• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4570 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۳ بهمن

درباره «نيمه تابستان» به كارگرداني آري آستر

وحشت‌هاي توريستي

تصور كنيد توريست هستيد و تصميم به ديدن يكي از زيباترين نقاط زمين با فرهنگي غني از گذشته گرفته‌ايد، در انتظار ديدن جاذبه‌هايي هستيد كه تنها در يك نقطه از زمين يافت مي‌شود. خود را در ميان زيبايي‌هايي اعجاب‌انگيز تصور كرده و خيال مي‌كنيد در دامان طبيعت چند روزي را به آسايش سپري مي‌كنيد. يا آنكه چشم‌انتظار ديدن مراسمي اعجاب‌انگيزيد كه در آن نيروهاي كيهاني و ماوراءالطبيعي خودش را براي شما آشكار مي‌كند. تصور مي‌كنيد تمام فشارهاي عصبي شما به زودي تسكين پيدا مي‌كند و از آشوب‌هاي روزانه فرار خواهيد كرد. شما به اميد از ميان رفتن تروماهاي زندگي امروزي عزم سفر كرده‌ايد؛ ولي شست‌تان خبردار نيست در چه دامي گرفتار شده‌ايد.

شايد اين خلاصه بيشتر B-Movieهاي ترسناك هاليوود در دو دهه اخير باشد. فيلم‌هايي كه در مركز آن يك دختر بلوند جذاب با گروهي از رفقاي شاد، وارد جنگل هراسناكي براي دمي خوشي و آسايش مي‌شود؛ اما پايان كار يك فاجعه تمام‌عيار و بقاي دختر بلوند است. اما ماجراي «نيمه ‌تابستان» با وجود تمام المان‌هاي موجود به شكل ديگري رقم مي‌خورد. دني آردور، دختر بلوند فيلم نه آن مانكن احمق جيغ‌جيغوي هميشگي است و نه آن هوسران جنگل‌گرد؛ او يك آسيب‌ديده تمام‌ عيار است و سفر مفري است براي خلاصي از كابوس‌ها. دني همانند همه دخترهاي ماقبل خودش با ناآگاهي وارد سفر مي‌شود، خيانت مي‌بيند، با رمز و رازها روبه‌رو مي‌شود؛ اما او برخلاف اسلافش ملكه وحشت مي‌شود و به جاي فرار از جنگل سياه در انتهاي فيلم، قهقهه سرمستي سرمي‌دهد.

اسم فيلم شديدا ما را ياد شكسپير مي‌اندازد، «روياي شب نيمه تابستان» - كه از قضا در نام يكي مي‌شوند، Midsummer شكسپير در مقابل Midsommer آري آستر – داستان سرگشتگي موجودات عاشق در ميانه جنگل با حضور جن‌ها و پري‌ها و درگير كالت‌بازي‌هاي قرون گذشته كه در طول تاريخ خود بدل به ارجاعي از فرهنگ جنسي دوران خود شد. نمايشنامه شكسپير محصول برخورد چند فرهنگي عصر اليزابتي است. جايي كه كشتي‌هاي بريتانيايي سوداگرانه از هر گوشه دنيا داستاني، روايتي يا فرهنگي به ارمغان مي‌آورند. نتيجه امر نمايشنامه‌اي است ديوانه‌وار كه هم دهشت جهان شاهان را دارد و هم سرخوشي ديوانه‌وار اجنه.

آري آستر هم گويي به همين رويه رسيده است؛ با اين تفاوت كه در قرن 21 ديگر دهشت و سرخوشي آن تعاريف سابق خود را ندارد. سرخوشي‌هاي بشر امروز در قاب كارگردان جوان خود دهشت‌آفرين‌اند. پيرترين افراد يك فرقه با زيبايي تمام‌عياري چنان پا در مسلخي مي‌گذارند كه با يك سقوط همه زيبايي‌ها نيز سقوط مي‌كند و نتيجه فاجعه است؛ اما فاجعه ديگر آن فاجعه سابق نيست كه با پايانش، جهان دستخوش تغيير شده باشد. اين بار فاجعه منجر به سرخوشي مي‌شود. دهشت خلق‌ شده، ترس به دست ‌آمده ناگهان با ترانه و موسيقي و رقص و آواز به سرخوشي بدل مي‌شود. جايي كه دني غرق در گل و گياه قهقهه يك ملكه را سرمي‌دهد. حالا با شكسپير قياسش كنيد تا دريابيد در گذر چهار قرن، به سر بشر چه آمده است.

آري آستر، براي رسيدن به اين جهان مرموز همانند شكسپير عمل كرده، براي ساخت اين كالت (فرقه) هارگا به تاريخ سرك كشيده، از هر گوشه‌اي چيزي برداشت كرده و پازلي نو آفريده است. هارگا حالا تمزيجي از فرهنگ‌هاي مختلف سوئدي است. همه‌ چيزش گويي حقيقي و رخ‌ داده است؛ اما نه در كنار هم. اين يك كالت برساخته است، همان چيزي كه اساسا هنر مي‌تواند و ديگران نمي‌توانند. قابليت ساخت جهاني كه وجود ندارد؛ اما در بستر اثر هنري موجوديت پيدا مي‌كند.

«نيمه تابستان» يك برساخته است و همين برساختگي آن را ترسناك مي‌كند. اينكه مي‌توان چيزي آفريد كه از ذهنيت ما خارج است. اينكه زيبايي دهشتناك‌ترين وجه زندگي ما مي‌شود و از قضا ما نيز بخشي از اين دهشت مي‌شويم. شايد از اين منظر آستر جوان به پينتر و پينترسك او نزديك شده باشد. چيزي شبيه پايان «بازگشت به خانه» و تصميم تدي براي گذاشتن همسرش نزد خانواده، او بايد در دهشت توليد شده شريك شود. ساده‌ترين چيزها مي‌تواند در دنياي امروز به امر ترسناكي بدل شود. همين برساختگي منجر به بهت‌ مي‌شود؛ چون در وضعيت برساخته ديگر قرار نيست پيامي اخلاقي داده شود، خشونت چنداني ديده نمي‌شود و وحشت در تعليق نگه داشته مي‌شود. تصميم با مخاطب است كه بگويد چه شد. از همين‌رو فيلم سرشار از علامت سوال مي‌شود. 170 دقيقه براي يك كالت كافي نيست. چطور مراسمي كه هر 90 سال تكرار مي‌شود، چنين با دقت اجرا مي‌شود؛ آن هم وقتي در 72 سالگي متلاشي مي‌شوند؟ همين يك پرسش كافي است براي آنكه برساختگي در مسيري خلاف تكامل است.

«نيمه تابستان» حالا مي‌تواند اثري مهم تلقي شود. نخست آنكه عليه ژانر خود گام برداشته است و سنت‌هاي ماسبق را مي‌شكند. دوم آنكه به خوانشي بينامتني دست مي‌زند كه محصولش دگرگوني ژانر مي‌شود. سوم آنكه با حفظ وجه سينماي مستقل ژانر خود، از نظام زيباشناسي سينماي مستقل B-Movie فاصله مي‌گيرد، حركت دوربين، نماهاي لانگ‌شات، تصاوير غرق در نور، هيولاهاي انساني. خبري از زامبي‌ها و عقب‌مانده‌ها نيست. همه سالم، سرزنده، خوش‌پوش، زيبارو، رويايي؛ اما بهشتي است ناموعود. اين وضعيت حركت از تفسير عوامانه از متون مسيحي – چون گناه كني به فنا مي‌روي – به سوي خوانشي فردگرايانه از جهان پيش مي‌رود – چون توان ذهني داشته باشي، باقي مي‌ماني. اين همان حركت معكوس تكاملي است، حركت فرد به سوي جمع، در اينجا از جمع به سوي فرد پيش مي‌رود. در پايان «نيمه تابستان» همانند تمام فيلم‌هاي ترسناك دختر قهرمان برجا مي‌ماند؛ اما او تلاشي براي حفظ جمع نكرده است - برخلاف ژانر - او به فرديت خود مي‌رسد. او اكنون يك ملكه است كه تا 72 سالگي وقت دارد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون