نگاه خبرنگار گاردين به مذاكرات هستهاي ايران و غرب
آيا ديپلماسي پرهزينه است؟
ترجمه: هديه عابدي
جوليان برگر، دبير بخش جهان نشريه «گاردين» كه سالها برنامه هستهاي ايران و به تبع آن مذاكرات هستهاي ايران با اروپا و سپس 1+5 را پوشش داده در تازهترين گزارشش به بررسي اين موضوع پرداخته كه چطور شد پس از سالها مذاكره براي دستيابي به توافق هستهاي بار ديگر طرفين در حال بازگشت از مسيري هستند كه در بيش از يك دهه گذشته آمدهاند. برگر در اين گزارش برجام را به عنوان دستاورد ديپلماسي با شرايط امروز مقايسه ميكند كه در اين گزارش آن شرايط را با عنوان در آستانه جنگ قرار گرفتن تشريح كرده است: «هر گاه ديپلماسي كارايي خود را از دست بدهد، كشورها به جنگ روي ميآورند. اما با وجود اينكه ديپلماسي تهران و واشنگتن موفق بود، اين دو اكنون در مقابل هم قرار گرفتهاند. اين موفقيت از طريق توافقي به نام برجام به دست آمده بود كه افتخارآميزترين دستاورد سياست خارجي باراك اوباما، رييسجمهور سابق امريكا محسوب ميشد، اما دونالد ترامپ، رييسجمهور فعلي امريكا مصمم بود آن را از بين ببرد. امريكا و ايران در حال حركت به سمت درگيري هستند. اگر در جريان حمله انتقامجويانه ايران به پايگاه عينالاسد امريكا در عراق، در پي ترور (شهيد) سردار سليماني از سوي واشنگتن يكي از موشكها كمي آنطرفتر فرود ميآمد، احتمالا تاكنون كار به جنگ كشيده بود.
برگر در ادامه با اشاره به اينكه نشريه «گاردين» تاكنون تلاش كرده است ديپلماسي را با همان شدت و تاكيدي كه مانورهاي نظامي را پوشش ميداده، به تصوير بكشد - حتي زماني كه ديپلماسي پيچيده به نظر ميآمده و حركت كندي داشته است - مينويسد: «زماني كه مذاكرات رسمي ميان دولت اوباما و دولت تازه روي كار آمده حسن روحاني، (رييسجمهور فعلي ايران) در سپتامبر سال 2013 آغاز شد، جيمي ويلسون، كارشناس مسائل خارجي ما تصميم گرفت به دليل ماهيت بالقوه تاريخي موفقيت و همچنين هزينه بسيار بالاي شكست، همه پروسه را با جزييات پوشش دهد. اين تصميم آغاز سفري 22 ماهه براي من بود، رفتن به دنبال ديپلماتهاي كشورهاي مختلف و منتظر ماندن در لابي هتل آنها تا اينكه غذاي خاص و گرانقيمتشان را ميل كنند. با توجه به اينكه براي طرفين توافق در مجموعه هتلهاي زنجيرهاي «هاليدي اين اكسپرس» اتاق رزرو شده بود، اين سوال در ذهن من و همكارانم ايجاد شد كه مگر ميشود (با وجود چنين امكاناتي) مذاكرات حركتي رو به جلو نداشته باشد؟ از سوي ديگر، اگر تمامي هزينههاي مربوط به اقامت سران مذاكره در طول يك ماه را با هم جمع كنيم باز هم هزينه آن كمتر از يك جفت موشك كروز است. هميشه به نظر ميرسد ديپلماسي پرهزينه باشد تا زماني كه جايگزيني براي آن در نظر گرفته شود. در آن زمان نكتهاي قهرمانانه درباره ديپلماسي وجود داشت. جان كري، وزير امور خارجه وقت امريكا و محمدجواد ظريف، همتاي ايراني او، كار خود را در ساعات اوليه روز آغاز ميكردند و باقي افراد نيز بايد از اين روند پيروي ميكردند. اكنون حتي تصور آن همه تلاش براي دستيابي به مصالحه دشوار است. در ابتدا خيلي شانسي به دنياي پيچيده برنامه هستهاي ايران كشيده شدم. در جولاي 2007 يكي از ديپلماتهاي ايراني با من تماس گرفت و پيشنهاد ويژهاي داد. او گفت موقعيت نادري پيش آمده است و اينكه آيا من دوست دارم به عنوان عضوي از يك گروه كوچك خبرنگاران اروپايي و امريكايي از تاسيسات هستهاي ايران بازديد كنم؟ در آن زمان احساس كردم بليت بختآزماييام برنده شده است، اما جايزه من تنها بازديد از يك رآكتور هستهاي بود. رمزآلود بودن شرايط در سال 2002 موجب شد سرويسهاي غربي ادعا كنند ايران در برنامه هستهاي خود در حال ساخت مخفيانه يك مركز غنيسازي اورانيوم و يك كارخانه توليد آب سنگين است كه هر دو از موارد مورد نياز براي توليد بمب اتم هستند. زماني كه از سفارت ايران با من تماس گرفته شد، چندين روز از تصويب اولين قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل عليه برنامه هستهاي ايران ميگذشت. بنابراين در نوزدهم جولاي زماني كه ما در فرودگاه با يكديگر ديدار كرديم، گويي قرار بود به مركز توفان برويم. زماني كه به تهران رسيديم از ميزان رمزآلود بودن وضعيت كم شد.
برگر در ادامه اين گزارش با اين ادعا كه ظاهرا بخشهايي از بدنه تصميمگيرنده در ايران با بازديد تيم خبرنگاران از تمام تاسيسات هستهاي ايران موافق نبودند، نوشت: «در تهران گزينههايي از منوي ما حذف شد. آيا ميتوان از تاسيسات غنيسازي نطنز بازديد كرد؟ بازديد از آن ديگر امكانپذير نخواهد بود. تاسيسات آب سنگين اراك چطور؟ اوه، بازديد از آنكه هيچ وقت امكانپذير نبوده است. مصاحبه با احمدينژاد، رييسجمهور سابق ايران چطور؟ سكوتي معنادار! شايد بدترين آنها اين بود كه ما پنج ساعت در راه بوديم تا از تاسيسات تبديل اورانيوم بازديد كنيم اما با اين خبر از ما استقبال شد كه اين مركز خاموش است، اما يك كارخانه فولاد بسيار چشمگير در اين نزديكي وجود دارد. نتيجه خوشحالكننده حضور در ميان خبرنگاران سركش و مقامات مصمم اين بود كه دو روز فرصت داشتيم تا در پايتخت قديمي پارس قدم بزنيم كه قطعا يكي از زيباترين شهرهاي جهان است. وقتي دونالد ترامپ چند هفته پيش تهديد كرد كه اماكن فرهنگي ايران را هدف قرار ميدهد، من اصفهان را در آتش تصور كردم. در نهايت ما اجازه ورود به كارخانه تبديل اورانيوم را گرفتيم (جايي كه اورانيوم تبديل به گازي ميشود كه ميتوان آن را غنيتر كرد تا شكافت بيشتري پيدا كند) مجموعهاي از ساختمانهاي كوتاه با آجرهاي زردرنگ در يك ناحيه نيمهبياباني در 10 مايلي اصفهان در محلي كه دور تا دور آن را واحدهاي پدافند هوايي احاطه كردهاند. زماني كه وارد شديم و به ماشينهاي پرنور خيره شده بوديم، متوجه ابعاد احتمالا منفي اين سفر هم شدم. آن ماشين ميتوانست براي ما يك ماشين ظرفشويي بزرگ باشد چرا كه هيچ اطلاعاتي در مورد آن نداشتيم. تنها استثنا در ناآگاهي جمعي ما ديدن سيمهاي قرمز و مشكي بود كه از يك ديوار بتوني تا مخازن غولپيكر سفيد پر از اورانيوم كشيده شده بود و از ميان يك پوشش برنجي رد ميشد. اين پادماني بود كه بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي اميدوار بودند بتوانند از طريق آن تشخيص دهند كه آيا اين اورانيوم در بخش ديگري به غير از فناوري صلحآميز استفاده شده است يا خير.
دبير بخش جهان گاردين در ادامه با تكرار پرسشهايي كه در سالهاي گذشته درباره برنامه هستهاي ايران مطرح بوده، نوشت: «سوال اصلي و بيپاسخ در آن زمان اين بود كه آيا ايران برنامه تسليحاتي دارد يا خير؟ و اينكه اگر پاسخ مثبت است تا چه اندازه پيش رفته است؟ دولت ايالات متحده در تلاش بود به گزارشهاي مربوط به برنامه تسليحاتي مخفي كمتر اهميت دهد، چرا كه نميخواست كليت توافق را از بين ببرد، در حالي كه بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي به اين مورد مشكوك بودند. سرانجام ظن آنها در مورد ابعاد نظامي احتمالي اين برنامه به عنوان ضميمه گزارش آژانس در نوامبر 2011 منتشر شد. بازرسان شواهدي از مطالعات طراحي اسلحه پيدا كردند، اما همچنين دريافتند كه «هيچ نشانه معتبري» مبني بر ادامه اين روند پس از سال 2009 وجود ندارد. ايران به عنوان بخشي از توافق هستهاي سال 2015 (برنامه جامع اقدام مشترك، برجام) متعهد شد براي پيشبرد تحقيقات آژانس بينالمللي انرژي اتمي با بازرسان اين نهاد همكاري كند، اما هيچ تعريف مشخصي از نحوه اين همكاريها وجود نداشت. منتقدان آن سريعا به اين نكته اشاره كردند كه با اين روش نميتوان مشكل برنامه هستهاي ايران را حل كرد.
برگر در پايان نوشت: در نهايت با توجه به شرايط امروز حاكم بر برجام به نظر ميرسد كه سالها ديپلماسي و مذاكرات ظريفي كه منجر به توافق برجام شده بود، در آستانه تبديل شدن به هيچ و پوچ قرار دارد. اكنون ايران توسعه برنامه هستهاي خود را از سر گرفته و تهران و واشنگتن يك بار ديگر در آستانه جنگ قرار دارند. روساي جمهور امريكا هميشه كارتهاي پلاستيكي كوچكي به نام «بيسكويت هستهاي» همراه خود دارند كه ميتوانند با استفاده كدهاي تاييد روي آن، فرمان جنگ هستهاي را صادر كنند. نكته ترسناك اين است كه اگر ترامپ بخواهد روزي از اين كارتها استفاده كند، هيچ كس در حاكميت امريكا آنقدر قدرت ندارد كه بتواند جلوي او را بگيرد.
بحث گرمايش زمين نيز كه حيات همه موجودات زمين را به خطر انداخته است، يكي ديگر از تهديدهاي جدي است كه با آن روبرو هستيم. اين اتفاقات آنقدر زياد شدهاند كه وقتي براي دنبال كردن همه آنها باقي نميماند. اما تهديد هستهاي چيز ديگري است؛ وقتي عملي شود ديگر هيچ چيز باقي نميماند. شايد روزي كه بخواهيم در مورد آن گزارش دهيم ديگر خيلي دير شده باشد.
در سفر به ايران اين فرصت را داشتيم كه در پايتخت قديمي پارس قدم بزنيم كه قطعا يكي از زيباترين شهرهاي جهان است. وقتي دونالد ترامپ چند هفته پيش تهديد كرد كه اماكن فرهنگي ايران را هدف قرار ميدهد، من اصفهان را در آتش تصور كردم.