• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4578 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱۵ بهمن

گفت‌وگو با رضا رشادت، كارگردان نمايش «نيم‌فاصله»

صداي جامعه در تئاتر گم شده

شورش تسليمي- سيد حسين رسولي

 

 

نمايش «نيم‌فاصله» به كارگرداني رضا رشادت براساس متني از الهه مجلسي در تماشاخانه استاد انتظامي خانه هنرمندان روي صحنه است. اين نمايش به فاصله دو جوان مي‌پردازد كه از طريق شبكه مجازي با يكديگر ارتباط مي‌گيرند. دختر مهاجرت كرده و پسر هم مي‌خواهد پيش او برود. اين نمايش تلاش مي‌كند مينيماليستي باشد و از تكنولوژي هم بهره مي‌گيرد و دو زبان فارسي و فرانسه را با يكديگر آميخته است. با رضا رشادت درباره نمايش «نيم‌فاصله» و وضعيت تئاتر ايران گفت‌وگويي كوتاه داشتيم كه در ادامه مي‌خوانيد.

 

ما چند كار از شما ديديم كه به‌طور مستقيم به جامعه مي‌پردازيد و وارد فضاهاي ذهني و سوبژكتيو نمي‌شويد ولي اغلب نمايش‌هاي روي صحنه به زندگي روزمره ايراني كاري ندارند. نمايش «نيم‌فاصله» به طبقه متوسط توجه دارد و نمايش قبلي شما كه «از خط زرد فاصله بگيريد» بود به طبقه كارگر مي‌پرداخت.

در مورد توجه كردن به اجتماع بايد بگويم كه در طول سال‌هاي فعاليت خودم به جامعه و اطرافم نگاه كردم و هميشه برايم مهم بوده است تا نسبت نمايش من با جامعه مشخص باشد. خيلي عجيب است كه نمايش «نيم‌فاصله» در اين روزها انطباق عجيبي با زندگي ايرانيان پيدا كرده است و من اصلا فكر نمي‌كردم اين‌گونه بشود. در كل، احساس مي‌كنم بايد اين هماني مشخص بين تئاتر و جامعه برقرار باشد. به نمايشنامه «مرگ فروشنده» به نويسندگي آرتور ميلر نگاه كنيد چون اين نمايشنامه در اوج مشكلات اقتصادي امريكا نوشته شده است. نمايشنامه «باغ‌وحش شيشه‌اي» به نويسندگي تنسي ويليامز هم اين‌گونه است. شما اگر به كارهاي هنريك ايبسن هم نگاه كنيد با مشكلات جامعه در نروژ مواجه مي‌شويد. متن‌هاي آنتون چخوف هم اين‌گونه است و نوشته‌هاي پيش از انقلاب اكتبر او به‌ شدت به جامعه ربط دارند. تئاتر را طبقه‌بندي نمي‌كنم ولي به چيزهايي فكر مي‌كنم كه با آنها زندگي مي‌كنم و روي من تاثير گذاشته‌اند. به كارهاي گذشته من هم نگاه كنيد به جامعه خودمان توجهي مشخص داشته‌ام.

برخي تئاترهاي اجتماعي و دغدغه‌مند با سانسور مواجه مي‌شوند. گروهي فكر مي‌كنند كه متن‌ها در اين وضعيت به سوي فرماليسم رفته‌اند. من خودم اعتقاد دارم كه متن‌ها اگر انضمامي باشند بهتر است و چقدر خوب مي‌شود كه دست به «هستي‌شناسي اكنون» هم بزنند.

سانسورهايي هست كه به ما تحميل مي‌شود ولي سانسورهاي شخصي و دروني مشكل‌سازتر هستند. ما خيلي از مسائل اطراف خودمان را رد مي‌كنيم تا دچار مشكل نشويم. اين «ديگري بزرگ» هميشه ما را مي‌ترساند. فكر مي‌كنم سانسور يك توهم ايجاد مي‌كند و ما را در فضاي ايزوله فرو مي‌برد. فكر مي‌كنم ما بايد با دراماتورژي، نمايشنامه‌ها را به شرايط اكنون پيوند بزنيم و يك كار يك راه‌حل خوب است. جالب است كه دراماتورژي‌ها هم دچار مشكل‌هايي هستند چون مثله و بريده و اخته مي‌شوند. اين‌گونه است كه اجراها و داستان‌ها تكه‌تكه مي‌شوند چون سانسور هست. گاهي اجراهاي روي صحنه دوستان ديگر را مي‌بينم و با خودم فكر مي‌كنم كه فرم و محتواي اين نمايش چه نسبتي با من در لحظه اكنون دارد؟ گاهي اين نمايش‌ها دنبال مسائل بصري هستند. شايد نمايش «نيم‌فاصله» واكنشي به تئاترهايي بود كه در چند ماه اخير ديدم. احساس مي‌كنم تئاتر به‌طور كلي از محتوا پاك شده است. گاهي محتوا هست ولي در پستوهاي متن نهان شده است. گاهي انديشه متن را پيدا نمي‌كنم و اين وضعيت باعث سردرگمي مي‌شود. اكنون زندگي من به اين سمت رفته است كه به تئاترهاي فرماليستي واكنش نشان بدهم ولي هيچ بعيد نيست كه خود من هم در آينده به سمت تئاتر فرماليستي بروم.

ظاهرا به اجراهاي مينيمال توجه داريد و دغدغه‌هاي مشخصي را هم دنبال مي‌كنيد. درباره شيوه‌اي كه پيگيري مي‌كنيد هم بگوييد.

شايد در چند سال اخير به اين سمتي كه مي‌گوييد حركت كرده باشم. در نمايشنامه «دوازده مرد خشمگين» اين‌گونه نبود ولي در ذهن من خيلي مينيمال شده بود. در نمايش «از خط زرد فاصله بگيريد» هم تمام چيزها را تقليل دادم. نمايش «نيم‌فاصله» را خيلي كوچك اجرا كردم. در شرايط فعلي هزينه‌ها سنگين شده است. سالن‌ها روزي دو يا سه اجرا دارند. امكانات نوري و بصري خيلي محدود شده است. وضعيت گيشه هم كاري كرده كه يا به تئاتر تجاري تن بدهيد يا در برابر آن مقاومت كنيد يا اينكه از المان‌هايي خاص استفاده كنيد. ما بايد كاري كنيم تا با كم‌ترين هزينه نمايش را توليد كنيم ولي من اين فضاي مينيمال را خيلي دوست دارم. متن هم خيلي مهم است چون به شما ايده اجرايي مي‌دهد. گاهي در متن‌ها هيچ فضاي حركتي‌اي نيست و چارچوبي مشخص براي شما تعيين مي‌شود. به هيچ عنوان اعتقاد ندارم اين نوع كار كردن و اين شكل از فضا درست است. فعلا حس و حالم اين‌گونه است و شايد در آينده كار ديگري بكنم. اصلا نمي‌گويم اين شيوه كامل و درست است و قطعا در آينده تغييراتي در من ايجاد خواهد شد. با اين حال دوست داشتم كم‌ترين حركت را در اجراي «نيم‌فاصله» داشته باشم. متن اين كار اين شيوه را به من نشان داد. فكر مي‌كنم آن فاصله موجود در نمايش را بايد در حالت ايستا تصوير مي‌كردم. انگار آدم‌ها در تاريخ و لحظه اكنون ما گير كرده‌اند.

عملكرد و برنامه‌ريزي سالن انتظامي در خانه هنرمندان را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ البته مديريت اين سالن بسيار با هنرمندان همراه بوده است.

من در سال ۹۲ اجرايي در سالن انتظامي داشتم و دوباره به اين سالن برگشته‌ام. فكر مي‌كنم اين سالن از نظر امكانات بهتر شده است مخصوصا صندلي‌هاي آن. البته مشكل اصلي اين سالن امكانات نوري آن است. سيستم صوتي سالن هم قديمي است. با اين حال مكان اتاق فرمان خيلي خوب شده است. پيام لاريان در خصوص اين سالن خيلي زحمت كشيده است. يكي از نكات مهم ديگر اين است كه سالن‌هاي فراواني در اين چند سال ساخته شده‌اند ولي سالن انتظامي خانه هنرمندان هنوز به اجراهاي دانشگاهي توجه دارد و گيشه اصل نيست. اين سالن يكي از معدود تماشاخانه‌هايي است كه يك آرتيست بالاي سرش است و به راحتي مي‌توانيد با او گپ بزنيد و ارتباط بگيريد. پيام حتي پيشنهاد‌هاي خوبي هم مي‌دهد و در همه‌چيز پشت شما مي‌ايستد.

نكته اينكه در اجراي گذشته گروه «از خط زرد فاصله بگيريد» با ماجراهاي روزمره در مترو تهران مواجه بوديم. دستفروشان و خودكشي و آسيب‌هايي از اين جنس. حالا در «نيم‌فاصله» به بحث مهاجرت مي‌پردازيد، چطور شد از آسيب‌هاي اجتماعي به موضوع مهاجرت رسيديد؟

وضعيت فعلي هم در ادامه همان جريان قرار مي‌گيرد. يعني واكنشي است نسبت به اتفاقي كه در جامعه رخ مي‌دهد. ما هم در «از خط زرد فاصله بگيريد» و كارهاي ديگر گروه قصد داشتيم نسبت به گرفتاري‌هاي اجتماعي مردم از فقر و مشكلات اقتصادي گرفته تا آسيب‌هاي نظام آموزشي، عدم گفت‌وگو و غيره واكنش نشان دهيم. خصوصا حالا كه در سال‌هاي پاياني تحصيل خودم در دانشگاه به سر مي‌برم اين پرسش مدام همراه من است كه فردا چه خواهد شد؟ به ويژه كه مي‌بينيم توجه به مهاجرت ظرف دو سال اخير افزايش يافته و بسياري از اطرافيان ما با اين مساله درگيرند. به همين دليل فكر كرديم مي‌توانيم راجع‌ به اين صحبت كنيم كه وقتي مهاجرت اتفاق مي‌افتد، بر روابط چه شرايطي حاكم مي‌شود. به همين دليل مهاجرت را به عنوان بستر در نظر گرفتيم ولي رابطه مساله اصلي است.

در زمينه فرم نيز شكلي انتخاب شده كه اجرايش چندان ساده نيست، چون دو بازيگر تمام مدت ثابت روي صندلي نشسته‌اند و در عين‌ حال كار بايد طوري پيش برود كه تماشاگر همه ‌چيز را تا انتها دنبال كند. اين هم در مقايسه با تجربه‌هاي كارگرداني گذشته‌ات استراتژي متفاوتي است. چطور به اين فرم اجرايي رسيديد؟

بله، كارهاي سابق من خيلي پر پرسوناژ بود. انتخاب اين فرم هم واكنش من بود به تئاترهايي كه اين روزها مي‌بينم. چون احساس كردم اكثر اجراهايي كه ظرف يك سال گذشته ديده‌ام در فرم گم شده‌اند. به اين معنا كه كارگردان يك فرم بصري بسيار جذاب خلق مي‌كند ولي وقتي از سالن خارج مي‌شويد بلافاصله همه ‌چيز از دست مي‌رود. به همين دليل هدفم اين بود كه تئاتري بسازم با كمترين ميزانسن و فرم خيلي ميني‌مال باشد و بيشتر بن انديشه به تماشاگر منتقل شود. حتي جايي كار از دستم در رفت و شخصيت يك بار از روي صندلي بلند شد. دلم مي‌خواست همه ‌چيز در يك سكون كامل اتفاق بيفتد. حتي اسم كار را بر همين اساس «نيم‌فاصله» گذاشتيم، نقطه‌اي كه نه فاصله است و نه پيوند قطعي، بلكه با يك نقطه صفر مواجه هستيم. قصد داشتم در اجرا هم چنين رويكردي داشته باشم و براي خودم سخت‌ترين تجربه كارگرداني‌ام بود.

حتما فضاي موجود در تئاتر و تماشاگران را رصد مي‌كنيد؛ رويكردهاي فرمال موجود چه سليقه‌اي ساخته است؟ چون مي‌شنوم كه كارگردان مي‌گويد وقتي صحنه زيبا خلق مي‌كنم و اسامي شخصيت‌ها ايراني است از طرف تماشاگر پذيرفته نمي‌شود.

تئاتر ما به سمتي رفته كه نمي‌دانم صرفا نتيجه سانسور است يا خودسانسوري و آن واكنش نداشتن نسبت به وضعيت جامعه است. شايد هم واكنش تدافعي هنرمندان باشد اما هر چه هست تماشاگر در اين ميزان از فرم گم مي‌شود و هنرمند هم با خودش مي‌گويد من دارم فعاليت اجتماعي‌ام را انجام مي‌دهم. البته حرف من به اين معنا نيست كه لزوما هنرمند بايد رسالتي نسبت به اجتماع حس كند، بلكه روي صحبت با افرادي است كه داعيه واكنش به وقايع روز جامعه دارند، اما اصل حرف‌شان در فرم گم مي‌شود. بله، در مورد تغيير نام‌ها بسيار موافقم چون بارها برايم پيش آمده كه به خودم گفتم چرا وقتي شخصيت نمايش دچار وضعيتي كاملا مرتبط با فضاي فعلي است، نام شخصيت بايد خارجي باشد؟ متوجه نمي‌شوم چرا ما نمي‌توانيم يك مساله ساده خانوادگي را با اسامي ايراني در تئاتر نشان دهيم و نام پدر خانواده بايد «ريچارد» باشد؟!

در نمايش «نيم‌فاصله» به وقايع سياسي معاصر به ويژه در يك دهه اخير توجه كرده‌ايد. اين روزها وضعيت دانشگاه و دانشجويان هم‌دوره را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

سالي كه ما به دانشگاه وارد شديم با همان سال‌هاي 88 و 89 مقارن بود، يعني پس‌زمينه‌هاي وقايع 88 در دانشگاه وجود داشت و من معتقدم وضعيت كاملا بر زيست ما اثر گذاشت. من به عنوان كارگردان تئاتر نمي‌توانم بدون هيچ گونه نسبتي با خيابان كار كنم و نمايش روي صحنه بياورم. ما هم مثل همه مردم در خيابان‌ها قدم مي‌زنيم و زندگي مي‌كنيم و اين براي من تبديل به يك تروما شده پس ناخواسته در اجرا هم شاهد هستيم. خصوصا ما كه سال‌هاي 89 - 88 در دانشگاه تهران درس مي‌خوانديم از سوي دانشجويان سال‌ بالايي به 10 سال قبل‌تر يعني اتفاقات 78 ارجاع داده مي‌شديم. در واقعيت هم هيچ ‌وقت نتوانستيم از آن سال‌ها فرار كنيم، چنانكه هنوز هم در تريبون‌هاي رسمي مورد توجه است و به آن دوران اشاره مي‌شود. متن ما سال گذشته نوشته شد و نگاه‌مان به مهاجرت از زاويه‌ ديگري بود، اما در عرض يك سال تغييراتي به وجود آمد كه ما هم ناچار شديم رويكرد را عوض كنيم.

چه مواردي توسط شوراي نظارت از كار حذف شد؟

مثلا زن و مرد به انتخابات سال 96 اشاره‌‌ كوتاه داشتند و مي‌گفتند: «اميد بذر هويت ماست» كه حذف شد. يا كليد‌هاي طبقه پايين خانه رنگ سبز بود و كليدهاي طبقه بالا به رنگ بنفش كه گفتند بايد حذف شود. جايي به فيلم سينمايي force majeure اشاره مي‌شد كه خوشايندشان نبود و گفتند نباشد. كلمه «ستاره‌دار» را حذف كردند.

تئاتر غيردولتي و خصوصي را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ اين تئاتر طرفداران و مخالفان فراواني دارد. اگر بخواهيم تجربه اين چند سال را به‌ طور گذرا بررسي كنيم به چه نكاتي بر مي‌خوريم؟

به نظر من ايده تئاتر خصوصي كاملا شكست خورده است چون دولت هيچ هزينه‌اي براي فرهنگ نمي‌كند. دولت به‌ طور كلي هنر را بي‌خيال شده و اين وضعيت كار ما را مشكل كرده است. سالن‌هاي خصوصي در سود و زيان‌هاي گروه‌هاي هنري شريك نمي‌شوند و پول سالن را هم از پيش مي‌گيرند البته گناهي هم ندارند چون مكان آنها اجاره‌اي است. سود اين سالن‌ها از پولي مي‌آيد كه گروه‌هاي هنري به آنها مي‌دهند و هزينه‌هاي جاري ديگري چون دستمزد عوامل اجرايي را هم بايد مدنظر قرار بدهند. با اين تفاسير، تئاتر ما در ارايه خود دچار دگرگوني شده است چون تئاتر خصوصي بر منطق پول مي‌گردد و بايد به چيزهاي گوناگوني فكر كنيد. اين وضعيت ضربه سنگيني به تئاتر ايران زده است. سالن‌هاي دولتي هم به خاطر شكل‌گيري سالن‌هاي خصوصي با كاهش تماشاگر روبرو شدند. سالن‌هاي دولتي نوبت‌دهي طولاني‌مدتي به گروه‌ها مي‌دهند و هيچ چيزي در آنها مشخص نيست ولي در سالن‌هاي خصوصي همه ‌چيز مشخص است چون شما هر وقت پول را بدهيد اجرا را هم گرفته‌ايد. تئاتر ما فست‌فودي شده و اين مساله اصلا خوب نيست. تئاتر خصوصي به شكل بصري كارها هم ضربه زده است مثلا طراحي صحنه كمرنگ شده است. همه ‌چيز در تئاتر خصوصي، كوچك و پرتابل شده است. گروه‌هاي دانشجويي در اين محيط نمي‌توانند رشد خوبي داشته باشند. فكر مي‌كنم گروه‌هاي محدودي باشند كه از تئاتر خصوصي درآمد دارند ولي باقي با مشكل مواجه هستند. به نظرم، انديشه و عمل اقتصادي تئاتر ما بايد دچار دگرگوني بزرگي بشود. دولت بايد از يك سري گروه‌هاي جوان و خوب، حمايت كند.


انتخاب اين فرم هم واكنش من بود به تئاترهايي كه اين روزها مي‌بينم. چون احساس كردم اكثر اجراهايي كه ظرف يك سال گذشته ديده‌ام در فرم گم شده‌اند؛ به اين معنا كه كارگردان يك فرم بصري بسيار جذاب خلق مي‌كند ولي وقتي از سالن خارج مي‌شويد بلافاصله همه ‌چيز از دست مي‌رود

تئاتر ما به سمتي رفته كه نمي‌دانم صرفا نتيجه سانسور است يا خودسانسوري و آن واكنش نداشتن نسبت به وضعيت جامعه است. شايد هم واكنش تدافعي هنرمندان باشد اما هر چه هست تماشاگر در اين ميزان از فرم گم مي‌شود و هنرمند هم با خودش مي‌گويد من دارم فعاليت اجتماعي‌ام را انجام مي‌دهم

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون