• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4588 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۸ بهمن

نگاهي به نمايش«لانچر ۵»

هيچ‌چيز آن‌طور كه به نظر مي‌رسد نيست

نويد قويدل، سبا معمار

كسي كه هستيد و هنري كه مي‌سازيد از هم غيرقابل تفكيكند

زندگي و هنر دو سر يك پيوستارند

ريچل رزنتال

لانچر ۵ به تصريح يكي از كارگردانانش بيش از ۳۰هزار مخاطب داشته است(2) و براي جذب ايشان بيشتر از هر چيز از تبليغ شفاهي و سينه به سينه بهره برده. اما ناگفته نماند كه در مدت اجراي نمايش حدود ۱۰ نوشتار تمجيدآميز درباره آن نوشته شده كه اكثر آنها را سايت‌هاي تجاري پربيننده منتشر كرده‌اند. هر چه بوده واضح است كه نمايش با استقبال چشمگير مخاطبان همراه شده. يكي از كارگردانان نمايش در اين باره مي‌گويد: «با قطعيت مي‌توانم بگويم كه در اجراهاي پاييز حضور طيف متفاوتي از مخاطبان مشهود بود و ۳۰درصد از تماشاگران ما كساني بودند كه تا به حال تئاتر نديده بودند.»(3) اين درحالي است كه اكثر بازيگران لانچر ۵ تازه‌كارند و مي‌توان مطمئن بود كه استقبال از اين نمايش به خاطر تماشاي وجود افراد مشهور روي صحنه نبوده. نويسندگان و مفسران نمايش درباره دلايل استقبال از اين نمايش بسيار گفته‌اند و البته تقريبا همه به جز يك ‌نفر حرف‌هاي مشابهي را تكرار كرده‌اند كه مي‌توان آن دلايل را اين‌طور خلاصه كرد؛ بهره‌گيري از متن و بازي‌هاي خوب، طنز و خشونت. در اين ميان تنها يك مفسر است كه ماجرا را به نحو ديگري ديده و معتقد است كه در لانچر ۵: «همه‌ چيز به‌گونه‌اي پيش مي‌رود كه تماشاگر ديگر فقط تماشاگر نباشد، بلكه به تاييدكننده/مصرف‌كننده‌اي منفعل تغيير هويت دهد.»(4)

به نظر مي‌رسد كه مي‌توان يادداشت‌هاي تاكنون نوشته شده درباره نمايش را به دو دسته تقسيم كرد: آن نقدي كه نمايش را به حقيقت‌نمايي و استفاده نكردن از فاصله‌گذاري متهم كرده است(5) و آنهايي كه نمايش را به خاطر داستان‌پردازي رئاليستي و اجتناب از هر نوع فاصله‌گذاري تمجيد مي‌كنند.(6) اينجا و آنجا البته از اذيت شدن مخاطبان سخناني در ميان است، مثلا يكي از مفسران در اين باره مي‌نويسد: «خشونت در بعضي لحظات به قدري زيادي مي‌شود كه شايد تماشاي آن براي تمام تماشاگران قابل تحمل نباشد.»(7) نويسنده ديگري معتقد است: «حجم بالاي خشونت در صحنه بازجويي و به همان ميزان واقعي بودن آن، ديدن لانچر ۵ را براي مخاطباني كه از روحيه لطيف‌تري برخوردارند سخت مي‌كند.»(8) يا «خشونتي سبع و به‌شدت چشمگير بدون اينكه ذره‌اي در حق بازيگران و تماشاگران مراعات شود، در صحنه جاري مي‌شود.»(9) با اين حال هيچ‌يك نمي‌پرسند كه تماشاگران به‌راستي چه چيز را تجربه مي‌كنند؟ و به تصوير كشيدن خشونت به نحوي كه لانچر ۵ به آن مي‌پردازد چه ضرورت، معاني ضمني يا تبعاتي دارد؟ چيزي كه در قحطي اين پرسشگري قابل‌توجه است ابراز تعجب پويا سعيدي (يكي از نويسندگان نمايش) و پرسشي است كه آن را بدين نحو مطرح مي‌كند: «صحنه‌اي كه سربازها مي‌آيند يك‌سري اطلاعات مي‌دهند و به بيرون مي‌روند تماما سركوب است، يعني جاهايي كه مخاطب به نمايش «لانچر 5» مي‌خندد جاهايي است كه دارد بيشترين تحقير اتفاق مي‌افتد. اين اتفاق براي خود ما هم ابتدا ترسناك بود. به نظرم اين موضوع مي‌تواند قابل پژوهش باشد كه چرا ما به تحقير مي‌خنديم؟ براي ما مخاطبان ايراني آن‌قدر صحنه تحقير كردن عادي شده كه حتي با آن همراه مي‌شويم. صحنه شكنجه هم همين‌طور.»(10) مايلم اين پرسش را جدي بگيرم و راهي به پاسخ‌هاي احتمالي بجويم.

برحسب نظريه برترانگاري كه تامس هابز به‌طور خلاصه آن را اين‌طور صورت‌بندي مي‌كند: «خنده چيزي نيست مگر مسرتي ناگهاني و برخاسته از اين طرز تلقي كه خود را در قياس با ضعف و فرودستي ديگران، يا ضعف و فرودستي موقعيت پيشين خود، برتر بدانيم.»(11) بدون شك نظريه هابز نظريه‌اي جامع و مانع نيست، اما به‌نظر مي‌رسد كه نظريه او به درستي مي‌تواند بخش قابل‌توجهي از خنده تماشاگران لانچر ۵ را توجيه كند. تماشاگران به بلاهت مي‌خندند، فرقي نمي‌كند كه بلاهت شكنجه‌گر باشد يا شكنجه شونده، اما اين همه ماجرا نيست. كيت جانستون درباره موقعيت‌هاي خنده‌دار مي‌نويسد: «مردي كه به واسطه پوست موز زمين مي‌خورد فقط در صورتي خنده‌دار است كه موقعيت خود را از دست بدهد و ما با او احساس همدردي نكنيم. اگر پدربزرگ نابيناي پير و ضعيف من زمين بخورد، به او كمك مي‌كنم تا بلند شود، اگر واقعا آسيب ببيند وحشت‌زده مي‌شوم.»(12)

مفهومي كليدي در موقعيت‌هاي اينچنيني «همدلي» است. اگر ما مي‌خنديم به اين معني نيست كه ما انسان‌هاي رذلي هستيم، شايد صرفا شرايط همدلي از ميان رفته است. مخاطب اگرچه همواره به درك مخصوص خود از اثر هنري نائل مي‌شود، با اين حال اين درك نمي‌تواند خارج از حدود آن تركيب‌بندي محسوسي كه هنرمند براي او پيش گذاشته تجربه شود، بنابراين خنده‌هاي تماشاگران در صحنه‌هاي خشونت‌آميز آن‌گونه كه كارگردان نمايش لانچر ۵ ترسناك قلمداد مي‌كند آن‌قدرها هم «ترسناك» به‌نظر نمي‌رسد و اين ابراز نگراني بيشتر به نوعي شانه خالي كردن از بار پذيرش مسووليت چينش صحنه‌ها و انتخاب كنش‌ها به نظر مي‌آيد.

اگر لذت بردن از تحقير ديگران آن كنشي است كه ما مخاطبان لانچر ۵ هنگام هم‌آفريني نمايش مرتكب شده‌ايم، مي‌توان به راستي ترسان و نگران بود. خنده ناشي از لذت تماشاي شكنجه و تحقير نشان از ميلي غريب به وقوع خشونت دارد. اما آيا ما تماشاگران حقيقتا به اين دليل خنديده‌ايم؟ آيا بخشي از اين خنده‌ها، خنده‌هاي هيستيريك يا دفاعي نبوده است؟ آيا نمي‌توان بسياري از خنده‌ها را با نظريه عدم تناسب توجيه كرد؟ نظريه‌اي كه مطابق آن ما به موقعيت‌هايي مي‌خنديم كه در آن چيزها سر جاي خودشان نيستند (ن. ك به پاورقي شماره ۱۰).

در پايان اين يادداشت مايلم پرسش‌هايي را پيش بكشم كه در انجام پژوهش درباره رفتارشناسي مخاطبان تئاتر مي‌توان مورد توجه قرار داد:

فقدان جستارهاي بينارشته‌اي پيرامون تئاتر يا از آن مهم‌تر فقدان نقد تئاتر چه آسيب‌هايي براي نهاد تئاتر به همراه دارد؟ دانشگاه‌هاي تئاتر و مفاد درسي رشته تئاتر چه نقشي در رقم خوردن اين مرگ‌خويي نااميدكننده در فضاي تئاتر داشته‌اند؟ دانشكده‌هاي تئاتر به‌جاي ترويج قيم‌مآبي به اصطلاح منتقدان تئاتر چگونه مي‌توانند برخورد نقادانه با تئاتر را در ميان تماشاگران اشاعه دهند؟ كانون‌هاي تئاتر چگونه مي‌توانند براي مقابله با مميزي طرح‌هاي عملي و پژوهشي ارايه كنند تا با بررسي عملكرد اين نهاد تاثير آن بر مخاطب‌شناسي و سياستگذاري در تئاتر معلوم شود؟ همچنين چگونه مي‌توان اين ميزان تخيل و انرژي‌ را كه صرف بازنمايي چيزهايي مي‌شود كه از فرط وفور و تكرار در جامعه‌مان به اموري مبتذل تبديل شده‌اند به سمت تئاتر بديل‌انديش و در عين حال سرگرم‌كننده هدايت كرد؟ يا به عبارتي، ما به‌راستي چگونه مي‌توانيم همديگر را متقاعد كنيم كه وزن زندگي بيشتر از مرگ است؟(13)

 

پي‌نوشت‌ها:

1- عنوان برگرفته از يكي از ديالوگ‌هاي نمايش

2- گفت‌وگوي پويا سعيدي با ايسنا مورخ ۱۰ دي ۱۳۹۸ با كد خبر ۷۱۲۱۹ - www.isna.ir

3- همان

4- https: //integre.reviews/reviews-and-theaters/launcher-5/

5- همان

6- مثلا نگاه كنيد به اين نوشتار:

https: //vigiato.net/p/40477

7- همان

8-https: //aradmobile.com/mag/culture-and-art/cinema-theatre/launcher-5/

9- غلاف تمام فلزي روي صحنه نوشته صوفيا نصرالهي در www.digikala.com مورخ
۶ شهريور ۱۳۹۸

10- در گفت‌وگو با هنر آنلاين

http: //www.honaronline.ir/

مورخ ۲۴ شهريور ۹۸ با كد خبر ۱۳۹۶۲۰

11- كوهن، تد (۱۳۹۱). «طنز» در دانشنامه زيباشناسي. ويراستاري مشيت علايي. تهران: موسسه تاليف، ترجمه و نشر آثار هنري «متن». ص ۲۷۸

12- جانستون، ك (۱۳۹۴). بداهه‌سازي در تئاتر. ترجمه آتوسا راستي. تهران: قطره. ص ۵۸

13- برگرفته از نامه يوجينيو باربا به مهرداد راياني مخصوص:

https: //odinteatret.dk/news/odin-teatret-will-not-be-going-to-iran-in-february/

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون