• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4629 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۴ ارديبهشت

موزه، جايي براي گفت‌وگو

سارا كريمان

با تاكيد بر اهميت روزافزون موزه‌ها و جايگاه آنها در تعاملات فرهنگي، به‌روزرساني ماهيت فلسفي اين بنياد امري الزامي و اجتناب‌ناپذير است، اگرچه موزه‌شناسي را دانشي مستقل مي‌شناسند، موزه به عنوان پديده‌اي نوين در رابطه‌اي دوسويه با مباحث علوم انساني به سر مي‌برد، از اين‌رو ايفاي نقش و بهره‌برداري از رويكردهاي گوناگون فلسفي، جامعه‌شناسي، فرهنگ‌شناسي و روانشناسي مي‌تواند به استحكام اين جايگاه به عنوان يكي از اركان توسعه پايدار بينجامد. تحليل گفت‌وگو شاخه‌اي از جامعه‌شناسي است كه به مطالعه بافت و ساختار رفتارهاي انساني با نگاهي عميق‌تر به رفتارهاي گفت‌وگو مي‌پردازد. گفت‌وگو در گامي فراتر از مناسبات فردي، موضوعي در ارتباطات بيناسازماني، سياسي و ديپلماسي است، تاحدي كه در مقام يك آيين ارزشمند به تمامي سطوح رفتار‌هاي جمعي و فردي توصيه مي‌شود.
اما چنانچه بخواهيم واقعيت پيش‌رو را تحليل كنيم، به نظرمي رسد توليد محتوا و نمايش آثار در فرآيندي غير از وضعيت ايده‌آل فوق صورت مي‌گيرد. موزه‌ها نيز خواسته يا ناخواسته در بخشي از چرخه‌هاي صنعت فرهنگ فعاليت و غالبا همسو با نظام هژموني‌سازي ظهور مي‌كنند.
مي‌دانيم كه هژموني نوعي اعمال سلطه آميخته با رضايت و مبتني بر توان راهبردي فرهنگي و ايدئولوژيك جوامع است و با توجه به سيطره مباني هژموني‌سازي در مناسبات فرهنگي، موزه‌ها نيز از اين فرآيند مبرا نيستند، از اين حيث، مشروعيت و مقبوليت فرهنگي ابرقدرت‌ها اهميت به مراتب بيشتري از قوه قاهره نظامي و اهرم‌هاي اقتصادي براي تضمين سيطره جهاني آنان دارد، در نتيجه مولفه‌هاي فرهنگ واسطه تحقق هژموني و شرط لازم استقرار قدرت هستند.
سلطه فرهنگي يا هژموني فرهنگي از انواع هژموني و مفهومي است براي توصيف نفوذ و سلطه فرهنگي يك گروه اجتماعي بر گروهي ديگر. از اين‌رو هنجار‌سازي، ارزش‌آفريني، قهرمان‌سازي، الگوآفريني، ايجاد معيار و مقياس زيبايي‌شناسي، ستاره‌سازي و... از تبعات هژموني‌سازي فرهنگي به شمار مي‌آيد. موزه به عنوان يكي از مهم‌ترين بنيادهاي فرهنگي و آموزشي جهان معاصر كه به طبقه‌بندي، تدوين و هويت‌بخشي اطلاعات و اسناد مي‌پردازد و عمدتا به‌طور رسمي و با توليت و صرف هزينه دولت‌ها و حكومت‌ها اداره مي‌شود، مي‌تواند به عنوان يكي از اهرم‌هاي سلطه فرهنگي و هژموني تلقي شود، موزه‌ها غالبا با القاي حس احترام و ارزش، اشيا و مفاهيم را به نمايش مي‌گذارند و با ارايه روايت‌هاي گوناگون به آنها وجهه يگانگي و تقدس مي‌بخشند. از اين‌رو شيوه گزينش و نمايش آثار همواره با نوعي تاسي از سلطه فرهنگي همراه است. مغروق شدن در گفتمان غالب روز، ارزش‌آفريني و در ادامه انتقال و آموزش مفاهيم آن از عناصر تداوم بقاي موزه‌ها به شمار مي‌رود.
بر اين منوال موزه‌ها از آمال «گفت‌وگو» فاصله خواهند گرفت و بيشتر روايتي تك‌صدايي را به بيننده تحميل مي‌كنند. موزه به مثابه يك راوي با بهره‌گيري از جذبه‌هاي بصري تاثيرگذار به مثابه رسانه‌اي معتمد در انتقال محتوايي تاريخي يا هنري بر مي‌آيد. اينچنين است كه جنبه‌هاي استكباري موزه‌ها به نقد كشيده مي‌شود. گويي يك كتاب از منظر يك مولف «كه در موزه اين جايگاه به متوليان و موزه‌دار و نمايشگاه‌گردان نسبت داده مي‌شود» به توليد محتوا مي‌پردازد و متن او به عنوان حقيقت محض بازگو مي‌شود. ذات مرجع‌بخشي موزه‌ها، امكان سوال و اخطار در شيوه‌هاي بيان را تا حدودي سلب مي‌كند. توده بازديد كننده غيرتخصصي، داده‌هاي ارايه شده را مي‌پذيرند و اين يعني تك‌صدايي و عدم گفت‌وگو. چنانچه بپذيريم كه موزه‌دار در موضوع موزه، داراي تخصص باشد و بر اساس دانش خود و محدوديت‌هاي فيزيكي تصميم به اجراي يك ذيل عنوان‌هاي كلي موزه‌ها مثل موزه‌هاي هنر، تاريخ و... بگيرد، در حالي كه مجموعه از بازتاب تمامي روايت‌هاي آن ناتوانند، بر عدم وجود گفت‌وگو صحه‌گذاري مي‌شود. امروزه در راستاي پيشبرد اهداف اجتماعي، ايجاد زمينه گفت‌وگو به منظور زدودن القاي يك‌جانبه‌نگري و نفي فرمانبرداري از تفكر واحد و ايجاد فضايي براي طرح كثرت بيان و بروز انديشه‌هاي متنوع، موزه‌ها نيز دست‌كم در تئوري و تا حدودي اجرا در جست‌وجوي فراهم آوردن زمينه‌هاي اجرايي اين تفكر هستند. اما چگونه مي‌تواند اين مهم را در اجرا نيز امكان‌پذير كرد؟ بارها در مجامع گوناگون از امر چند صدايي در موزه سخن به ميان آمده، اما تا چه ميزان محقق شده است؟
موزه‌ها و نمايشگاه‌هايي كه ذيل عناوين برهم كنشي دست به برپايي رويدادهاي گوناگون زده‌اند، بدعتي گذاشته‌اند در يادآوري جايگاه مخاطب در شكل‌بخشي و روايت يك موضوع. در نظر بگيريد در جهان مدرن امروزي چنانچه بخواهيم به موضوعات شهري همچون آلودگي، بحران‌هاي اجتماعي و ... شكل موزه‌اي ببخشيم، تا چه ميزان امكان گفت‌وگو در آن حايز اهميت است. در رويكرد كلاسيك موزه‌داري چنانچه موارد فوق به عنوان موضوع موزه طرح شوند، موزه‌دار صرفا به جمع‌آوري اسناد و اشيايي كه به نوعي با آنها در ارتباطند بسنده خواهد كرد، در حالي كه گفتمان نوين برخوردي ديگر با مسائل را مي‌طلبد. 
ايجاد فرصت‌هايي در بازديد جهت لمس و جاگذاري اشيا، بالا بردن داده‌هاي تصويري و شنيداري، دعوت از بازديدكننده در جهت تكميل فرآيند نمايشگاه در حين بازديد و همچنين فراخوان‌هاي عمومي در پرورش ايده‌هاي اجرايي مي‌تواند ابزارهايي براي ايجاد گفت‌وگو و رابطه دوسويه موزه با مخاطبان باشد، همچنين در موزه‌هايي كه چيدمان تثبيت شده كلاسيك دارند، انواع رويدادهاي جانبي همانند موسيقي، كارگاه، انواع نمايشگاه‌هاي موقتي مي‌تواند مسيري در راستاي گشايش درب‌هاي گفت و شنود در موزه‌ها باشد. فراگيري اين فرهنگ گامي مهم در تعديل رفتارهاي جانبدارانه و تك صدايي در جامعه است. استمرار اين كوشش گامي مهم در دستيابي به فضايي با ظرفيت پذيرندگي و مهارت گروهي در اجتماع است.
موزه‌دار و پژوهشگر هنر

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون