• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4633 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۹ ارديبهشت

روايت‌هايي از‌ نويسندگان و منتقدان درباره زندگي در شرايط قرنطينه

دخترم با بازوهاي دو ساله‌اش پتوي ديگري روي من مي‌كشد

ترجمه: فاطمه رحماني

 

هنرمندان، رمان‌نويسان، منتقدان و مقاله‌نويسان در حال نگارش اولين پيش‌نويس تاريخ هستند.
جهان با يك دشمن نامريي و كشنده درگير است و مي‌كوشد درك كند چگونه با تهديدي كه يك ويروس ايجاد مي‌كند، زندگي كند. براي بعضي از نويسندگان، تنها راه پيش رو نوشتن است. تلاشي براي مفهوم‌سازي و مستند كردن آنچه احساس مي‌كنند تا از اين طريق همچنان به زندگي ادامه دهند. چرا كه روند طبيعي زندگي در كشورهاي مختلف تا حد زيادي مختل و به نظر مي‌رسد زندگي منظم متوقف شده است.
متناسب با گسترش ويروس كرونا در سراسر جهان، نوشته‌ها، خاطرات و مقالاتي را خواهيم داشت كه روند تحول ناشي از اين بحران را شرح مي‌دهند. هنرمندان و نويسندگان و منتقدان مختلفي به تجربه خود در ارتباط با احساسي كه از اين تغيير به آنها دست داده، اشاره كرده‌اند. 
در نقد و بررسي كتاب‌ در نيويورك علي بوتو مي‌نويسد كه در كراچي توقيف‌ها و دستور‌العمل‌هاي بهداشتي كه صورتي تجويزي و تحميلي دارند، براي مردم پاكستان بيش از هر چيز يادآور برخوردهاي نظامي گذشته است. او معتقد است كه كم كم با اين احساس روبرو مي‌شويم كه جامعه در جريان اين بحران حالتي خالي از كار مفيد پيدا كرده است و قوانين معمول ديگر كاربرد گذشته را ندارند و مردم در حاشيه خيابان و از پياده‌روها و زير سايه درختان، زيرچشمي مراقب نيروهاي شبه‌نظامي هستند . مقاله او با اين يادآوري‌هاي تاثربرانگيز نتيجه مي‌گيرد كه كوويد 19 در بين بحران‌هايي كه يكي را پس ازديگري پشت سرمي گذاريم، يكي از سهمگين‌ترين‌هاست.
جيمي كواترو، رمان‌نويس روش‌هايي را براي پاسخ به اين تهديد و نااميدي ناشي از آن براي رهبران محلي، ايالتي و فدرال شرح مي‌دهد. او در تلاش است ببيند هر كس دنبال چه چيزي است؟ او مي‌نويسد: «ما قبلا اين هرج‌ و مرج و آشفتگي را بدون پس‌ و پيش تجربه كرده‌ايم. چرا دولت امريكا مانند ساير كشورها، مجوز پناهندگي در سرتاسر كشور را در زمان آماده‌سازي صادر نكرد؟ چه اتفاقي مي‌افتد كه مرزهاي يك كشور بسته مي‌شوند؟ آيا ايالات متحده هنوز و در شرايط قرنطينه هم مرزهاي خود را مي‌بندد؟ امريكا يك كشور است، نه مجموعه‌اي از كشورها كه نام‌شان ايالت است! ما مجزا از هم نيستيم.
عكاس روزنامه‌نگار برنده جايزه آلسيو مامو كه پس از نتيجه مثبت آزمايش كرونا با همسرش مارتا در سيسيل قرنطينه شد، عكس‌هاي خود را در گاردين منتشر مي‌كند. او گفته است كه پزشكان از او خواستند كه آزمايش دوم را انجام دهم و اين‌ بار جواب منفي بود. اين روزنامه‌نگار و عكاس نوشته: «شايد من مصون هستم؛ روزهاي‌مان در آپارتمان به رنگ سياه و سفيد مي‌گذرد. مانند عكس‌هاي سياه و سفيدم. بعضي اوقات سعي مي‌كرديم لبخند بزنيم چون تصور مي‌كرديم علامتي از اين مصونيت در چهره‌مان نيست. به نظر مي‌رسيد لبخندهاي ما خبرهاي خوبي را به ارمغان مي‌آورد. مادرم بيمارستان را ترك كرد اما من نمي‌توانم براي هفته‌ها او را ببينم. مارتا دوباره شروع به تنفس خوب كرد و من نيز دوست داشتم كه در ميان اين شرايط اضطراري از كشورم عكاسي كنم. پزشكان نبردهايي را در خط مقدم مي‌گذرانند، بيمارستان‌ها به مرزهاي خود فشار مي‌آوردند و ايتاليا روي زانوهايش با دشمن نامريي مي‌جنگد.» در مجله نيويورك‌تايمز، جسيكا لوستيگ، معاون سردبير در مورد زندگي خانواده‌اش در بروكلين مي‌نويسد همسرش هفته‌ها قبل از اينكه اكثر مردم تهديد را جدي بگيرند، در حال جنگ با اين ويروس بود: «در مقابل در كلينيك ايستاده‌ايم كه به دو زن مسن كه در خارج از در ورودي گپ مي‌زنند و گويا از همه ‌جا غافلند، برمي‌خوريم. آيا بايد آنها را آگاه كنيم؟ آيا بايد بهشان بگوييم كه ضرورت دارد از هم فاصله بگيرند؟ بگوييم ضرورت دارد كه به خانه بروند، دستان خود را بشويند و بيرون نيايند؟ معدود افرادي كه از كنار ما در پياده‌رو عبور كرده‌اند، نمي‌دانند كه ما در حال بازبيني آينده هستيم.»
لسلي جميسون مقاله‌نويس در نقد كتاب نيويورك مي‌نويسد كه تنها در آپارتمان خود در شهر نيويورك به همراه دختر 2 ساله خود - از زمان بيمار شدن تاكنون- قرنطينه شده است: «ويروس امروز چه احساسي در بدن من ايجاد كرده؟ لرز زير پتوها. التهاب پشت چشم‌ها. پوشيدن سه ژاكت در وسط روز. دخترم كه سعي دارد با بازوهاي كوچك خود پتوي ديگري را روي بدن من بكشد. دردي در عضلات دارم كه حرف زدن را برايم سخت كرده. تنها حسي كه دارم، حس در قرنطينه بودن است. چرا كه حس لمس ديگران را هم از دست داده‌ام. همين‌ طور حس تنفس در هواي باز را. حتي طعم موز را هم تشخيص نمي‌دهم. هيچ كدام از اين خسارات ويژه منحصر به فرد نيست. من [براي مقابله] يك برنامه ريخته‌ام. من با اين كودك نوپا ديوانه نخواهم شد.»
هايدي پيتلور، داستان‌نويس در مورد ماهيت ارتجاعي زمان در طول قرنطينه مي‌نويسد: «در اين تعطيلات، كارهاي روزمره ما مانند رفتن سر كار، فرستادن بچه‌ها به مدرسه، رفت وآمد با دوستان و... متوقف شده و زمان با نوعي يكنواختي همراه سپري مي‎شود. بدون برنامه‌اي منسجم، طبيعي است كه كم‌تحرك مي‌شويد و همه ‌چيز كسل‌كننده است. درحال حاضر شكل دادن به زمان اهميت ويژه‌اي دارد؛ چرا كه آينده بسيار شكل‌پذير است. ما نمي‌دانيم ويروس براي هفته‌ها يا ماه‌ها به خشم خود ادامه خواهد داد يا پروردگار به ما كمك خواهد كرد و زودتر از آن خلاص خواهيم شد؟ نمي‌دانيم كي دوباره احساس امنيت خواهيم كرد؟ بسياري از ما تا حد زيادي اسير ترس هستيم. ممكن است براي روزهاي طولاني خود و خانواده‌هاي‌مان را در چنين وضعيتي ببينيم.
لورن گروف، رمان‌نويس هم در نقد كتاب نيويورك در مورد تلاش براي فرار از زندان ترس‌هاي خود در زمان در خانه ماندن در فلوريدا مي‌نويسد: «برخي از افراد تصورات‌شان فقط به وسيله آنچه مي‌توانند ببينند، برانگيخته مي‌شود. من از اين مي‌ترسم كه همه ‌چيز برايم غيرقابل مشاهده باشد. از محاصره در خانه مي‌ترسم. از درد و رنجي كه پيش روي من نيست و نمي‌توانم ببينمش، مي‌ترسم. افرادي كه از پول و غذا فرار مي‌كنند يا در مايعات موجود در ريه‌هاي خود غرق مي‌شوند، مرگ كارگران و... از همه اينها مي‌ترسم. من از دولت فدرال مي‌ترسم؛ مي‌ترسم خانه را ترك كنم و بيماري را گسترش دهم. مي‌ترسم از آنچه در اين زمان ترس بر سر فرزندانم و تصورات و روح‌شان مي‎آورد.
در نوشته‌اي از كريستيان ويستروپ مادسن، منتقد و نويسنده اهل برلين هم مي‌خوانيم: «كرونا در نظر من به‌ طور مشابه، نرم و رنگي است. هر روز يك روند متوالي در قرنطينه دارم؛ يوتيوب، يوگا و كنفرانس‌هاي مطبوعاتي تلويزيوني. مي‌بينيد همان طور كه محدوديت‌ها افزايش مي‌يابد، انتزاع هم اتفاق مي‌افتد. در حال حاضر، من هنوز هم معتقدم كه نجات جهان در گروي عشق است.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون