نقش موزهها در ذائقه فرهنگي
سارا كريمان
در جهان مدرن امروز كه تصاوير و آواها تمامي ابعاد زندگي را دربر گرفتهاند، وجهي كاربردي از هنر بر تمامي عناصر مصرفي سايه انداخته است. هر چند هنگام مصرف اشياي روزمره كمتر به وجود و حضور آن توجه ميشود، در حالي كه ميل ما به انتخاب گونهاي خاص از محصول ميتواند ريشه در كاربست صحيح هنر و هويت بصري آن باشد، آن چيزي كه در اين بحث براي ما واجد اهميت است نحوه ورود انواع هنر به زندگي افراد اجتماع و تاثير آن بر تنزل يا ارتقاي ذائقه فرهنگي است. خواه اين رويارويي با هدف مصرف هنري مطلق باشد و خواه هنري باشد آميخته با عناصر تجاري.
در عصر سرمايهداري هنر و توليدات فرهنگي به چرخههاي تجاري ورود يافته و با منطق ارزش افزوده در حلقه توليد، توزيع و مصرف مبتني بر توليد انبوه قرار گرفتهاند. لاجرم ارزشهاي مادي آثار به عنوان شاخصهاي در ارزيابي زيباييشناسي آنها قرار ميگيرد. فرآيند فوقالذكر در مطالعات فرهنگي به «صنعت فرهنگ» موسوم است.
بخش مهمي از چگونگي عملكرد حلقه صنعت فرهنگ را رابطه دوسويه آن با گروه مصرفكننده يا بهتر بگوييم سليقه بازار تشكيل ميدهد. تجارتهاي عظيم هنري در توليدات انبوه محصولات شنيداري و بصري ذائقه مصرفكننده را تعريف و هدايت ميكنند
تا جايي كه برخي تحليلگران بر اين باورند آنچه را تصور ميكنيم دوست داريم و ميپسنديم بر ما القا شده و صرفا گزينهاي است كه به مصرفكننده ارايه گشته است.
زماني كه سخن از يك تابلوي نقاشي يا آلبوم موسيقي ميشود تا حدودي جايگاه و نحوه عملكرد چرخههاي صنعت فرهنگي در مناسبات توليد و مصرف قابل تحليل ميشود. زماني كه صحبت از موزهها به ميان ميآيد، نحوه عملكرد اين چرخههاي صنعت فرهنگ به چه صورت است؟ موزهها چه نقشي در توليد و بازتوليد معناي فرهنگ و هنر دارند؟ به نظر ميرسد وجوه مقدس موزه در جايگاه نهادي آموزشي و پژوهشي مانع از ورود و تحليل نحوه عملكرد آن در چرخههاي تجاري و صنعتي فرهنگ شده است. اين در حالي است كه شأن و مقام موزه به عنوان مرجع تاريخ نگاري و هنر پژوهي قدرتي غيرقابل وصف در اثربخشي به فرآيندهاي فرهنگي و هنري دارد. اگرچه حيات هر موزه مستلزم تامين منابع مالي فعاليتهاي آن است، اما چرخه توليد، توزيع و مصرف محصولات فرهنگي بيشتر به سمت تاليف يكسويه متمايل است. يا به بياني ديگر موزهها در بخش توليد بسيار متمركز بوده و پژواكي را در بخش توزيع و مصرف دريافت نميكنند. چنانچه اين فرآيند را با نهادي همچون گالري خصوصي مقايسه كنيم درمييابيم كه چگونه هنرمندان به توليد اثر ميپردازند، نمايشگاهگردان آثار را انتخاب ميكند، در گالري عرضه ميكند و درنهايت به فروش ميرساند.
اين در حالي است كه در اغلب موزهها اين فرآيند سپري نميشود و اين سوال را در ذهن متبادر ميسازد كه موزهها چه نقشي در صنعت فرهنگي به عنوان جريان اصلي و حاكم در توليد و اشاعه محصولات فرهنگي-هنري ايفا ميكنند؟ موزهها چه تاثيري در ذائقه فرهنگي افراد جامعه دارند؟
يقينا موزهها را نميتوان به هيچ عنوان با كتابخانهها و آرشيوها مقايسه كرد، چراكه ذات پويا و جريانساز موزه با رسالت صيانت و حفاظت از آثار همگام است.
به واقع زماني كه ما از موزهاي بازديد ميكنيم مشغول به فعل مصرف فرهنگي هستيم، آنچه را موزه به عنوان نمايشگاه (موقت و دايم) به بازديدكننده عرضه ميكند، بستهاي است شامل آثاري انفصال يافته از بستر اصلي خود كه با نور، گرافيك، طراحي داخلي و اطلاعات پژوهشي بازنمايي گشتهاند. با پرهيز از توضيحات تفصيلي از جنبههاي تجاري موزهها و ساز و كار اقتصادي آنها در مبحث چرخههاي صنعت فرهنگي كه به شكلدهي سلايق فرهنگي-هنري ميانجامد موزهها همواره مراجعي قابل اعتماد در الگوهاي نمايش و عرضه آثار هستند، از اين رو ميتوان چنين استنباط كرد موزهها و هر آنچه به عنوان محصول فرهنگي در آنها ارايه ميشود ميتواند شاخصهاي بر كيفيت توليدات فرهنگي باشد. صميميت موزهها با جامعه مخاطب و دعوت به حضور علاقهمندان و مشتاق كردن بيعلاقهها، نشر و ترويج سطح و نوع متعالي از فرهنگ و هنر است. اينگونه موزهها قادر خواهند بود نقشي كليدي را در ارتقاي ذائقه فرهنگي جامعه ايفا كنند. موزهدار و پژوهشگر هنر