• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4656 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۸ خرداد

گذري به زندگي و آثار مهدي اخوان لنگرودي كه چند روز پيش در اتريش درگذشت

مردي كه ايران را با خود به وين برده بود

بهمن فاطمي

 

 

نام مهدي اخوان لنگرودي بيش از هر چيز آن نگاه حزن‌آلود را پشت آن عينك معروف كه سالياني دور و دراز بر چشم داشت به ياد مي‌آورد؛ حزني كه البته تنها در آن نگاه تبلور نداشت بلكه در آثار شعري، ترانه‌ها، قصه‌ها و كلا در ابعاد مختلف كاري و علايق او مشهود بود. او را در عكس‌هاي مختلفي به ياد مي‌آورم و معمولا با ظاهر آراسته، كت‎وشلوار و غالبا كراوات، با موهايي فرفري كه انگار تازه از زير باران آمده‌اند مقابل دوربين عكاس و محاسني كه هر چه به سمت عكس‌هاي تازه‌تر مي‌آييم، سفيدتر مي‎شوند.

او فرزند خانواده‌اي از ملاكان شهر لنگرود در شرق گيلان بود و در سال ۱۳۲۴ در آن شهر به دنيا آمد. پدرش صاحب و مدير كارخانه چاي بود و از سرشناسان شهر. مهدي كودكي را تا آستانه سن دانشگاه در لنگرود سپري كرد. در همان سال‌ها به ادبيات و خاصه شعر علاقه‌مند شد. گفته مي‌شود كه دوستي و خويشاوندي‌اش با محمود پاينده لنگرودي، شاعر، گيلان‌شناس، محقق و مولف كتاب‌هايي چون «مثل‌ها و اصطلاحات گيل و ديلم، خونينه‌هاي تاريخ دارالمرز، گيلان در شعر شاعران، فرهنگ گيل و ديلم و ...» در بها دادنش به اين علاقه‌مندي و گرايشش به سمت هنر و ادبيات و جدي‌تر شدن كار در اين حوزه براي او موثر بود.

به بار نشاندن هوش و استعداد در معاشرات

اخوان لنگرودي بعد از پايان دوره متوسطه و گرفتن مدرك ديپلم راهي تهران شد تا در دانشگاه ملي جامعه‌شناسي بخواند. گرچه لنگرود شهري فرهيخته‌پرور بود و در فهرست مشاهيرش نام‌هاي پرآوازه‌اي در حوزه‌هاي علوم انساني، هنر و ادبيات و... ديده مي‎شود اما طبعا آمدن مهدي اخوان لنگرودي از آنجا به تهران، برايش برخورداري‌هايي به همراه داشت كه اگر در زادگاهش مي‌ماند چه بسا هرگز به آنها دست نمي‎يافت. قرار گرفتن در مجاورت شاعران، نويسندگان، هنرمندان موسيقي، سينما و ... و معاشرت با آنها امكاني نبود كه با ماندن در لنگرود برايش فراهم شود. اين را هم خودش خوب نمي‌دانست و هم كساني كه در تمام اين سال‌ها با او محشور بودند و رفاقت داشتند. اين بود كه مدتي پس از دوره دانشجويي‌اش كه با معاشرات او در عالي‌ترين سطوح نويسندگان و شاعران ايران دهه‌هاي 40 و 50 همراه بود، ما با مهدي اخوان لنگرودي تحول‌يافته‌اي روبه‌رو مي‎شويم كه تو گويي تا مي‌توانست از يك سو براي به بار نشاندن هوش و استعداد خود كوشيده بود و از سوي ديگر سعي كرده بود از مراودات و معاشراتش بيشترين توشه را براي ادامه راهش در مسير هنر و ادبيات برگيرد.

آغاز ترانه‌سرايي در سايه حرارت جواني

دوره جواني بود و دانشجويي و شور و حرارت‌هاي متداول و ... كه طبعا در مورد هر نويسنده و شاعري نمود خاص خود را دارد و شايد از حيث محصولي كه بر جاي مي‌ماند در يكي با ديگري قابل قياس نباشد. مثلا در مورد نويسنده يا شاعري كه روحيات رمانتيك پررنگ‌تري دارد- كه در اخوان لنگرودي چه ما خوش‌مان بيايد و چه نيايد حد بالايي از اين روحيه مشهود بود- طبعا به صورت‌هايي كم‌ وبيش رمانتيسيستي جلوه‌گر مي‎شود. گاهي آثار قابل‌اعتنايي پديد مي‌آيد و گاهي نه. در مورد اخوان لنگرودي، سال‌هاي جواني‌اش همراه بود با آغاز ترانه‌سرايي او. اخوان لنگرودي ترانه‌هاي مختلفي در آن دوره نوشت كه معروف‌ترين‌شان همان ترانه «گل يخ» است كه با صداي كوروش يغمايي در آغاز دهه 50 از تلويزيون وقت پخش شد و مورد استقبال بسيار زيادي از سوي مردم قرار گرفت.

قصه معروف شدن ترانه «گل يخ»

ترانه «گل يخ» كه كوروش يغمايي آن را خواند و با صداي او در حافظه مخاطبان موسيقي پاپ ايراني ثبت شده است، يكي از پاپ‌ترين كارهاي كارنامه مهدي اخوان لنگرودي هم هست؛ به اين معنا كه هم حال و هواي ترانه، حال و هواي عامه‌پسندي است و هم محصولي كه از تلفيق ترانه با آهنگ و تنظيم آهنگ و صداي يغمايي منتشر شد مورد استقبال گسترده قرار گرفت و چند نسل را مخاطب خود قرار داد. چنانكه بسياري از كساني كه اين ترانه را شنيده‌اند، بارها و بارها به آن گوش دادند و آنقدر اين گوش‌دادن‌ها تكرار شد كه خيلي‌هاي‌شان سطر به سطر ترانه را از حفظ‌اند.

اخوان لنگرودي در دانشگاه ملي جامعه‌شناسي مي‌خواند و كوروش يغمايي ادبيات. قضيه از آنجا آغاز شد كه يك روز تابستاني اين دو نفر راه مي‌افتند و به خانه دوست ديگرشان بهمن مقصودلو، منتقد سينما مي‌روند. چنانكه بهمن مقصودلو، دوست صميمي اخوان لنگرودي مي‌گويد، آنها رفته بودند تا مقصودلو را از در خانه‌اش بردارند و با خود به استوديويي ببرند و آنجا نظرش را در مورد 3 قطعه موسيقي پاپ كه روي ترانه‌هاي اخوان لنگرودي ساخته و خوانده شده بود، جويا شوند.

پخش در يك عصر تابستاني

مقصودلو در اين باره گفته:«سال 1351 بود. رفتيم به استوديويي در چهارراه امير اكرم. از آن س3 قطعه يكي را هومان داريوش، برادر هژير داريوش-كه چند سال پيش در لندن از دنيا رفت- خوانده بود كه گفتم اصلا قطعه خوبي نيست. دومي را گوش كردم كه آن هم خوب نبود. رسيديم به سومي كه ترانه «گل يخ» بود. وقتي گوش كردم فورا گفتم اين خيلي خوب است و معروف مي‌شود.» گويا قطعه چنان نظر مقصودلو را كه در آن زمان در تلويزيون ملي ايران تهيه‌كننده بود، جلب كرد كه زمينه پخش آن در تلويزيون، ساعت هشت و نيم يك روز تابستاني از تلويزيون فراهم شد. حالا حدود 50 سال از آن روزگار مي‌گذرد و اين قطعه كماكان يكي از قطعات محبوب موسيقي پاپ در ايران است.

پيش به دنبال برادران جلاي وطن‌كرده

مهدي اخوان لنگرودي همان‌طوركه گفته شد، فارغ‌التحصيل جامعه‌شناسي از دانشگاه ملي بود. او همچنين در موسسه گوته در ايران، زبان آلماني را ياد گرفت. اين آموختن زبان آلماني را طبعا بايد در الگويي قرار داد كه او در آن الگو بعد از پايان تحصيلات در ايران، تصميم به سفر به اروپا و به‌طور مشخص اتريش گرفت. تصميمي كه قدر مسلم به اعضاي خانواده‌اش كه در اروپا زندگي و كار مي‌كردند، بي‎ارتباط نبود. او برادراني بزرگ‌تر از خود داشت كه در آلمان و اتريش به كسب و كار و زندگي مشغول بودند و شغل‌شان فروش فرش بود. اينكه اخوان از ميان زبان‌هاي رايج در فرنگ آن سال‌ها آلماني را براي آموختن برگزيد، داشتن اين پايگاه خانوادگي و پشتوانه زندگي در آلمان و اتريش بود. او براي ادامه تحصيل به وين رفت و سال‌هاي بعد زندگي‎اش در آنجا رقم خورد.

ذكاوت و تجارت

جداي از آن برادران، مهدي اخوان لنگرودي برادر ديگري هم داشت كه مهندس كشاورزي بود. آن دو تصميم گرفتند كه با اتكا به تجربه برادران بزرگ‌تر، كسب و كاري راه بيندازند و مشغول كار فرش شوند. اين‌گونه بود كه كار اقتصادي خود را در وين آغاز كردند. علاوه بر اينها او به صرافت آزمودن اقبال خود در زمينه عتيقه‌شناسي هم برآمد و چنانكه دوستان نزديكش مي‌گويند، خيلي زود اطلاعات خود را در اين زمينه بالا برد. نتيجه‌اش موفقيت‌هايي بود كه در همان مدت كوتاه در زمينه تجارت عتيقه به دست‌ آورد. بسياري موفقيت او در زمينه تجارت را محصول هوش غريزي او در اين زمينه مي‌دانند و همان‌طوركه حدي از اين موضوع در رمان «ارباب پسر» -كه به نوعي زندگي خود اوست- نيز مشهود است، برآمده از خصلت‌هايي است كه او از پدرش به ارث برده بود.

نقش بهمن مقصودلو

تجميع زندگي در عرصه تجارت با علايق ادبي و هنري كار مهمي بود كه مهدي اخوان لنگرودي توانست انجام دهد. به عبارتي او توانست هر دوي اين حوزه‌ها را كنار هم پيش ببرد. كاري كه خودش آن را مرهون تشويق‌هاي دوست منتقدش بهمن مقصودلو مي‌داند كه روزي در همان سال‌هاي رونق تجارت در وين تلفني به او گفت كه حيف است اگر نوشتن و كار ادبي و هنري را رها كند چون نويسنده و شاعر ترغيب او به سوي نوشتن شد.

جان عاشق سبب‎ساز خودساختگي

مهدي اخوان لنگرودي در كارنامه‌اش كتاب‌هاي متعددي دارد. نويسنده و شاعري با بيش از 20 كتاب كه اگرچه معاشرات فراواني با اهالي هنر و ادبيات ايران داشت اما بي‌شك فرازهاي كارنامه او را بايد محصول تلاش‌هاي خودش دانست؛ تلاش‌هايي متكي به عشق وافري كه در وجود او نهفته بود. عشقي نه فقط به هنر و ادبيات كه به تماميت هستي. شايد همان چيزي كه رضا براهني زماني آن را به عنوان وجه اشتراك خود و شاعري ديگر «داشتن جاني عاشق» توصيف مي‌‎كرد. وجهي از عشقي كه در وجود اخوان لنگرودي جريان داشت، متوجه هنر و ادبيات بود. او با اتكا به اين عشق بود كه دست به نوشتن شعر، داستان، مقاله و تاليف كتاب‌هايي درباره هنر و ادبيات و نويسندگان و شاعران مي‎زد. وقتي اين عشق را در شخصيت او ببينيم و رد آن را خوب رصد كنيم، درمي‌يابيم كه چرا دوستانش مهدي اخون لنگرودي را «هنرمندي خودساخته» مي‌دانند.

چاپ نخستين كتاب شعر با مقدمه پاينده لنگرودي

مهدي اخوان لنگرودي نخستين دفتر شعر خود را در سال ۱۳۴۵ زماني كه تنها 21 سال داشت، منتشر كرد. مجموعه‌اي به نام «سپيدار» كه نام محمود پاينده لنگرودي را نيز يدك مي‌كشيد. چراكه پاينده براي نخستين مجموعه شعر همشهري و خويشاوندش كه حالا اولين تجربه كتاب شعرش را منتشر مي‌كرد، مقدمه نوشته بود. از ديگر مجموعه شعرهاي مهدي اخوان لنگرودي مي‌توان «چوب و عاج، آبنوس بر آتش، خانه، ساليا» و نيز مجموعه‌اي برگزيده از شعرهايش به نام «گل يخ» را نام برد.

جديت در ادبيات داستاني

او جداي از آثاري كه در حوزه شعر منتشر كرده و فارغ از ترانه‌هايي كه نام او را بر سر زبان‌ها انداخت، كتاب‌هايي هم در قلمرو ادبيات داستاني دارد. گروهي از منتقدان معتقدند كه او در داستان‌هايش جدي‌تر با مساله ادبيات مواجه شده است. «آنوبيس، درمان، پنجشنبه سبز، ارباب پسر، در خم آهن، الا تي‌تي و توسكا از آثار مهدي اخوان لنگرودي در حوزه ادبيات داستاني است. در اين ميان رمان «ارباب پسر» كه به نوعي بيشترين قرابت را با زندگي خود نويسنده دارد و حتي بعضي‌ها آن را اتوبيوگرافي او مي‌دانند، بيشترين توجه را ميان مخاطبان ادبيات داستاني در ايران و نيز منتقدان ادبي برانگيخت. نثر و سبك نگارش رمان از يك طرف و ساختار قصوي آن از سوي ديگر«ارباب پسر» را به رماني قابل‌اعتنا تبديل كرده است. بعضي منتقدان اين كتاب اخوان لنگرودي را با رمان «كليدر» محمود دولت‌آبادي قياس كرده‌اند.

نقش معاشرات در تاليف‌ها

مهدي اخوان لنگرودي به سبب آشنايي با نويسندگان، شاعران و هنرمندان در زمان سكونتش در تهران در همان سال‌هاي جواني، تا پايان عمر ارتباط و معاشرات گسترده‌اي با آنها داشت. حاصل اين روابط و مراودات كتاب‌هايي است كه تا حد زيادي در ايران شناخته‌شده‌اند. از آن جمله مي‌توان به كتابي اشاره كرد كه نام دو كافه بسيار معروف دهه‌هاي 40 و 50 يعني كافه فيروز و كافه نادري را بر خود دارد. همچنين كتاب‌هايي كه او درباره دو شاعر مهم معاصر يعني نصرت رحماني و احمد شاملو تاليف كرده است.

روي پنهان نويسندگان و شاعران

كتاب «از كافه نادري تا كافه فيروز» همان‌طوركه از نامش پيداست، روايتي است كه مهدي اخوان لنگرودي از خاطرات خود در دو كافه‌ مهم دهه 40 يعني كافه نادري و كافه فيروز به دست داده است. كتاب حاوي خاطراتي جذاب و خواندني درباره نام‌هايي است كه هر كدام صاحب آوازه‌اي مستقل در قلمرو هنر و ادبيات معاصرند. «از كافه نادري تا كافه فيروز» طي دفعات چاپش، دامنه خوانندگانش چنان گسترش يافت كه در ميان خريداران گاهي افراد كمتر آشنا به فضاهاي هنري معاصر هم ديده مي‌شود.

نويسنده كتاب سعي كرده از منظري متفاوت شاعران و نويسندگان دهه 40 را روايت كند. مولف سعي كرده است روايت خود را بر وجه متفاوت و كمتر ديده شده يا حتي ديده‌ناشده‌اي از نويسندگان و شاعراني متمركز كند كه بيشتر با آثارشان شناخته مي‌شوند و نه بعد شخصي زندگي‌شان. به زباني ساده‌تر در اين كتاب به جاي آنكه ما نويسندگان و شاعران را در مقام مولف كتاب‌هاي‌شان و به مدد آنچه پديد آورده و خلق كرده‌اند ببينيم در يكي از شخصي‌ترين حريم‌ها يعني در كافه‌نشيني‌هاي‌شان مي‌بينيم. جايي كه طبعا نويسنده و شاعر در فاصله‌اي به مراتب كمتر با خود ظاهر مي‌شود و جنبه‌هايي از خود را آشكار مي‌كند كه هرگز در آثارش نيست. احمد شاملو، نصرت رحماني، فرخ تميمي، منوچهر آتشي، رضا براهني، جلال آل‌احمد، حميد مصدق، ابوالقاسم ايراني، خسرو گلسرخي و... نام‌هايي هستند كه در كتاب «از كافه نادري تا كافه فيروز» درباره آنها مي‌خوانيم.

درباره زندگي و آثار نصرت رحماني

كتاب «خدا غم را آفريد، نصرت را آفريد» كه نامش را از سطري از شعر شاعر نام‌آشناي معاصر نصرت رحماني گرفته است به زندگي و آثار اين شاعر مي‌پردازد. نويسنده در اين كتاب با ارايه شرحي درباره نصرت رحماني آغاز مي‌كند: «نصرت در اين كوتاه‌مدت عمر كه هنوز به 20 نرسيده است در كوچه‌ها و خيابان‌هاي غمگين به ناگهان سوگ درختان محكم بن را به چشم مي‌بيند. دو دلي او را آميخته چه چيزها مي‌كند كه انتظارش نيست و اين‌گونه تردد، او را به آن جايي مي‌كشاند كه نمي‌داند در كدام راستا و در كدامين سوي احساسات و عاطفه‌اش بايد بايستد تا خودي بنمايد كه شعور عاطفي عشق او را به سوي شادي‌ها و خوشبختي‌هاي زودگذر سوق مي‌دهند كه در اين پايكوبي‌هاي لحظه‌اي، به ناگهان، با ديدن و فرو ريختن آن همه سرو و شمشاد، در پيش او در دنياي جادويي سخن‌ها، دستي به عاطفه آب مي‌كشد تا جواني‌اش از آتش بگويد...».

اخوان لنگرودي نگاه خود به زندگي و آثار نصرت رحماني را در روايتي سرريز مي‌كند كه از نثر ويژه او بهره مي‌برد. او در اين اثر سعي مي‌كند، دريافت خود از زندگي نصرت را با شعر او درآميزد. او شعرهاي نصرت را «از غم‌ها و تلخكامي‌هاي كهنه‌اي انباشته» مي‌خواند كه «در تمام زندگي با او همسفر بوده‌اند» و در همه شعرها و در همه لحظه‌ها چهره آشكاري از خود نشان مي‌دهند. به باور اخوان لنگرودي حضور پررنگ اين غم‌ها در شعر نصرت رحماني «از سر تفنن نيست و ريشه در دل‌خوشي نديده او دارد.» تحليل شعرهاي نصرت رحماني بخش اول و عمده كتاب را تشكيل مي‌دهد و در بخش دوم، گزيده اشعار نصرت رحماني را مي‌خوانيد.

وجد و تحسين احمد شاملو

كتاب «يك هفته با شاملو» بار اول در سال 1373 منتشر و طي 11 سال 5 بار در نشر مرواريد تجديد چاپ شد اما زماني كه دولت نهم (دولت محمود احمدي‌نژاد) بر سر كار آمد، جلوي ادامه انتشار آن گرفته شد. 11 سال از آن روزگار گذشت و در دولت دوم حسن روحاني، بار ديگر مجوز انتشار گرفت.

كتاب حاصل يك هفته همنشيني مهدي اخوان لنگرودي با احمد شاملو در وين است. زماني كه شاملو در سفري به اتريش يك هفته مهمان اخوان لنگرودي بود.

شاملو بعد از خواندن كتاب در بيان خوشايند خود يادداشتي به تاريخ 19 خرداد 1371 نوشت، از اين قرار: «پسر نازنيم مهدي عزيز. با سلام و چاق‌سلامتي‌هاي معمول و وكالت تام و تمام براي ابلاغ سلام و ارادت آيدا و من به همه‌ دوستان. كتابت را به دقت خواندم. دستت درد نكند. زحمت كشيده‌اي و مرا غرق محبت كرده‌اي...».

 


مهدي اخوان لنگرودي در كارنامه‌اش كتاب‌هاي متعددي دارد. نويسنده و شاعري با بيش از 20 كتاب كه اگرچه معاشرات فراواني با اهالي هنر و ادبيات ايران داشت اما بي‌شك فرازهاي كارنامه او را بايد محصول تلاش‌هاي خودش دانست؛ تلاش‌هايي متكي به عشق وافري كه در وجود او نهفته بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون