• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4671 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۳۱ خرداد

ميراث مشترك دكتر علي شريعتي و جلال آل‌احمد

غلامرضا امامي

دوست گرامي: از من خواسته ايد در سالگرد پرواز زنده ياد دكتر علي شريعتي از ميراث مشترك وي و جلال سخن بگويم. اين پرسش مرا به سال‌هاي دير و دور برد. در آبان 1345 كه زنده‌ياد دكتر شريعتي به تهران آمده بود، از آنجا كه از آشنايي من با جلال خبر داشت،‌ خواست ديداري با وي داشته باشد. در اوايل آبان با هم به ديدار جلال رفتيم،‌ در خانه‌اش،‌ در انتهاي كوچه فردوسي تجريش ميان بن‌بست ارض و سما. شرح آن ديدار را در يادداشت «دو روشنگر» آورده ام و اكنون نيازي به تكرار آن نيست.

 اما اين روزها با خود مي‌انديشم كه چرا به داستان زيباي رستم و سهراب نمي‌انديشيم و از اين اسطوره جاودانه فردوسي بهره نمي‌بريم. پدري ناخواسته، پسر را مي‌كشد بي آنكه با وي گفت‌وگو كند،‌ اگر «گفت‌وگو»يي رخ مي‌داد شايد اين غمنامه بزرگ بشري و اسطوره‌اي رقم زده نمي‌شد.

اين داستان در «شرق» جهان رخ داد،و از آن سو  در «غرب» داستان اسطوره‌اي «اوديپ» را شنيده‌ايم كه از آن عقده روان‌كاوانه بسيار سخن گفته‌اند. فرزندي كه به قتل والدينش دست مي‌يازد. ما در اين سوي زمين ميان «تقديس» و «تكفير» گير افتاده‌ايم. از ياد نبريم جلال و شريعتي بت نبودند و سخنان و آراءشان وحي مطلق نيست. دكتر شريعتي، استاد محمدرضا حكيمي را به وصايت برگزيد كه هر كجا در انبوه آثارش نقصي مي‌يابد رفع كند و جلال هميشه دوستدارانش را به نقد آثارش برمي‌انگيخت.

ما، در اين سوي زمين تفاوت «نقد» و  و «نق»را درنيافته‌ايم، يا دل‌ داده‌ايم يا خشمگين و با نفرت نگريسته‌ايم به قول مولانا « چون غرض آمد هنر پوشيده ماند» و يا به قول آن ضرب المثل عربي‌«عشق ديده را كور و گوش را كر مي‌كند.» براي نسل ما هر دو در راه عدالت و بهروزي به جد كوشيدند و هر دو پذيراي نقدها بودند.

بي‌گمان مي‌توان در چند و چون پاسخ آنان به پرسش‌هاي زمانه، اكنون درنگ داشت اما نمي‌توان از كوشش و تلاش‌شان براي جستن راهي به سوي عدالت و آزادي ناآگاه بود. كودكان بر قلمدوش بزرگان مي‌نشينند تا بهتر جهان را بنگرند.

دريغا خود شاهد بودم در سفري كه جلال به خرمشهر آمد به سال 1346،‌ از سر جواني پرسش‌ها و اعتراضاتي را با وي بر سر كتاب «غربزدگي» مطرح كردم. وي با خوشرويي پذيرفت و گفت جوان بنويس. اكنون نمي‌دانم از چه رو،‌ از هر دو سو،‌ هر كجا كه چاله‌اي است،‌ هر كجا كه گراني و مشكلي است بي هيچ انديشه‌ و انصافي تيرهاي دشمني به سوي آنان روانه مي‌شود. اما در كشور ما همچنان تيراژ كتاب‌هاي دكتر شريعتي و جلال آل‌احمد يگانه است. مشتركات آن دو را بجوييم و دريابيم. هر دو طول عمرشان زياد نبود،‌ دكتر شريعتي در 44 سالگي و جلال  آل‌احمد در 46 سالگي خاموش شدند،‌ در حقيقت عرض عمرشان گسترده بود. وقتي به آن دو مي‌نگرم،‌ درمي‌يابم كه هر دو تبارشان به روستا برمي‌گردد،‌ يكي به «مزينان» و ديگري به «اورازان». پدران هر دو در زي روحانيت بودند هر چند كه پدر جلال روحاني متعبدي بود كه در كسوت روحانيت تا پايان عمر باقي ماند اما پدر دكتر، استاد محمدتقي شريعتي كسوت روحانيت را به كناري گذاشت و در شمار پايه‌گذاران روشنفكران ديني درآمد. وجه ديگر مشترك آنان اين بود كه هر دو به ادبيات فارسي دل بسته بودند. دكتر شريعتي تحصيلات خود را  در دانشكده ادبيات مشهد گذراند،‌ شاگرد اول شد و با بورس به دانشگاهي در فرانسه رفت و جلال تا دكتراي ادبيات فارسي در دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد. اما آشنايي اين دو با ادبيات كهن مانع از آن نشد كه از ادبيات معاصر غافل بمانند. دوست دانايم استاد شفيعي‌كدكني مي‌گفت در مشهد نخستين كسي كه مرا با شعر نو و شعرهاي «م.اميد» آشنا كرد دكتر شريعتي بود و جلال خود پناهي بود براي همه اديبان معاصر. وجه مشترك ديگر آنان آشنايي با فرهنگ و ادبيات فرانسه بود،‌ هر دو به فرهنگ و ادبيات فرانسه دل بسته بودند و اين روند دريچه‌اي بود براي آشنايي آنان با غرب. هماهنگي و هم‌دلي آنان در نهضت ملي نفت و دلبستگي‌شان به زنده‌ياد «دكتر محمد مصدق» نيز قولي است كه جملگي بر آنند. در حقيقت دكتر شريعتي سخن روشنفكران را ميان مذ‌هبي‌ها آورد و جلال سخن مذهبي‌ها را ميان روشنفكران گسترش داد. هر دو پلي بودند براي پيوستن. هر دو حرمت كلام را پاس داشتند. هر دو در راه آگاهي و آزادي مردم‌ ميهن‌شان به جان كوشيدند. روزگار مي‌گذرد اما تاريخ داوري خواهد كرد و زمان، داور زبردستي است .

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون