• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4672 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱ تير

سياست خارجي توسعه‌گرا: تجربه آسياي شرقي

احمد آدينه‌وند

در كنار تجربه توسعه جوامع غربي كه بارزترين نوع توسعه در همه ابعاد خصوصا توسعه اقتصادي قلمداد مي‌شود و محصول روند طولاني توسعه‌گرايي و فرهنگ توسعه‌گراست و در بطن جامعه‌اي پيشرفته و توسعه‌يافته امكان بروز مي‌يابد در دهه‌هاي اخير شاهد نوع ديگري از توسعه اقتصادي خارج از تجربه غربي هستيم كه ضمن توسعه عملي مباحث بسياري در انديشكده‌ها و در مطالعات اجتماعي و اقتصادي پيرامون مقوله توسعه برانگيخته است. آن تجربه توسعه كشورهاي شرق آسياست؛ كشورهايي كه اعضاي سازمان آسه‌آن و در كنار آنها كره‌جنوبي و چين را نيز مي‌توان مورد اشاره قرار داد.
ويژگي ممتاز اين كشورها كه اكنون با اشاره به توان بالاي اقتصادي از آنها به ببرهاي جديد آسيا ياد مي‌كنند اشاره به پيشرفت‌هاي آنها در بستر جوامعي در حال توسعه دارد؛ به‌گونه‌اي كه اين كشورها بي‌آنكه مسير تدريجي و بطئي توسعه در تمام شؤون جامعه خصوصا در حوزه سياست كه كه بيانگر حاكميت نهادهاي دموكراتيك است را طي كنند گام در مسير توسعه اقتصادي گذاشته، دستاوردهاي چشمگيري را از خود به منصه ظهور رسانده‌اند. سوالي كه در اينجا مطرح است چه عواملي يا دست‌كم عامل حياتي در تجربه اين كشورها وجود دارد كه آنها را به اين درجه از توسعه اقتصادي رهنمون شده است؟
در كنار برخي ويژگي‌هاي جغرافيايي و انساني، ظهور دولت‌هاي توسعه‌گرا كه مساعي خود را مصروف توسعه كشور خود با اولويت اقتصاد كرده‌اند نقش مهمي در موفقيت اين كشورها داشته است. دولت توسعه‌گرا به دولتي اطلاق مي‌شود كه راهبرد كلان خود را به شيوه‌اي تنظيم كند كه سياست‌هاي داخلي و خارجي آن از كليه منابع و امكانات بالقوه و بالفعل داخلي و خارجي، مادي و معنوي، زيرزميني و روزميني، در راستاي اهداف متعالي توسعه استفاده كند.
آدريان لفت ويچ به عنوان بارزترين نظريه‌پرداز دولت توسعه‌گرا، ويژگي‌هاي اين نوع دولت را شامل موارد زير مي‌داند: 
الف) نخبگان توسعه‌گرا: منظور جمع معدودي از كادر رهبري است كه داراي گرايشات ناسيوناليستي هستند و عزمي راسخ براي تحقق توسعه دارند. 
ب) استقلال نسبي دولت از جامعه: منظور از استقلال آن است كه دولت قادر بوده كه از علايق خاص خواه طبقاتي، منطقه‌اي، بخشي يا هرجا كه چنين علايقي وجود دارد به‌طور نسبي استقلال يابد و بدين وسيله اين علايق را در منافع ملي بي‌اهميت بپندارد.
ج) قدرت بروكراتيك: به معناي قدرت، اقتدار، قابليت و تكنيك نهادهاي هدايت‌گر توسعه است كه با جدايي از منافع خاص، حركت‌هاي اساسي جهت تدوين سياست توسعه را پيش مي‌برند.
همزمان با اصلاحات و گشايش‌ها در اقتصاد داخلي، اين كشورها سياست خارجي را نيز به خدمت توسعه درآورده‌اند. دولت توسعه گرا خود متصدي فعاليت‌هاي اقتصادي نيست، بلكه نقش سكان‌دار توسعه را ايفا مي‌كند. آدريان لفت ويچ دولت توسعه‌گرا را گونه‌اي از دولت مي‌داند كه قادر به توليد حركت پايدار در مسير توسعه است و اين امر مهم از نوع روابط سياسي و اقتصادي‌شان با نظام جهاني و به‌خصوص بازيگران اصلي آن منبعث مي‌شود. سياست خارجي در دولت‌هاي توسعه‌گرا به حدي اهميت دارد كه نهاد هدايت‌گر دولت‌هاي توسعه‌گرا را سياست خارجي مي‌دانند. در جهان وابستگي متقابل يك پيوند ناگسستني ميان توسعه و سياست خارجي شكل گرفته است. 
مباحث اقتصادي در حوزه سياست خارجي، مانند قابليت جذب سرمايه خارجي، دريافت وام‌هاي توسعه‌اي و مشاركت در نهادهاي اقتصاد بين‌الملل، رابطه مستقيمي با برنامه توسعه‌اي كشورها و رشد اقتصادي آنها پيدا كرده است. به‌طور خلاصه، سياست خارجي توسعه‌گرا به معناي استفاده از امكانات اقتصاد سياسي بين‌الملل براي جذب منابع فراملي به درون مرزهاي ملي است. دولت‌هاي شرق و جنوب شرق آسيا به عنوان الگوي دولت‌هاي توسعه‌خواه ضمن ترك مخاصمه و تنش در سياست خارجي و پرهيز از الگوهاي تقابل‌گرايانه كه مستلزم صرف هزينه‌ها و منابع بسياري است استعدادهاي ديپلماتيك خود را در جذب منابع مالي و علمي ساير كشورها خصوصا كشورهاي برخوردار از منابع مالي، تكنولوژيك و بازارهاي پويا به كار گماشته‌اند كه نتيجه آن تبديل دولت‌هاي در حال توسعه منطقه شرق و جنوب شرق آسيا به قدرت‌هايي نوظهور است كه محصولات صنعتي و تكنولوژيك آنها به بسياري از بازارهاي جهاني حتي در كشورهاي توسعه‌يافته غربي راه يافته است؛ به‌گونه‌اي كه كشور كوچكي مانند سنگاپور در حال حاضر معادل حجم عظيمي از صادرات نفتي كشورهاي حوزه خليج‌فارس، كالاهاي توليد شده به خارج صادر مي‌كند و از حيث مراتب و شاخص‌هاي رونق و پيشرفت پهلو به پهلوي جوامع اروپايي و امريكاي شمالي مي‌زند. پيش‌بيني مي‌شود با تداوم روند فعلي به سرعت كانون قدرت اقتصاد جهاني به ببرهاي آسيا منتقل مي‌شود و سهم معتنابهي از اقتصاد جهان دراختيار اين كشورها قرار مي‌گيرد.
تجربه آسياي شرق و جنوب شرق مي‌تواند الگويي قابل اقتباس براي كشورهاي ديگري باشد كه گام نهادن در مسير توسعه دغدغه و خواسته نخبگان آن باشد.
دانشجوي دكتراي روابط بين‌الملل

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها