سياست حضور ايران در امريكاي لاتين از زمان دولت سازندگي آغاز شد و در هر دولت اگرچه رويكرد آن با تغييرهايي روبهرو بود اما توسعه آن ادامه داشت. نوع روابط با كشورهاي امريكاي لاتين نيز متفاوت بود. شايد بسياري اهميت روابط با كشورهاي امريكاي لاتين را سياسي و ايدئولوژيك بدانند اما روابط ميان ايران و برزيل بيش از اينكه سياسي باشد، جنبه اقتصادي آن بسيار پررنگتر است. ايران سالانه بيش از 2 ميليارد دلار محصولات كشاورزي و دامي از برزيل وارد ميكند كه اين رابطه براي هر دو طرف بسيار حايز اهميت است به نحوي كه شايد به آساني نميتوان با وجود تحريمها و فشارهاي اقتصادي امريكا آن را متوقف كرد. سيدعلي سقاييان، سفير پيشين ايران در گفتوگو با «اعتماد» از چالشهاي روابط ميان تهران- برازيليا در دوره تحريم ميگويد.
هنگامي كه شما وارد برزيل شديد، يك دوره انتقالي قدرت را شاهد بوديد. با روي كار آمدن آقاي بولسونارو به عنوان رييسجمهور، سياستهاي برزيل نسبت به دوره آقاي لولا داسيلوا و خانم روسف چه تفاوتي داشت؟
اگر نگاهي به دولتهاي قبل در برزيل داشته باشيم، پيش از روي كار آمدن بولسونارو به عنوان رييسجمهور، آقاي لولا داسيلوا و پس از آن خانم روسف در برزيل قدرت را در دست داشتند و در عمل سياست چپهاي برزيل بر اين كشور حاكم بود؛ اما با توجه به استيضاح و بركناري خانم روسف در سال 2016 آقاي تمر، معاون ايشان كه از ليبرالهاي ميانهرو بود به عنوان رييسجمهور موقت تعيين شد. ايشان با توجه به بحرانهاي اقتصادي كه برزيل درگير آن شد حدود دو سال كشور را به خوبي اداره كرد و من با ايشان كارم را در برزيل آغاز كردم؛ اما آقاي ژاير بولسونارو يك چهره جنجالي و نه چندان شناخته شده در مجلس برزيل بود كه بيش از 20 سال نماينده بود و طرفداران بسيار كمي داشت. به قول بسياري از سناتورها و نمايندگان برزيلي كه من با آنها در ارتباط بودم، معتقد بودند كه يك حزب تك نفره دارد. ولي با حمايتهايي كه از سوي مسيحيان انجيلي از او صورت گرفت همچنين امريكا و به اعتقاد شخصي من اسراييل نيز در اين زمينه نقش داشت، در نهايت نام ايشان از صندوق آرا خارج شد و مسيحيان انجيلي توانستند، رشد بسيار خوبي پيدا كنند. برزيل با جمعيت بيش از 200 ميليون نفر بزرگترين كشور كاتوليك جهان محسوب ميشود. ايشان با ديدگاه راست افراطي كه داشت خود را دنبالهروي تمام و كمال آقاي ترامپ ميدانست و بسياري او را به عنوان ترامپ امريكاي لاتين شناسايي كردند. بولسونارو از همان ابتدا رسما سياست خارجي خود را در چارچوب سياست خارجي امريكا تعريف كرد. البته در طول يك سال گذشته و تا زماني كه بنده در برزيل حضور داشتم، راستها با نگاه افراطي كه به مسائل داشتند، قدم به قدم سياست خارجي خود را با ترامپ پيش بردند كه باعث فراز و نشيبهاي زيادي در سياست خارجي شد. به خصوص در بحث جابهجايي سفارت برزيل از تلاويو به بيتالمقدس موجب شد، موجي از مخالفتها با اين اقدام بولسونارو توسط كشورهاي اسلامي راه بيفتد و بولسونارو دريافت كه به راحتي نميتواند اين كار را انجام دهد. ولي به هر حال اين اعتقاد را داشت كه ميتواند از امريكا براي بازسازي اقتصاد برزيل امتيازاتي را دريافت كند. ولي با بروز بحران كرونا شاهد آن هستيم كه برزيل با وضعيت به شدت بحراني روبهرو است چراكه نه توانسته كمكي را دريافت و نه توانسته اقتصاد را احيا كند و شكاف طبقاتي نيز روز به روز بيشتر ميشود. به ويژه برزيلي كه كشوري صنعتي در حال توسعه است و اقتصاد برزيل به صادرات محصولات كشاورزي و دامداري متكي است. در اين دوره به دليل بحران جهاني صادرات كاهش پيدا كرد و بولسونارو نتوانست اهداف خود را محقق كند و مشكلات بيشتري را براي برزيل ايجاد كرد.
آيا با روي كار آمدن بولسونارو نگاه برزيل به ايران تغيير كرد؟
هنگامي كه بولسونارو روي كار آمد، ديدگاه ابتدايي او به ايران مثبت نبود. به نوعي آنها به شدت دچار شك و ترديد همچنين تاثيرپذيري از سياست خارجي دونالد ترامپ بودند. از سويي با توجه به نزديكي بولسونارو با رژيم صهيونيستي، ايشان فاصله جدي با ايران گرفت و از همان ابتدا مواضعي را اتخاذ كرد كه اصلا مثبت نبود البته با مديريتي كه از سوي وزارت خارجه و سفارت صورت گرفت به صورت خصوصي تذكراتي داده شد و تا حدي مواضع نيز تعديل شد. ولي همان نگاهي كه دونالد ترامپ نسبت به ايران داشت، بولسونارو نيز دنبال ميكرد. قطعا اين ديدگاه ترامپ در سياست خارجي برزيل اثرگذار بود. ما تماسها و لابيهاي خودمان با سناتورها، نمايندگان و گروههاي ذينفوذ در برزيل را داشتيم و پيغامهاي خود را ارسال ميكرديم و در نهايت جلوي تندرويهايي كه ميتوانست رابطه دو كشور را به سمت بحران سوق دهد، گرفته شد.
ديدار مستقيمي با شخص آقاي بولوسنارو داشتيد؟
به دليل اينكه من استوارنامه را به آقاي تمر تحويل دادم ايشان را به صورت خصوصي ملاقات نكردم. چراكه به طور معمول روساي جمهور با سفرا ملاقات خصوصي ندارند؛ اما در يكي، دو مهماني و مراسمي كه بود ايشان را ديدم و حتي به شوخي به ايشان گفتم، كي به ايران سفر ميكنيد ولي ارتباط ما بيشتر با وزير خارجه و معاونان ايشان بود.
با توجه به ملاقاتهايي كه داشتيد، ديدگاه تيم سياست خارجي آقاي بولسونارو نسبت به ايران چگونه بود؟
سياست خارجي ابتدايي ايشان يك سياست راست افراطي بود كه با كشورهايي مانند لهستان، امريكا و رژيم اسراييل همسو بودند. حتي با كشوري مانند فرانسه ابتدا سياست نزديكي داشتند كه بعدها به مشكل برخوردند و با دولت قبلي آرژانتين نيز رابطه بسيار خوبي داشتند كه اين رويه پس از انتخابات تغيير كرد. از همين رو رويكرد ابتدا نسبت به ايران مثبت نبود اما اين ديدگاه طي يك سال بعد از آن تعديل پيدا كرد. ولي به دليل اينكه برزيل كشوري است كه به سرمايه خارجي نياز دارد، برنامههاي خود را بر اساس جذب سرمايه خارجي تنظيم كرده است. ايران كشوري در امريكاي لاتين محسوب ميشود كه با توجه به محدوديتها، سرمايهگذاري كلاني نميتوانيم در كشوري مانند برزيل داشته باشيم. هر چند واردكننده محصولات كشاورزي و دامداري برزيل هستيم كه رقم قابل توجهي است. ايران بيش از 2 ميليارد دلار محصولات كشاورزي مانند ذرت، سويا، شكر، كنجاله سويا و گوشت از برزيل وارد ميكند. به هر حال اعداد و ارقام به اندازهاي بود كه دولت برزيل نميتوانست به آساني از آن چشمپوشي كند. از همين رو با ارتباطاتي كه با اتحاديههاي كشاورزي همچنين وزير كشاورزي جديد برزيل داشتيم و پيغامهايي كه داده شد، دولت متوجه حساسيت رابطه ميان دو كشور شد. ولي به هر حال ديدگاههايي مانند انتقال سفارت از تلاويو به بيتالمقدس كماكان از سوي تيم مشاورين بولسونارو دنبال ميشود. همچنين با ملاقاتهايي كه با معاون وزير خارجه داشتيم و رايزنيهايي كه از سمت تهران صورت گرفت، متوجه واقعيتها و مسائل شدند.
از سال 2018 و همزمان با روي كار آمدن آقاي بولسونارو، امريكا قصد داشت تا فشار حداكثري خود را عليه ايران اعمال كند. با توجه به روابط حساسي كه بين ايران و برزيل به خصوص در بحث تامين مواد اوليه است، آيا امريكا فشاري روي برزيل براي قطع روابط با ايران آورد؟
در تحليل اوليه اين موضوع را در نظر گرفته بوديم. اما با توجه به متكي بودن برزيل به صادرات محصولات كشاورزي، رقم صادراتي هم قابل چشمپوشي نبود شايد ابتدا چنين طراحي را داشتند ولي ديدند كه هزينه آن بسيار بالاست. البته ايران نيز دست بسته در اين مسير نبود و اهرمهاي خود را به كار برديم. در يك مورد خاص توانستيم، امريكاييها را عقب برانيم. ايران تهاتر اوره با محصولات كشاورزي با برزيل را داشت و كشتيهايي از ايران به برزيل آمده بودند براي تحويل اوره و بار زدن سويا و كنجاله آن؛ امريكا پيش از ورود اين كشتيها به بنادر برزيل اعلام كرد كه اين كشتيها تحت تحريم هستند و نميتوانند سوخت بگيرند. پس از چند روز رايزني كه كشتيهاي ايراني متوقف بودند در يك مصاحبه كوتاه اعلام كردم كه اگر برزيل اينگونه عمل كند قطعا براي تامين محصولات كشاورزي با ساير كشورها وارد مذاكره خواهيم شد. پس از آنكه اين موضوع مطرح شد امريكاييها به عقب رانده شدند و كشتيها سوختگيري و بار خود را تخليه كردند و به ايران بازگشتند.
آيا برزيليها تمايلي به همراهي با امريكا داشتند يا اينكه شرايط را سخت ديدند كه از همراهي با امريكا امتناع كردند؟
وزير كشاورزي به شكل غيرمستقيم و اتحاديه كشاورزان به شكل مستقيم به شدت از شرايط به وجود آمده، نگران بودند و براي حل بحران فشار آوردند. هر چند كه دولت به شكل مستقيم وارد نشد اما پيامي را به وزير خارجه ارسال كردم و به دليل تفكيك قواي موجود در برزيل موضوع به ظاهر ارجاع داده شد به ديوان عالي برزيل تا در اين زمينه نظر دهد كه در نهايت اين موضوع به نفع ايران تمام شد. قطعا دولت اگر ميتوانستيم، قصد داشت دل ترامپ را به دست آورد ولي در عمل نتوانست چنين كاري را انجام دهد.
در دوره خانم روسف اعتراضات اقتصادي در برزيل صورت گرفت. در نهايت ايشان استيضاح شد و آقاي تمر به مدت دو سال و پس از آن آقاي بولسونارو روي كار آمدند. آيا در اين مدت تغييري در شرايط اقتصادي برزيل ايجاد شد و شخص آقاي بولسونارو توانست به موفقيتي در اين زمينه دست پيدا كند؟
متاسفانه در بحرانهاي سياسي و اجتماعي طبقه ضعيف و حاشيهنشين متضرر ميشوند. برزيل كشور بسيار وسيعي است. در دوره آقاي لولا داسيلوا و ديدگاههاي سوسياليستي و چپگرانهاي كه به لحاظ اقتصادي داشت و ارتباطاتي كه با كشورهاي مختلف برقرار شد، مردم حاشيهنشين به خصوص كشاورزان شرايط بهتري پيدا كردند. به عنوان مثال طرح يارانه خانواده كه مشابه كميته امداد در ايران بود به كشاورزان، خانه، وام و يارانه پرداخت ميكرد. در آن دوره وضعيت مردم حاشيهنشين و كشاورزان بسيار بهتر شد. اما در دوره اعتراضات داخلي برزيل كه بيشتر سياسي بود و به عنوان اينكه خانم روسف فساد مالي داشت و بعدتر نيز به صورت قطعي اثبات نشد و پروندهاي بود كه براي ايشان ساخته شد كه همين اتهام براي لولا داسيلوا نيز مطرح شد كه در نهايت به اثبات نرسيد. به نظرم اعتراضات عليه خانم روسف نيز بيشتر سياسي بود. اكنون هنگامي كه شرايط را در برزيل ميبينيم، اتفاقي براي مردم به نسبت 3 سال گذشته رخ نداده است. هر چند كه تمر از نظر من توانست، بحرانهاي موجود اقتصادي در برزيل را بهتر اداره كند. او در مدتي كوتاه بحران سوخت را حل كرد و سرمايهگذاري خارجي بيشتري را نيز جذب كرد. اما از زمان حضور بولسونارو و با توجه به مواضع راست افراطي كه دنبال ميكند قطعا با اين رويكرد نتوانسته تضمينكننده سرمايهگذاري خارجي در برزيل باشد. من هنگام حضورم در ديدارهايي كه با برخي از مديران شركتها و سفراي كشورهاي اروپايي داشتم اصلا از شرايط موجود در برزيل راضي نبودند.
آيا روابط شخصي آقاي بولسونارو و ترامپ به بهبود روابط برزيل با امريكا كمك كرد و آيا سرمايهگذاري جدي از سوي امريكا در برزيل صورت گرفت؟
در حقيقت دونالد ترامپ فردي كاملا فرصتطلب است. ترامپ فروشنده بسيار خوبي است، هر چند با تبليغاتي كه شد ترامپ وعده داد كه از عضويت برزيل در OECD (سازمان همكاري و توسعه اقتصادي) حمايت كند، اما عضويت در اين سازمان با اجماع است. پس از اختلافاتي كه بين برزيل با آلمان و فرانسه بر سر آمازون پيش آمد، مخالف پيوستن برزيل به اين سازمان بودند. از طرفي برزيل يك كشور در حال توسعه است. در دوره چپها وضعيت اقتصادي و روابط بينالمللي بهتري داشت. حتي بحث ادغام شركت بزرگ هواپيماسازي امبرائر برزيل با بويينگ نيز مطرح شد. ترامپ حتي وعده اين كار را به بولسونارو داد. اما در عمل به هيچيك از وعدههاي خود عمل نكرد. حتي در دوره تمر امريكاييها فشار زيادي آوردند تا امريكا وارد پايگاه پرتاب موشك آلكانترا شود و كنترل آن را به دست بگيرد كه با آن مخالفت شد. هنگامي كه امريكاييها يك پايگاهي را دراختيار ميگيرند اجازه ورود حتي رييسجمهور آن كشور را نميدهند، ولي اين مجوز را دولت بولسونارو به امريكا داد. امريكا در اين زمينه يك دستاورد بزرگ داشت و بويينگ نيز سهام خود را با امبرائر ادغام نكرد در صورتي كه برزيليها روي آن حساب باز كرده بودند و تا جايي كه اطلاع دارم روابط شخصي ترامپ و بولسونارو منافع چنداني براي برزيليها به همراه نداشته است. هر چند كه ملاقات مقامهاي دو كشور در سطح بالايي جريان داشت، ولي هيچگونه جذب سرمايهاي براي برزيل به همراه نداشت.
سياست دولتهاي يازدهم و دوازدهم در مقايسه با سياستهاي دولتهاي نهم و دهم درخصوص امريكاي لاتين چه تفاوتي كرده است؟
سياست خارجي هر كشوري به صورت كلان تصويب ميشود و وزارت خارجه تنها مجري آن است. سياست نفوذ و حضور ما در امريكاي لاتين در ابتدا به دولتهاي مرحوم آقاي هاشمي بازميگردد و بيشترين تحرك ما در كشورهاي امريكاي لاتين به دولت آقاي خاتمي بازميگردد. آقاي خاتمي رابطه با ونزوئلا را تقويت كرد و كليد كار از آنجا زده شد. دولت آقاي احمدينژاد نيز همان سياست را در كنار شعار پيش بردند. حضور ما در امريكاي لاتين به عنوان حياط خلوت امريكا مقداري جنجالي شد كه اصلا در آن دوران نياز به چنين كاري نبود. ارتباط ما با كشورهاي كوبا، ونزوئلا و بوليوي در دوره آقاي مورالس و نيكاراگوئه يك رابطه سنتي بود. با دولتهاي ديگر امريكاي لاتين نيز برحسب نياز روابطي شكل گرفت و سعي شد تا با كشورهاي امريكاي لاتين روابط بحراني نباشد. در رابطه با برزيل شاهد سفر آقاي لولا به تهران بوديم و حتي ابتكار هستهاي را با تركيه پيش بردند كه ناموفق بود. با كشورهاي امريكاي لاتين كه بزرگترين و مهمترين آن برزيل است بهطور معمول روابط خوبي داشتيم.
در دولت آقاي روحاني نيز ايشان براي حضور در نشست سران عدم تعهد به ونزوئلا سفر كردند. آقاي ظريف به بوليوي و كوبا نيز سفر كردند، سپس در سال 97 هم سفري به برزيل داشتند. البته در دوره آقاي احمدينژاد بحث سرمايهگذاري در ونزوئلا داغ بود كه برخي از آنها موفق بود و برخي ديگر عملياتي نشد، ولي سياست خارجي ما درخصوص امريكاي لاتين با سياست خارجي ما با همسايگان و همچنين آسيا و اروپا قابل مقايسه نيست. اما در مقايسه حضور ما از زمان آقاي خاتمي تا به امروز در امريكاي لاتين روند رو به رشدي داشته است.
به نظر شما ايران بايد نگران تغيير نگاهها و رويكردها در برخي كشورهاي امريكا لاتين باشد. ما طي چند وقت اخير شاهد تغييرات در بوليوي بوديم و اين امكان در كشورهايي مانند نيكاراگوئه يا ونزوئلا نيز وجود دارد. ايران در دورهاي در اين كشورها سرمايهگذاري مادي و معنوي زيادي كرده است. آيا اين سرمايهگذاريها به حدي مطمئن بوده كه با تغيير رويكرد در اين كشورها نگاهها به ايران تغيير نكند؟
همسويي دولتها امر بسيار مهمي است و مقامات بايد تمايل دوجانبه براي توسعه روابط داشته باشند. ولي در بحث سياست خارجي كلان جمهوري اسلامي، حمايت از كشورهاي رو به رشد است. در امريكاي لاتين از ابتدا اين نگاه وجود داشته است، ولي فراز و نشيبها نيز همواره وجود داشته است. بهطور مثال رابطهاي كه با دولت قبلي برزيل داشتيم قابل مقايسه با دولت كنوني نيست. در بوليوي نيز با شبه كودتايي كه صورت گرفت آقاي مورالس بركنار شد. پيشتر آقاي جهانگيري معاون اول سفري به بوليوي داشتند و حتي بنا بود به برزيل نيز سفر كنند كه بنا به دلايل تشريفاتي اين سفر صورت نگرفت. هر چند با رفتن افراد و تغيير رويكرد دولتها روابط نيز تغيير ميكند ولي سياست كلان، سياستي است كه دولتها ميكوشند كه هر چه بيشتر رابطه تقويت شود. روابط كنوني دولت بوليوي قطعا قابل مقايسه با دولت آقاي مورالس نيست و نخواهد بود.
سرمايهگذاريهاي ما در امريكاي لاتين بيشتر روي اشخاص بوده يا اينكه توانستهايم لابيهاي قدرتمندي در آنجا ايجاد كنيم كه با تغيير دولتها و افراد، منافع ايران در خطر قرار نگيرد؟
البته سرمايه ايران در امريكاي لاتين بيشتر معنوي است. تا جايي كه من اطلاع دارم سرمايهگذاري اقتصادي ويژهاي به جز موارد محدودي در اول انقلاب يا وامي كه نيكاراگوئه از ايران گرفت اقدام خاصي انجام نشده است. با كوباييها نيز همواره تبادلات علمي داشتيم، اما در بحث سرمايهگذاري روي افراد بايد گفت كه به طور مثال در برزيل دوستداران جمهوري اسلامي و محور مقاومت كم نيستند. به عنوان مثال در سفري كه آقاي سناتور كولور، رييس كميته روابط خارجي سناي برزيل به سوريه و ايران نيز داشت، پس از بازگشت سخنراني تحليلي از وضع منطقه ارايه داد و تاكيد كرد كه برزيل بايد از اين كشورها حمايت كند، از همين رو ما با افراد متعددي بهخصوص از دولت قبلي برزيل كماكان در تماس هستيم. پس از شهادت سردار سليماني، دولت برزيل ابتدا با تقليد از ترامپ همان رويكرد دولت امريكا را در پيش گرفت، اما بلافاصله تذكر شديدي به نمايندهشان در تهران داده شد، ولي بعدتر ديديم كه تمامي احزاب چپ و حتي مسلمانان مهاجر به برزيل كه تعداد آنها كم هم نيست بيانيههاي قابلتوجهي در محكوميت ترور سردار سليماني منتشر كردند و حتي در سفارت حاضر شدند و دفتر يادبود در محكوميت ترور سردار را امضا كردند و تعدادي از سران احزاب برزيلي پيام تسليت و محكوميت اين اقدام امريكا را ارسال كردند. بايد گفت كه ديدگاههاي حضرت امام و مقام معظم رهبري طرفداران بسيار زيادي در امريكاي لاتين دارد، ولي وقتي كه دولتها تغيير ميكنند شايد رويكردي مخالف ما را دنبال كنند يا برعكس، ولي به شخصه ميتوان گفت كه فكر زيبا و نوراني كه حضرت امام در همان ابتداي انقلاب رقم زدند به امريكاي لاتين رسيده و طرفداران بسيار زيادي را نيز به خود جذب كرده است. به عنوان مثال در پارلمان برزيل مراسم روز قدس نيز برگزار شد، ولي به هر حال شاهد تفاوتهايي ميان سياستمداران هستيم. قطعا ميتوان گفت كه سرمايهگذاري ما از بعد معنوي نتيجه بيشتري نسبت به بعد اقتصادي داشته است، چراكه ما قطعا نميتوانيم مثل كشورهاي اروپايي و كشورهاي ثروتمند جهان سرمايهگذاري كلاني در اين مناطق داشته باشيم.
هنگامي كه بولسونارو روي كار آمد ديدگاه ابتدايي او به ايران مثبت نبود. به نوعي آنها به شدت دچار شك و ترديد و همچنين تاثيرپذيري از سياست خارجي دونالد ترامپ بودند. از سويي باتوجه به نزديكي بولسونارو با رژيم صهيونيستي، ايشان فاصله جدي با ايران گرفت و از همان ابتدا مواضعي را اتخاذ كرد كه اصلا مثبت نبود كه البته با مديريتي كه از سوي وزارت خارجه و سفارت صورت گرفت به صورت خصوصي تذكراتي داده شد و تا حدي مواضع نيز تعديل شد، ولي همان نگاهي كه دونالد ترامپ نسبت به ايران داشت بولسونارو نيز دنبال ميكرد. قطعا اين ديدگاه ترامپ در سياست خارجي برزيل اثرگذار بود. ما تماسها و لابيهاي خودمان با سناتورها، نمايندگان و گروههاي ذينفوذ در برزيل را داشتيم و پيغامهاي خود را ارسال ميكرديم و درنهايت جلوي تندرويهايي كه ميتوانست رابطه دو كشور را به سمت بحران سوق دهد، گرفته شد.
سياست خارجي هر كشوري به صورت كلان تصويب ميشود و وزارت خارجه تنها مجري آن است. سياست نفوذ و حضور ما در امريكاي لاتين در ابتدا به دولتهاي مرحوم آقاي هاشمي بازميگردد و بيشترين تحرك ما در كشورهاي امريكاي لاتين به دولت آقاي خاتمي بازميگردد. آقاي خاتمي رابطه با ونزوئلا را تقويت كرد و كليد كار از آنجا زده شد. دولت آقاي احمدينژاد نيز همان سياست را در كنار شعار پيش بردند. حضور ما در امريكاي لاتين به عنوان حياط خلوت امريكا مقداري جنجالي شد كه اصلا در آن دوران نياز به چنين كاري نبود. ارتباط ما با كشورهاي كوبا، ونزوئلا و بوليوي در دوره آقاي مورالس و نيكاراگوئه يك رابطه سنتي بود. با دولتهاي ديگر امريكاي لاتين نيز برحسب نياز روابطي شكل گرفت و سعي شد تا با كشورهاي امريكاي لاتين روابط بحراني نباشد. در رابطه با برزيل شاهد سفر آقاي لولا به تهران بوديم و حتي ابتكار هستهاي را با تركيه پيش بردند كه ناموفق بود. با كشورهاي امريكاي لاتين كه بزرگترين و مهمترين آن برزيل است بهطور معمول روابط خوبي داشتيم.