رومينا و فرهاد و آنها كه نميشناسيم
«منِ معلم سر كلاس ميفهمم كه دانشآموزانم ممكن است درگير چه مشكلاتي باشند. من دانشآموز معتاد در كلاسم داشتهام، دانشآموزي كه صبحانه نميخورده، دانشآموزي كه شبكار بوده و بعد خودش را به مدرسه ميرسانده، ميخواهم بگويم محل شناسايي آسيبهاي اجتماعي، مدرسه است و اگر يك روز دانشآموزي مدرسه نيامد بايد مدرسه پيگير باشد. الان در همه مدارس دولتي و غيردولتي سريع نيامدن بچهها را پيگيري ميكنند و اين موضوع به نسبت زماني كه ما دانشآموز بوديم خيلي بيشتر باب شده. حالا وقتي مدرسه تا اين حد درگير مسائل بچههاست چطور ميشود كه آموزش و پرورش خودش را كنار بكشد؟» اين بخشي از پاسخ محمدرضا نيكنژاد، آموزگار و كنشگر صنفي بود به سوالي كه در گزارش هفته گذشته «اعتماد» (زنگ آخر) مطرح شد: وظيفه آموزش و پرورش در قبال زندگي خارج از مدرسه دانشآموزان چيست؟ سيدحسن موسويچلك، رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران هم در همان گزارش بر اين تاكيد داشت كه ظرفيت گستردهاي كه در آموزش و پرورش هست، مسووليتي فراتر از درس دادن و امتحان گرفتن را براي مدرسه و نظام آموزشي ايجاد ميكند: «اگر دانشآموز درگير يكي از آسيبها شد؛ مثلا به اعتياد روي آورد، اقدام به خودكشي كرد، درگير مصرف مشروبات الكلي شد يا رابطه با جنس مخالف برقرار كرد، آموزش و پرورش ميتواند با شناسايي آنها و دسترسي آنها به منابع اجتماعي كمك كند تا اين بچهها توانمند شوند و اگر نياز به حمايتهاي ديگر داشتند، از طريق ارجاع به سازمانهاي مرتبط اين حمايت را از آنها به عمل آورد.» اما خود موسويچلك هم تاكيد كرد كه همه اينها بسته به حضور مددكاران در مدارس است درحالي كه هيچ مدرسهاي نيست كه واحد مددكاري داشته باشد. حالا مديركل مشاوره، امور تربيتي و مراقبت وزارت آموزش و پرورش ميگويد كه ميدانند استاندارد داشتن نيروي مشاوري كه بتواند از مشكلات دانشآموزان سردرآورد اصلا منطقي نيست. 13 هزار نيرو براي 14 ميليون دانشآموز يعني كه اولويت بودجه قطعا در حوزه آسيبهاي اجتماعي و سلامت فيزيكي و رواني دانشآموزان نيست. دانشآموز بنا به شانس و گاه ميزان پولي كه خانواده صرف مدرسهاش ميكند احتمالا از اين امكان برخوردار ميشود كه مدير و معلمي حواسش باشد كه خارج از ديوارهاي مدرسه به او چه ميگذرد. رومينا، فرهاد و بسياري از دانشآموزاني كه آنها را نميشناسيم اين شانس را نداشتند.