• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4710 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۴ مرداد

مرسي كيو، معاون امور استراتژيك در موسسه پامير:

چين و روسيه از «استراتژي پاشنه آشيل» در منطقه مديترانه استفاده مي‌كنند

مترجم: گلي اصغري

مرسي كيو، معاون امور استراتژيك در موسسه پامير و رييس و مدير اجرايي سابق شوراي روابط چين در ايالت واشنگتن اخيرا در پايگاه خبري تحليلي « د ديپلمات» مصاحبه‌اي با بري استراس، تاريخ‌شناس امريكايي داشته و نظر او را در مورد رقابت واشنگتن و پكن در منطقه مديترانه پرسيده است. در ادامه بخش‌هايي از اين مصاحبه را مي‌خوانيم.

 

اهميت ژئواستراتژيك منطقه مديترانه در روابط سياسي ميان ابرقدرت‌ها چيست؟

درياي مديترانه نقطه اتصال سه قاره آفريقا، آسيا و اروپاست. اين دريا از طريق كانال سوئز و تنگه جبل‌الطارق شرق و غرب را به هم متصل مي‌كند. اين دريا از شمال شرقي و از طريق تنگه داردانل، روسيه را نيز به اين تركيب اضافه مي‌كند. هر كشوري كه كنترل منطقه مديترانه را در دست داشته باشد به منابع نفتي خليج‌فارس، اقتصاد رو به رشد آفريقا، قدرت نظامي ناتو و موتور اقتصادي اتحاديه اروپا نيز دسترسي خواهد داشت. درياي مديترانه همچنين دروازه‌اي به مناطق پرجنب و جوش، ناآرام و گاه انفجاري خاورميانه و كشورهاي جنوب صحراي آفريقاست. ضمنا منابع نفتي و گازي شرق مديترانه، در نزديكي سواحل قبرس اخيرا توجه بسياري از كشورها را به خود جلب كرده و باعث به وجود آمدن اختلافاتي شده كه حتي ممكن است منجر به درگيري شوند.

دلايل رقابت چين، روسيه، ايران و تركيه بر سر منابع و نفوذ در منطقه مديترانه چيست؟

چين و روسيه از «استراتژي پاشنه آشيل» در منطقه مديترانه استفاده مي‌كنند. براي چين سرمايه‌گذاري در كشورهايي كه اقتصاد ضعيفي دارند مانند يونان و ايتاليا به معناي ورود به اتحاديه اروپاست. مداخله در امور سوريه نيز به روسيه اعتبار و قدرت سياسي بالقوه‌اي داده و به اين كشور اجازه مي‌دهد تا در ساير درگيري‌هاي منطقه نيز نفوذ كند و بدين ترتيب از ساير قدرت‌ها (مانند امريكا) امتيازاتي بگيرد. ايران نيز گستره نفوذ جغرافيايي خود را از شبه جزيره عربستان تا سوريه گسترش داده و بدين ترتيب احتمالا قدرت سرزمين پارس را پس از دوران باستان به بيشترين حد خود رسانده است. تركيه هم سعي دارد با مداخله در درگيري‌هاي ليبي و فلسطين بخشي از قدرت و تاثيرگذاري دوران عثماني خود را دوباره به دست آورد. اين كشور در حالي كه نيروهاي خود را با هدف تضعيف مخالفان كرد به خاك سوريه مي‌فرستد، سعي دارد تا در روابط خود با امريكا و روسيه نيز تعادل برقرار كند. تركيه حتي به منابع گازي قبرس نيز چشم دارد و سال‌ها پيش با مداخله مسلحانه بخش شمالي اين كشور را تبديل به يك كشور كوچك مجزا براي خود كرده است.

نظر شما در مورد «تله توسيديد» به عنوان مسير تاريخي جنگ امريكا و چين چيست؟

«تله توسيديد» به نظريه‌ پروفسور گراهام اليسون، دانشمند علوم سياسي امريكا، در مورد جنگ‌هاي پلوپونز (كه در سال‌هاي ۴۳۱ تا ۴۰۴ قبل از ميلاد ميان اسپارت و آتن درگرفت) بازمي‌گردد. اين جنگ‌ها از سوي توسيديد تاريخ‌نگار يوناني به خوبي مورد بررسي قرار گرفته‌اند. به گفته اليسون، جنگ‌هاي پلوپونزي به اين دليل درگرفت كه قدرت رو به رشدي مانند آتن روز به روز بر توان خود مي‌افزود و اين موضوع موجب وحشت اسپارت شده بود كه در آن زمان قدرت برتر محسوب مي‌شد، بنابراين وقوع جنگ اجتناب‌ناپذير بود. بر اساس تحقيقات وي، اين مدل در طول ساليان متمادي دوباره و دوباره تكرار شده و متاسفانه، در بيشتر اين موارد، تقابل ميان قدرت در حال رشد و قدرت برتر منتهي به جنگ شده است. از اين‌رو خطر وقوع جنگ ميان چين و امريكا نيز وجود دارد.

اگرچه در واقع اين سوءتعبيري از روايت توسيديد است. در جنگ‌هاي پلوپونزي ترسي از جانب قدرت برتر وجود نداشت، بلكه اين تصميم بي‌رحمانه آتن يعني قدرت در حال رشد بود كه وارد چنين جنگي شود، چراكه معتقد بود مي‌تواند به راحتي پيروز ميدان باشد. همان‌طور كه بعدها مشخص شد، اين جنگ براي آتن فاجعه بود. عدم توانايي در ايجاد ارتباط، بدگماني و خصومت متقابل نيز از عوامل آغاز اين جنگ محسوب مي‌شود. هيچ‌كس حتي توسيديد هم جنگ را اجتناب‌ناپذير نمي‌دانست. به عقيده وي احساس‌گرايي اسپارت‌ آن را به سمت جنگ سوق داد اما آن را مجبور به شروع جنگ نكرد. درسي كه امريكا و چين مي‌توانند از اين اتفاق تاريخي بگيرند، اين است كه درگيري مسلحانه بين دو قدرت امري نگران‌كننده است، اما اجتناب‌ناپذير نيست. اولويت اصلي هر دو طرف بايد حل و فصل مسالمت‌آميز اختلافات باشد. بنابراين امريكا چه از نظر نظامي و چه از نظر اتحاد با ديگر كشورها بايد نيم‌نگاهي به پدافند دفاعي خود داشته باشد، مبادا چين فكر كند مي‌تواند به راحتي در جنگ پيروز شود. واشنگتن بايد ارتباطات آشكار و واضحي با پكن برقرار كند تا سوءتفاهم‌ها موجب درگيري دو كشور نشوند.

سزارهاي روم چگونه با رهبران امروز مانند شي جين‌پينگ و ولاديمير پوتين قابل مقايسه‌اند؟

موفق‌ترين امپراتورهاي روم با حمايت سه گروه اصلي پيروز شدند: ارتش، مجلس سنا، يعني نخبگان سياسي و ثروتمندان و مردم عادي به ويژه ساكنان پايتخت. با اين وجود سزارها در نهايت مجبور بودند از ارتش كمك بگيرند، هر چند كه ثابت شده نيروي نظامي تكيه‌گاهي متزلزل است. پوتين و شي نيز مي‌دانند كه قدرت‌شان بر سه پايه استوار است: نيروهاي نظامي، نخبگان غيرنظامي پيشرو (خواه اليگارشي باشد يا آپاراتچيك) و پشتيباني مردم. حتي در چين هم نمي‌توان تنها به گفته‌هاي مائو مبني بر اينكه قدرت سياسي از لوله تفنگ رشد مي‌كند، بسنده كرد. البته ممكن است اين طور باشد اما فقط در كوتاه‌مدت، مگر اينكه كسي بخواهد تمام عمرش را در پادگان زندگي كند.

به نظر شما طي يك دهه آينده تاثير منطقه مديترانه بر تحولات ژئوپليتيكي آسيا، خاورميانه و اروپا چگونه خواهد بود و رهبران سياسي و تجاري چگونه بايد پيامدهاي آن را درك كنند؟

مديترانه به عنوان يك گذرگاه و نقطه اتصال منطقه‌اي براي رقابت است. به‌طور مثال، ممكن است منابع گازي قبرس موجب درگيري تركيه با ديگر كشورهاي شرق مديترانه شود. حتي احتمال دارد پاي چين و روسيه را نيز وسط بكشد. پس از آن مسائل پيچيده‌تري مانند مهاجرت، جنگ و توسعه به ميان مي‌آيد. كشورهاي عضو اتحاديه اروپا و ساير كشورهاي اروپاي غربي عمدتا در صلح زندگي مي‌كنند، اما در شرق و جنوب مديترانه و همچنين در مرزهاي روسيه جنگ موضوع بسيار مهمي است. ثبات و موفقيت بلندمدت اروپا - و روابط آن با آسيا - تا حد زيادي به اتحاد پايدار آفريقا و خاورميانه و تبديل آن به يك رژيم سياسي- اقتصادي مدرن، صلح‌آميز و شكوفا بستگي دارد. موفقيت در اين امر نيازمند سه چيز است؛ اول هويج: سرمايه‌گذاري، آموزش، توافقات تجاري، پذيرش مهاجران در اروپا (حداقل به تعداد محدود) و راهنمايي‌هاي سياسي و نظامي براي كمك به پيشبرد امور. دوم چماق: نظاميان اروپايي و ناتو به اندازه كافي قدرت دارند تا در كمك به متحدان و جلوگيري از اخاذي و تروريسم از سوي بازيگران بد، مداخله كنند. سياست چماق و هويج بهترين روش براي فرو نشاندن عطش روسيه خواهد بود و مورد آخر اينكه براي دستيابي به موفقيت بايد صبر داشت، چراكه ايجاد چنين تغييراتي چندين دهه به طول مي‌انجامد. در نهايت بايد گفت شما نمي‌توانيد بدون تغيير فرهنگ جوامع را تغيير دهيد و سرعت چنين تغييري بايد حداقل يك نسل باشد.

 


چين و روسيه از «استراتژي پاشنه آشيل» در منطقه مديترانه استفاده مي‌كنند. براي چين سرمايه‌گذاري در كشورهايي كه اقتصاد ضعيفي دارند مانند يونان و ايتاليا به معناي ورود به اتحاديه اروپاست. مداخله در امور سوريه نيز به روسيه اعتبار و قدرت سياسي بالقوه‌اي داده و به اين كشور اجازه مي‌دهد تا در ساير درگيري‌هاي منطقه نيز نفوذ كند و بدين ترتيب از ساير قدرت‌ها (مانند امريكا) امتيازاتي بگيرد. ايران نيز گستره نفوذ جغرافيايي خود را از شبه جزيره عربستان تا سوريه گسترش داده و بدين ترتيب احتمالا قدرت سرزمين پارس را پس از دوران باستان به بيشترين حد خود رسانده است. تركيه هم سعي دارد با مداخله در درگيري‌هاي ليبي و فلسطين بخشي از قدرت و تاثيرگذاري دوران عثماني خود را دوباره به دست آورد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون