معلم و مثلث رفاه، امنيت، آزادي نقد ونظر
محمد آريا/ به نظر ميرسد بهترين كار در روز معلم اين است كه هركس در حد توان خود به دفاع از حقوق معلم بپردازد البته نقد معلمان و حرفه معلمي در فرصتهاي ديگر بايد مورد توجه باشد اما به دور از انصاف است كه در روزمعلم نيز به نقد آنان پرداخته شود.
به همين منظور وقتي خواستم چيزي بنويسم تا در اين روز وظيفه خودم را انجام داده باشم اين پرسش را از خودم پرسيدم كه كدام حقوق معلم بيشتر مورد كمتوجهي قرار گرفته است؟
پاسخي كه به ذهنم رسيد مثلثي را شكل داد كه به نظر ميرسد بدون آن حرفه معلمي معنا نخواهد داشت هر چندالزامهاي ديگري نيز وجود دارد.
قدري در مورد اضلاع اين مثلث توضيح ميدهم.
1-رفاه: برخورداري ازمتوسط سطح رفاه نخستين شرط براي شغل معلمي است كه دربحث عوامل انگيزشي ازآن به عوامل بهداشتي تعبير ميشود به اين معنا كه تامين نيازهاي مادي، يك شاغل را در موقعيت صفر قرار ميدهد كه تازه بايد با متغيرهاي ديگر در او انگيزه كار ايجاد كرد در غير اين صورت فرد شاغل زير خط انگيزش قرار دارد و منطقي وعلمي نيست كه از او انتظار انجام كار كيفي داشته باشيم. دستگاهي كه كاركنان آن هنوز دغدغه رفاهي دارند محكوم به شكست است لذا آموزش و پرورش ما تا زماني كه رفاه معلم را به سطح رضايتبخشي نرساند تمام كارها، برنامهها و طرحهاي آن آب در هاون كوبيدن است.
2-امنيت: هرشاغلي وقتي احساس امنيت كند باكار ومحيط كاري خود ارتباط رواني مثبتي برقرار ميكند. اين احساس امنيت كه داراي ابعاد مختلفي است بايد واقعي باشد. هر نشانهاي از ناامني تهديد بزرگي براي حرفه معلم است. امنيت شغلي به اين معناست كه يك شاغل به درجهاي از اطمينان ميرسد كه ميداند استمرار اين شغل نخست پاسخگوي نيازهاي خانواده او خواهد بود يعني امنيت اقتصادي، دوم امنيت اجتماعي است يعني يك معلم از اينكه به خانواده معلمان تعلق دارد احساس مثبتي خواهد داشت و ميداند مورد حمايت همكاران خود قرارميگيردوسوم اينكه امنيت منزلتي او نيز تامين شود يعني او مطمئن باشد كه احساس كرامت وارزشمندي او مورد تهديد قرار نميگيرد و بعد ديگر امنيت، امنيت فيزيكي است كه مربوط به شرايط محيطي كار و شرايط اجتماعي كار است به اين معني كه سلامت وتندرستي او تضمين شود و جان او موردتهديد دانشآموزان واوليا قرار نگيرد.
3-آزادي: شايد به جرات ميتوان گفت هيچ شغلي مانند معلمي نيازمند آزادي عمل نيست، تجربه ثابت كرده است معلمي كه به اجبار به معلمي پرداخته ثمري جز بيزاري دآنشآموز ازدرس، كلاس ومدرسه نداشته است. حال اين اجبار چه به دليل نياز مادي باشد يا به دليل بخشنامههاي متمركز دولتي يا هر چيز ديگر تفاوتي ندارد مهم اين است كه او انتخاب نكرده وچون مجبور به اتخاذ روش و ارايه محتوا شده است در كارش با شكست مواجه ميشود.
معلمي را فرض كنيد كه ميخواهد وارد يك كلاس شود و تدريس كند ببينيد او چقدر از حق انتخاب برخوردار است و چقدر آزادي عمل دارد حال اگر درس او موضوعي باشد كه پرسشهاي بحث برانگيزي راهم از طرف دانشآموزان بهدنبال داشته باشد مانند درس ديني يا تاريخ. بهطور كلي حق رفاه، امنيت و آزادي معنابخش و تضمينكننده حرفه معلمي است، حقوقي كه متاسفانه معلمان ما از آن برخوردار نيستند و اين عدم برخورداري معلم را زمينگير و معلمي را بهشدت آسيبزده است كه اين آسيبها نظام آموزشي را با بحران مواجه ساخته است؛ بحراني كه فقط با احياي معلم وارتقاي معلمي رفع خواهد شد. اميد است مناسبتها بهانهاي باشد براي برقراري تناسبها و فرصتي باشد براي تامل و نقطهاي باشد براي آغاز.