خبرنگاران ايران و افغانستان دست به دست هم دهند
سينا قنبرپور
همچنان ماجراي ايران و افغانستان در ميان اخبار منفي رسانههاي فارسيزبان مقيم اروپا ملموس است. اين در حالي است كه به نظر ميرسد دو كشور همزبان و همجوار خيلي سادهتر و راحتتر بتوانند با هم مشكلات و مسائلشان را حل كنند تا اينكه كشورها و رسانههاي ديگري بخواهند پادرمياني كنند. به همين دليل به نظر ميرسد يكي از وظايفي كه بايد در دستور كار نهادهاي موثر و تصميمگيرنده قرار گيرد تقويت روابط رسانهاي دو كشور افغانستان و ايران است. حتي اگر فرض كنيم شيوع ويروس جهانگير كرونا سبب شده همه ارتباطات به حداقل برسد باز هم نبايد ابتكار عمل ميان دو ملت يك زبان با فرهنگهاي مشابه و نزديك به هم را موكول به شرايط مهار ويروس كرونا كرد؛ آنهم در شرايطي كه هر از چندي يكبار رسانههاي فارسيزبان دست به كار برجستهكردن موضوعي ميان ايران و افغانستان و تهييج افكار عمومي افغانستانيها عليه ايرانيها ميشوند. علاوه بر اين اتفاقي نظير آنچه به عكس يادگاري در پارك ملت بود هم بر چنين فضايي ميافزايد. اگر نگاهي به دو اتفاق جديد با محوريت مسمومسازي روابط ايرانيها و افغانستانيها داشته باشيم بهتر اين موضوع را درك ميكنيم كه بايد اهالي رسانه و فرهنگ دو كشور سريعتر آستين بالا بزنند و در عرصه اطلاعرسانيهاي مرتبط خود پيشگام باشند.
ماجراي يك عكس يادگاري
ماجراي انتشار عكسي كه در آن عدهاي پرچم طالبان در دست دارند و مكان اين تجمع و عكس را يكي از پاركهاي تهران معرفي ميكنند حدود دو هفته قبل به صدر اخبار آمد. تازه وقتي پليس امنيت تهران براي بررسي اين ادعا فرد منتشركننده را فراخواند بازهم كاربران توييتر نسبت به اين اقدام پليس موضع گرفتند. اما چه اتفاقي رخ داد؟همزمان با عيدسعيد قربان يك كاربر افغانستاني فيسبوك از تجمع و بر افراشتهشدن پرچم «طالبان مقيم تهران» همزمان با آتشبس سهروزه به مناسبت عيد قربان ميان اين گروه و دولت افغانستان در پارك ملت تهران خبر داد. عارف احمدي يكي از مهاجران افغانستاني در ايران گفت در پارك ملت تهران كنار اين افراد رفتم تا عكس بگيرم، اجازه نميدادند ولي وقتي پشتو حرف زدم اجازه دادند و اين عكسها را گرفتم.اين شهروند مهاجر افغانستاني در صفحه فيسبوك خود با انتشار اين مطلب نوشت: «آتشبس سه روزه عيد بر طالبان مقيم تهران هم تاثير مثبت گذاشته، به صورت آزادانه و با پرچم بيرنگ شان گشت و گذار ميكنند و از صلح و آرامش لذت ميبرند. كنارشان رفتم تا عكس بگيرم، اجازه نميدادند ولي وقتي كمي پشتو حرف زدم و اختر مباركي كردم آرامتر شدند و اين چند فريم عكس را گرفتم. گفتم اگر اشرف غني اينجا ميبود برايتان بستني هم ميداد ولي اگر آدم شويد و براي هميشه صلح كنيد و دست از شرارت و آدمكشي برداريد، خودتان هم ميتوانيد بستني بخريد و از ديگر مزاياي صلح و آرامش كيف كنيد.»پس از اين ماجرا سردار علي ذوالقدري رييس پليس امنيت عمومي تهران بزرگ از دستگيري عاملان توليد و انتشار تصاويري كه در آن پرچم يكي از گروهكهاي تروريستي به نمايش گذاشته شده بود، خبر داد.اين مقام پليس كشور در توضيح اقدامات خود افزود: اين افراد هيچ ارتباطي با گروهگ تروريستي مذكور نداشتند.
ماجراي اتباع افغانستاني و كرونا
يكي از اقداماتي كه دولت ايران از ابتداي شيوع ويروس كرونا آن را عملي كرد ارايه خدمات پزشكي در درمان كوويد19 براي افغانستانيها به همان كيفيتي بود كه براي ايرانيان بود. اما اخبار متعددي از گفتوگوي سفير افغانستان در ايران با رسانههاي فارسيزبان شاهد بوديم كه او مرتب مدعي ميشد آمارهاي ابتلا و مرگ اتباع افغانستاني در ايران به درستي اعلام نميشود. اين ادعاها بهانه خوبي براي رسانههاي فارسيزبان مقيم اروپا شد كه به جاي پرداختن به اين مساله كه خدمات درماني به اتباع افغانستاني رايگان داده ميشود به تشكيك در آمارها بپردازند. همين وضع تا به آنجا پيش رفت كه در نيمههاي مرداد جاري رسانههاي فارسيزبان در سلسلهبرنامههايي به انتقاد از آمار ابتلا به ويروس كرونا در ايران پرداختند و از اين موضوع بهره گرفتند تا مساله ديگر يعني قربانيان افغانستاني كرونا در ايران را برجسته كنند. يكي از رسانههاي فارسيزبان اروپايي در گزارش خود مدعي پنهانكاري ايران در مورد اخبار تلفات و مبتلايان به كرونا شد و در گزارشي غير مستند، مدعي شد اتباع خارجي به ويژه اتباع افغانستان در ايران، نسبت به جمعيتشان تعداد تلفات بيشتري در موضوع كرونا داشتهاند.
ميزبان خبرنگاران افغانستاني باشيم
ايران سالهاست كه ميزبان مهاجران و ابتاع غيرمجاز افغانستاني است. علاوه بر اين تعدادي هم دانشجوي افغانستاني در ايران تحصيل ميكنند. شايد رسانهها در افغانستان محدوديتهاي رسانههاي ايراني را نداشته باشند اما يك نكته بسيار مهم وجود دارد كه ايران و مشخصا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ميتواند با ورود به اين عرصه يك تير و چند نشان بزند. ايران به واسطه زبان و فرهنگ مشترك با افغانستان ميتواند ميزبان خبرنگاران افغانستاني باشد. به عبارتي اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چه به صورت تور سياحتي - ماموريتي و چه به صورت اجراي دورههاي آموزش روزنامهنگاري وارد آموزش و انتقال تجربه به خبرنگاران كشور همسايه شود چند اتفاق ميافتد. اين امكان فراهم ميشود كه خبرنگاران افغانستاني وارد ايران شده و از نزديك با اقدامات دولت ايران در مورد افغانها آشنا شوند. اين كار ميتواند با ميزباني وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و همينطور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انجام شود تا خبرنگاران افغانستاني از نزديك ببينند كه تيم سلامت ايران در مورد كرونا و ساير بيماريها چه خدماتي به اتباع افغانستاني كه عموما بيمه هم نيستند ارايه كرده است. از سوي ديگر آموزش خبرنگاري به علاقهمندان افغانستاني ميتواند چند مزيت داشته باشد. فرصت آشنايي بيشتر افغانها با ايران فراهم شود و نكته ديگر خود از نزديك فضاي ايران را ببينند و در همين راستا حتي اگر گزارشهايي هم با سياهنمايي توليد و منتشر شود اما امكان تهيه گزارش مستقيم از درون ايران موجب ميشود با حقيقتي كه بر شرايط روابط ميان افغانها و ايرانيان حاكم است آشنا شده و فارغ از جهتدهيهاي سياسي رسانههاي مقيم اروپا كار كنند. اين اتفاق البته بايد اقدامي دوسويه باشد. به اين معنا كه متقابلا خبرنگاران ايراني هم بتوانند به راحتي به افغانستان رفته و از اين كشور، جاذبهها و پتانسيلهايش گزارش تهيه كنند. هرچه روابط خبرنگاران ايراني و افغانستاني بيشتر و بيشتر شود اين دو گروه ميتوانند زمينههاي بيشتر همكاري ميان دو كشور را تقويت كنند. حتي به همان تناسبي كه خبرنگاران افغانستاني ميتوانند مشكلات هموطنانشان در ايران را از نزديك ببينند ميتوانند مثلا در زابل هم حاضر شده و بلايي كه ندادن حقآبه بر سر هيرمند و هامون آورده را از نزديك ببينند. از سوي ديگر وقتي خبرنگاران دو كشور به صورت مستقيم باهم در ارتباط باشند براي پيگيري اتفاقات و حوادثي كه ممكن است از قصور حاصل شده باشد يا حتي به سبب كاستيهايي موجب آزردگي ملت دو كشور شده باشد عميقتر و فارغ از هيجانات عمل كنند. يكي ديگر از اتفاقاتي كه علاوه بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نهادهاي غيردولتي نظير انجمن صنفي روزنامهنگاران ميتوانند آن را رقم بزنند برگزاري جلسات همانديشي و حتي برپايي مناسبتهاي مشترك ميان خبرنگاران دو كشور است. دستكم وقتي در ماه مبارك رمضان انجمن صنفي همه اعضاي خود را براي افطاري گردهم ميآورد، ميشود از همين ابتكارات به خرج داد و در موقعيتي مناسب صرف آشنايي خبرنگاران دو كشور و ايجاد زمينههاي همكاري مشترك باهم جلساتي مشترك تدارك ديد. از اين مهمتر اينكه دولت ايران بايد هزينههاي بسياري از اين جلسات را متقبل شود و به آن به نوعي سرمايهگذاري نگاه كند؛ سرمايهگذارياي كه در يك دوره كوتاهمدت و ميانمدت جواب ميدهد. روزنامهنگاران دو كشور ميتوانند با همكاري هم فضاي مسموم رسانهاي را خنثي و خود محرك ايجاد موجهاي خبري شوند كه اتفاقا به توسعه دو كشور و روابط فرهنگي دو ملت كمك كند. بنابراين تا دير نشده بايد با رعايت پروتكلهاي بهداشتي ميزبان خبرنگاران افغانستاني باشيم تا از نزديك خدمات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي ايران را به اتباع افغانستاني ببينند و در گام بعدي بتوانيم اين آشنايي ميان خبرنگاران دو كشور را به ايجاد بانك اطلاعاتي خبرنگاران فارسي زبان تبديل كرده و از اين منبع براي توسعه فرهنگي بهره ببريم.