• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4740 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۲ شهريور

نگاهي به رمان «توتال» نوشته نسترن مكارمي

درست مثل تركيب آب و روغن!

احمد عدناني‌پور

 

رمان «توتال» نوشته نسترن مكارمي، اثري است كه با گذار از مسير استعمار به توصيف روابط ميان سرزمين و سرمايه مي‌پردازد.  روايتي با ساختاري تخيلي/  سياسي كه در چنين فرآيندي و با وجود محتوايي سياسي همچون استعمار سراغ يك وضعيت و دوراني تاريخي رفته است؛ دوراني كه در سرزميني بكر با عقايد مردمانش وجود دارد و وضعيتي كه شركتي ناپيدا به‌ واسطه نمايندگانش در جست‌وجوي منبعي  براي توليد  سرمايه  است. نماينده اوليه چنين شركتي، طبيعي است كه شخصي همچون يوناس باشد؛ فردي كه علاوه بر نام، منشي اسطوره‌اي دارد. او در واقع اسطوره‌اي است كه گماشته شده تا در دهان نهنگ يا همان ماهي سياه بزرگ بيفتد و در چنين مسيري است كه وجودش با اعتقادات بوميان آميخته مي‌شود. آميزشي در جهت تولد موجوداتي كه مقبول طرفين باشد. در جهت چنين آميزش و كشفي است كه استعاره زن ريش‌دار ظاهر مي‌شود. حضور زن ريش‌دار در قامت استعاره‌اي مفهومي كه از تركيب نشانگان  و نمادها به دست آمده است. اين‌طور كه زن نماد سرزمين و مرد نشانه قدرت تلقي مي‌شود. مهم‌ترين كاركرد استعاره‌ها تسهيل فرآيند شناخت است كه در جهت مفهوم‌سازي به ‌كار مي‌آيند. اين‌ طور كه مفهوم زن ريش‌دار به يوناس ماهيتي تازه مي‌بخشد تا علاوه بر نمايندگي شركت، مردمان بومي را نيز رهبري كند. در چنين نگرشي است كه متوجه مي‌شويم چرا نمايندگان شركت،يعني يوناس و سرهرود هر دو از زن‌هاي‌شان دور هستند يا اينكه چرا آنقدر به همراهي زن ريش‌دار نياز دارند. هر چند كه از اين تركيب همه كاري برمي‌آيد جز همان كار اصلي يعني ايجاد نوعي انسجام مضموني در داستان. به همين خاطر شخصيت‌ها يا تيپ‌هاي «توتال» با وجود اينكه در يك مسير تعريف مي‌شوند ولي تناسبي با همديگر ندارند. رابطه فصل‌ها درست مثل تركيب آب و روغن است. اين ‌طور كه در فصل نخست يوناس قصد دارد در همه‌ چيز حل شود ولي در فصل دوم اين سرهرود است كه فقط موقعيت و قدرت‌نمايي خودش را مي‌بيند و البته فصل سوم كه ظاهرا ظرفي است كه در روايتي تحريف شده و آميخته با تخيل تلاش دارد، رابطه نامنظم اين دو فصل را انسجام بخشد. نويسنده راوي‌اي است كه با ظهورش در فصل سوم مي‌خواهد وقايع غريب و سوگناك زندگي‌اش را به عنوان مبدا يا منشا  چنين وقايعي  معرفي كند!
مساله تاريخ به وضوح در بسياري از ويژگي‌هاي توتال نقش دارد، رواياتي به ظاهر ساده در واقع اثري مبهم و مسطور است كه دال‌هاي خيالي از گونه‌هاي مختلف ايدئولوژي را در نوعي شكل خيالي سه بعدي تركيب مي‌كند.  از پذيرش ماليخوليايي يوناس گرفته تا سياست افراطي سرهرود و البته انزواي غريبانه راوي. در هر صورت وجود محتواي سياسي در توتال آشكار است و نسترن مكارمي اين موضوع را در 3 زمان بيان كرده است. آنچه در اين نقاط زماني وجه مشترك است موردي است كه شيوه قرائت رمان ايجاب مي‌كند يعني رسيدن خواننده از موضوعات صوري به مضموني حقيقي، موضوعي كه بر فراز متن شناور است كه در هر زماني مي‌توان آن را در تفسيري اجتماعي و تاريخي پيدا كرد. تفسيري كه «توتال» از آن به اقتضاي شرايط از آن پرهيز مي‌كند، فاصله مي‌گيرد تا هر چه بيشتر توسط قرائت خواننده، فهميده شود. فهمي كه در چنين خوانشي به دست مي‌آيد مانند گذر از دالاني است كه هميشه مقابلش نقطه‌اي وجود دارد. نقطه‌اي كه در هر 3 فصل وجود دارد و اجازه مي‌خواهم كه به آن نقطه، نقطه مقابل بگوييم. نقطه مقابل پذيرش نماينده شركت   در فصل اول عقايد مردمان بومي است. نقطه مقابل در فصل دوم، اقتدار سرهرود؛ ناپديد شدن معترضان و در نتيجه ترس و فلاكت يحيي است و در فصل سوم، نقطه مقابل انزوا و سرخوردگي راوي، عدم دسترسي به منابعي است كه همواره سال‌ها در سرزمين‌شان بوده؛ به اين ترتيب؛ ماهيت «توتال» نقطه مقابلي است كه همواره روايت تسخير، تسليم و شكست مردماني را بازگو مي‌كند كه در هيچ  زماني نتوانستند از زمين‌هاي‌شان بهره ببرند. بنابراين «توتال» علاوه بر عنوان يك شركت نفتي به معناي كليتي است كه در انواع مختلف همواره ساكنين اصلي زمين‌هاي نفتي را از دارايي‌شان محروم كرده است. به ‌طور مختصر مي‌توان گفت كه در بروز نگرشي درون يا برون متني، رويكردي در عمق اجتماع و تاريخ جا دارد كه صرفا خيال يا استعاره نيست كه آن را لذت‌بخش مي‌كند بلكه موضوعي است كه در گذشته هر كس وجود داشته و در عمل آن را تجربه كرده و به همين ارتباط همچون سرنوشتي رازآميز همچون جهشي تكاملي اطراف خواننده سر درمي‌آورد كه خود را در وقايع داستان شريك مي‌بيند. با اين حال بايد گفت كه توتال اثري بي‌نقص نيست. نخست نوع ارتباط فصول كه متعلق به كسي است كه ادعا مي‌كند تمام اين وقايع در ذهن او ايجاد شده، ايجادي كه گفته مي‌شود در حالي كه ساختار چنين فضايي اصلا مشخص نيست. مورد  دوم مبهم بودن ارتباط پدر با فصل اول است يا يحيي در فصل سوم با يحيي در فصل دوم عملا دو شخص متفاوتند و اينكه معلوم نيست از چه گذرگاه ذهني عبور داده شده‌اند كه براي‌شان دو جهان تصور راوي ايجاد شده يا اينكه چرا راوي تصميم گرفته اين‌گونه منزوي زندگي كند و ماجراي مرگ برادر راوي و بي‌تفاوتي‌اش و صحت روايت يحيي در جريان تيراندازي و...كلي ابهام ديگر كه وجودشان نه ‌تنها به خوانش اثر كمكي نكرده بلكه به خوانش‌هاي بعد ضربه مي‌زند. ضرباتي مهلك كه عمدتا به عدم پرداخت يا كم‌حوصلگي نويسنده يا هر مورد ديگري كه مستقيما گريبان نويسنده را مي‌گيرد!
در انتها لازم است روي اين نكته تاكيد كنم با وجود ابهاماتي كه ذكر كردم، ويژگي‌هاي تحليلي و تكنيكي «توتال» را نمي‌شود ناديده گرفت كه نويسنده توانسته وقايع را با حذف عناصر خسته‌كننده رمان‌هاي تاريخي به اثري جذاب و تاويل‌پذير بدل كند. اثري كه با ايده‌اي نو و تازه دوره‌اي از تاريخ را بازگو مي‌كند و اين ‌بار با تلقي متفاوت با بهره‌گيري نامحسوس از زمان ميان وضعيت ديروز و امروز پيوندي هنري برقرار كرده است تا به‌واسطه مواجهه با اين عينيت‌ها نگاهي تحليلي و انتقادي به وقايع داشته باشيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون