ماشه امريكا و واكنش ايران
تيم ترامپ تلاش ميكند اين مانور را با موج گسترده تبليغاتي همراه كند كه ايجاد چنين موجي با توجه به مناسبات نه چندان خوب ترامپ با رسانههاي بزرگ امريكايي چندان خوشبينانه به نظر نميرسد. البته در اين راستا برخي كشورها كه عمدتا كوچك و خرد به شمار ميآيند با تهديد و تشويق امريكا احتمالا همراهي خواهند كرد و دولت امريكا نيز اين همراهي را بازتاب رسانهاي گسترده خواهد داد تا اينگونه القا كند كه بخشي از جامعه بينالمللي، اين اقدام را به رسميت ميشناسد.
اما مهمتر از اقدام تبليغاتي و سياسي امريكا در اعلام يكجانبه مكانيسم ماشه، واكنش ايران به اين اقدام در سطوح مختلف اعم از دولت، مجلس، جريانها و فعالان سياسي، رسانهها و حتي عموم مردم است. اين واكنشها طبيعتا در ابعاد و اشكال مختلف در موفقيت يا عدم موفقيت تيم ترامپ در بهرهبرداري از مكانيسم ماشه تعيينكننده است:
1-آنچه در گام نخست در واكنشهاي رسمي و غيررسمي ايران اهميت دارد، اين است كه اصولا دولت ايران و نهادهاي رسمي آن نبايد اين اقدام امريكا را به رسميت بشناسند چراكه اصولا اين اقدام هيچ وجاهت قانوني نداشته و جامعه بينالمللي هم آن را به رسميت نميشناسد. بنابراين ادبيات و گفتار دولت، مقامات رسمي و حقوقي از اهميت زياد برخوردار است. ملاك ايران در اين ماجرا بايد شوراي امنيت و مواضع آن باشد.
فعال شدن مكانيسم ماشه اگرچه براساس قطعنامه 2231 بدون صدور قطعنامه مجدد ازسوي شوراي امنيت امكانپذير است اما اين روند مستلزم مقدمات و الزاماتي است كه مهمترين آن موافقت شوراي امنيت و اعضاي دايم آن با اصل درخواست امريكا براي فعال شدن مكانيسم ماشه و طي شدن فرآيندي است كه در اين قطعنامه به آن اشاره شده است. شوراي امنيت و اعضاي آن بهخصوص اعضاي دايم شورا و حتي متحدين اروپايي امريكا از همان ابتدا با استناد به اصل حقوقي «خروج امريكا از برجام» با درخواست كاخ سفيد مخالفت كردند بنابراين اصولا فرآيند قانوني مكانيسم ماشه در بستر حقوقي آن يعني شوراي امنيت آغاز و طي نشده كه بخواهد
به سرانجام برسد و رسميت پيدا كند. بر اين اساس واكنشهاي رسمي و غيررسمي دولت، نهادهاي رسمي و مقامات حقوقي نبايد برمبناي اقدام مقابله به مثل و تهديد باشد. مواضعي كه بعضا آگاهانه يا ناآگاهانه از سوي برخي مقامات رسمي و حقوقي مانند خروج ايران از برجام يا خروج از انپيتي صورت گرفته و ميگيرد، معنايي جز به رسميت شناختن اقدام امريكا و بازي در زمين امريكاست. تيم ترامپ نيز درواقع به دنبال همين وضعيت است كه ايران را به گوشه رينگ بكشد.
2 - علاوه بر اين، واكنشهاي هيجاني و شتابزده ايران به نوعي تزريق انرژي به دستگاه تبليغاتي امريكا در اين ماجرا خواهد بود كه اثرات اوليه و سهمگين آن اتفاقا بر بازار و اقتصاد شكننده و لرزان ايران خواهد بود. مقامات سياسي و رسانههاي ايران در اين ماجرا و با هدف آسيبپذيري كمتر بازارهاي داخلي بايد تحركات رواني و تبليغاتي تيم ترامپ را با واكنشهاي حساب شده و مناسب و القاي اينكه اين تحركات صرفا سياسي است و از پشتوانه بينالمللي برخوردار نيست، خنثي كنند؛ نه اينكه حتي با هدف القاي ايفاي نقش پليس بد، بخواهند به التهاب بيشتر بازارهاي داخلي دامن بزنند.
3- واكنشهاي ايران البته در مورد كشورهاي حاضر در برجام هم اهميت دارد. 3 كشور اروپايي حاضر در برجام يعني انگليس، فرانسه و آلمان همچنين روسيه و چين تاكنون با قدرت در برابر اقدامات يكجانبه امريكا در مورد برجام ايستادگي كردهاند و عملا در حوزه سياسي و حقوقي در مقابل امريكا قرار گرفتهاند. اين مساله ترامپ يك شكست بزرگ و براي ايران و جايگاه آن در مقابل امريكا يك موفقيت ديپلماتيك به حساب ميآيد بنابراين نبايد ايران بهگونهاي در اين ماجرا رفتار كند كه موجب غلتيدن كشورهاي مختلف از جمله 3 كشور اروپايي به سمت امريكا شود.
واقعيت اين است كه بازي امريكا با مكانيسم ماشه، بازي موقتي است و با پايان يافتن انتخابات رياستجمهوري امريكا و پيروزي حتي ترامپ در اين انتخابات اين بازي به پايان ميرسد هر چند ممكن است در ظاهر حفظ شود. برجام در حال حاضر سد مستحكمي در برابر اقدامات ضد ايراني امريكا به شمار ميآيد. شايد ترامپ اگر در برجام باقي ميماند، بهتر ميتوانست فشارهاي سياسي و حقوقي مورد نظر خود در برابر ايران و از جمله مكانيسم ماشه را دنبال كند. بنابراين ايران بايد برجام و قطعنامه 2231 را با قدرت نگه دارد و مانع از به بازي گرفتن آن توسط امريكا شود.
نهايت اينكه ايران نبايد وارد بازياي شود كه دولتمردان امريكايي ميخواهند در زمين شوراي امنيت بازيگردان مجازي آن باشند و به عبارتي با واكنشهاي شتابزده و هيجاني به تحقق اهداف سياسي و تبليغاتي ترامپ كمك كنند. دوگانه ترامپ و پمپئو با فضاسازي سياسي و رواني تلاش دارند تا از واكنشهاي رسمي و غيررسمي ايران به اين ماجرا، نهايت بهرهبرداري را براي ادامه بازي خود داشته باشند. آنها تلاش دارند، توپي را به زمين ايران بيندازند كه اصولا اين توپ واقعيت ندارد. برخورد حساب شده ايران با اين حركت در آينده روابط ايران و امريكا و شرايط سياسي و اقتصادي آينده كشور تعيينكننده است.