• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4746 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۹ شهريور

كوتاه درباره فيلم بنفشه ‌ آفريقايي

شبح يك نوستالژي

كامل حسيني

 

چشمان شكوه (فاطمه معتمدآريا) به كدامين منظره‌ نمادين طبيعت در راه طي شده، دوخته شده است؟ به اندك برگ رنگ سبز يا انبوه خزان درختاني كه داستان آغاز درگيري‌هاي روايت يك نوستالژي نافرجام را بازگويي مي‌كنند. در بخش اول روايت كارگردان بيرون آوردن از خانه سالمندان فريدون سپس سكوت اسرارآميزش همچنين شوهر سابق بودن شكوه در حكم وجه سه‌گانه ايماژ ابهام‌آميز، كشمكش‌هايي را درون خود به طرز تدريجي جهت پروراندن پيرنگ فيلمنامه به نمايش مي‌گذارد؛ از قضا مي‌توان از اين چشم‌انداز سه‌گانه هم پيش‌فرض احتمالي فيلمنامه را رقم زد؛ پيش‌فرضي مبني بر اين گزاره كه نمي‌توان از سيطره ابعاد گوناگون گذشته رها شد.  ترسيم شخصيت دمدمي مزاج شكوه و چند چهره‌ فريدون در تشديد بحران بسيار اثرگذار هستند. چند پهلو بودن شخصيت فريدون بيشتر آنجا نمايان مي‌شود كه فريدون شكوه را به خيانت و رفتن با دوست فريدون متهم مي‌كند. آيا روايت، فريدون را مردي بسيار عاطفي مي‌شناساند كه عاشق شكوه بوده و به هيچ شيوه‌اي دوست نداشته است، همسرش او را ترك كند يا او را مردي با غيرت غيرمنطقي مي‌داند كه حتي نمي‌تواند بپذيرد، همسرش پس از جدايي مجددا ازدواج كند. هسته مركزي پيرنگ فيلم كه همان حضور فريدون در خانه رضا و شكوه است تا نزديك پايان روايت سبب تداوم بيشتر درگيري ميان كاراكترها با ريتم نسبتا آرام مي‌شود‌. قدرت دراماتيك و بازيگري در برخي سكانس‌ها كمتر و بر عكس در برخي سكانس‌هاي ديگر از موفقيت كارگردان گزارش مي‌دهند. شايد يكي از سكانس‌هاي غافلگيري كه با قدرت دراماتيكي بالا به تصوير كشيده شده است اما در ذهن رضا و داستان به زودي محو مي‌شود، زماني رقم مي‌خورد كه در آن رضا عكس شكوه را در كيف مدارك فريدون مي‌بيند. به نظر مي‌رسد، كارگردان درصدد است از چشم‌اندازي نوستالژيك، پيش‌فرض فيلمنامه را از طريق ايماژ‌، ديالوگ و بزنگاه درگيري‌هاي بدون ابهام و كاملا روشن را براي مخاطب بدل به امري پذيرفتني كند. دوباره دقت كنيم به شخصيت‌پردازي و ترسيم روان‌شناختي روحيه فريدون در برابر جدايي شكوه و روحيه‌اي دمدمي‌مزاج شكوه؛ مهم‌تر از آن تاكيد قبلي شكوه بر آوردن فريدون به خانه‌اش. خريد بنفشه آفريقايي كه اسم فيلم هم از آن گرفته شده است شايد نوعي نقطه عطف دوباره شكست شكوه در كلنجار رفتن با گذشته خود با فريدون است. در روايت بنفشه آفريقايي، تماشاگران با خرده‌پيرنگ ديگري روبه‌رو مي‌شوند كه به گونه‌اي تلميحي همچنان پيرنگ اصلي را تداوم مي‌بخشند؛ چنانچه سكانسي مي‌بينيم كه در آن ثريا به دنبال دخترش به منزل شكوه آمده است و ماهيت چشم دوربين و چشم فريدون به نماي ثريا بعدها در ديالوگي ميان شكوه و فريدون تفسير مي‌شود. ديالوگ شكوه و رضا نيز بر سر تنها گذاشتن يا نگذاشتن فريدون در پيرنگ فرعي خانه نيز در بافت پيرنگ اصلي همچنان به تكثير معاني خود ادامه مي‌دهد. در چيدن سكانس‌هاي نزديك پايان فيلم، تار و پود تعليق‌آميز بردن دوباره فريدون از خانه شكوه سپس مرگ غافلگيرانه‌‌اش دو پيرنگ اصلي و فرعي را به هم نزديك‌تر مي‌كند! اما اكنون پرسشي ديگر در پايان مخاطب را در فكر خود فرو مي‌برد: آيا مرگ فريدون سبب محو شبح نوستالژي گذشته در زندگي شكوه مي‌شود؟ 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون