• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4767 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۳ مهر

پيام احمد سميعي‌گيلاني، عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي به ‌مناسبت درگذشت محمدرضا شجريان

سياست هنرمند كار اوست

روز گذشته احمد سميعي‌گيلاني، عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي به مناسبت درگذشت محمدرضا شجريان پيامي را در خانه‌اش به صورت شفاهي گفته و «مطابق خواست و اجازه» ضبط شده است. آنچه در پي مي‎آيد، متن آن گفتار است كه توسط سايه اقتصادي‌نيا، پژوهشگر ادبي مكتوب شده است. 
با از دست رفتن آقاي شجريان، جايگاهش نيز روشن‌تر شد: طيف علاقه‌مندانش درباره‌اش سخن‌ها گفتند و اطلاعات ما درباره  او تكميل شد. حتي رسانه‌هاي خارجي سنگ‌تمام گذاشتند و برنامه‌هاي خود را وقف او كردند.
در ضمنِ انبوهِ اظهارنظرها، بارها گفته‌اند شجريان با مردم بوده و بسيار كسان از اين منظر به جايگاه او نگريسته‌اند. اما من مي‌خواهم بگويم كه هيچ هنرمندي با مردم نيست. نه، هيچ هنرمندي: هنرمند هميشه جلوتر از مردم است. خيلي هم جلوتر از مردم است. او با مردم نيست، مردم با اويند. شجريان نه‌تنها از مردم كه از هنرمندان رشته خود نيز جلوتر بود. صدالبته كه شاگردي هم كرد و استادان خوبي داشت، ولي از همه آنها جلوتر افتاد و اگر چنين نمي‌شد هنرمند نبود. شاگرد وقتي صاحب‌هويت مي‌شود كه از حد استادش فراتر برود. هنر او نه اكتسابي و بربسته، بلكه بررُسته و درون‌زاد بود و از وجود خودش مي‌تراويد. هرگاه آثار ايشان را مي‌شنيدم، در اين مساله دقيق مي‌شدم كه دريابم شجريان چه دارد كه ديگران ندارند، چه كرده كه ديگران نكرده‌اند، چه شده كه نامِ او نامِ ديگران را در سايه گذاشته. از خود مي‌پرسيدم چرا شجريان متمايز است؟ چرا بي‌رقيب مانده؟
در ميان مردم ما كساني هستند كه تابع نظامند و كساني هم هستند كه به پيرامون‌شان بي‌تفاوتند، ولي هنرمند زبان آن قشري است كه منتقد است، آن قشري كه تسليم نمي‌شود و خرابي را تاب نمي‌آورد، همچون حافظ كه مي‌سرايد: «آدمي در عالم خاكي نمي‌آيد به دست/ عالمي ديگر ببايد ساخت وآنگه آدمي». پيامبران نيز پيشروان امت‌هاي‌شان بوده‌اند كه مي‌خواستند عالمي ديگر بسازند و ساختند. متفكران و هنرمندان نيز از اين حيث با پيامبران اشتراك دارند. همين است كه مي‌گويند وديعه‌اي خدايي در وجود شاعران قرار دارد. اينها همه از خود و از مردم خود مي‌پرسند اين چه عالمي است ما داريم؟ اين عالم واقعا پذيرفتني است؟! ولتر، روسو، ديدرو، مي‌خواستند عالمي ديگر بسازند. پيغمبر ما مي‌خواست از جامعه‌اي قبيله‌اي جامعه‌اي متمدن بسازد. او با مردم جزيره‌العرب نبود، از مردم جزيره‌العرب قرن‌ها و فرسنگ‌ها پيش‌تر بود. پس مردم هستند كه مي‌روند دنبال او، نه كه او كنار مردم ايستاده باشد. خودِ هنرمند هميشه مي‌خواهد تنها باشد. غريبه است ميان مردم. اين مردمند كه او را مي‌جويند، چه علاقه‌مندان، چه حرفه‌اي‌ها؛  قشري از مردم كه مستعد  اخذ لطايف و ظرايف هنري‌اند.
شجريان يكي از كساني است كه موسيقي سنتي را زنده نگه  داشته. چنانچه به سنت خوراك نرسد، آرام‌آرام مي‌ميرد. چنانچه سنت درجا بزند، دير يا زود مي‌افتد. شجريان بود كه به موسيقي سنتي خوراك داد. شجريان بود كه موسيقي سنتي را به حركت واداشت و تكامل بخشيد. او هم در انتخاب شعر و  هم در انتخاب دستگاهِ مناسب با شعر تشخيص نبوغ‌آسايي داشت، حتي مي‌دانست شعر بايد چه رديف و قافيه‌اي داشته باشد كه آن را بتوان مثلا در بيات ترك خواند. مي‌دانست حال ‌و هواي هر شعر با حال‌ و هواي كدام دستگاه جور است و سر آخر شعر را با احساس شخصي خودش هماهنگ مي‌ساخت و به آواز اجرا مي‎كرد.
شجريان خوب انتخاب مي‌كرد و اين حسن انتخاب در اعتراض‌هاي او نمودي ديگر دارد. براي بيان اعتراض غزل حافظ را برمي‌گزيد، يعني سنت اعتراض را فروزان نگاه مي‌داشت. او مي‌دانست سعدي نهادها را قبول دارد و در غزل هم‌ و غمش وصف حالات متعدد عاشقانه است، ولي حافظ در عين صحبت‎هاي عاشقانه، افكار اجتماعي خودش را نيز بروز مي‌دهد و با نهادها درمي‌افتد، حتي گاه با صنع خدايي نيز رندانه رويارويي مي‌كند و همين است كه مي‌سرايد «عالمي ديگر ببايد ساخت» يا «آفرين بر قلم پاك خطاپوشش باد». مفهوم اعتراض در سنت ما و در نمونه اعلاي آن، يعني غزل حافظ، وجود دارد و اين شجريان بود كه با انتخاب دقيق خود در اين مفهوم جان دوباره مي‌دميد.
اما متوجه باشيم كه آگاهي سياسي و اعتراض سياسي با كنشگري سياسي تفاوت دارد. حافظ رند عالم‌سوز است و تدبير و تامل ندارد، ولي سياست تدبير و تامل مي‌خواهد.
رند عالم‌سوز را با مصلحت‌بيني چه كار؟/ كار ملك است آنكه تدبير و تامل بايدش
نمي‌خواهم توصيه به كناره‌جويي كنم، ولي هنرمند بايد كار خودش را بكند. سياستِ هنرمند كارِ اوست. سولژنيتسين با ديگران وارد معركه سياست نمي‌شود، ولي جنايات استالين را به زبان هنري آشكار مي‌كند. آنهايي كه در گود معركه افتادند يا به ‌اجبار راهي سيبري شدند، يا به آشتي با استالين تن دادند، ولي سولژنيتسين راه خودش را رفت: نه با استالين ساخت، نه پيمانه عمرش در سيبري به ‌سر شد. 
شجريان نيز چنين كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون