• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4772 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۳۰ مهر

همه ما اپوزيسيونيم

مهرداد احمدي‌شيخاني

مي‌گويند خراب كردن بسيار ساده‌تر از ساختن است. فرض كنيد يك خانه‌اي را بخواهيد خراب كنيد، از همين خانه‌هايي كه صفت‌شان كلنگي است. چندتا كارگر لازم است و تيشه و كلنگ و پتك و زور بازو. همين كه شروع به كوبيدن كنند، چند روز بعد بايد كاميون و كمپرسي بياورند و نخاله‌هاي ساختماني را بار بزنند و به جايش يك زمين باقي مي‌ماند با مقداري سنگ و پاره‌آجر اين‌طرف و آن‌طرف كه آنها را هم بايد جمع كرد و برد تا چيزي از آن ساختمان كلنگي به ‌جاي نمانده باشد. حالا اگر قرار باشد در اين زمين به‌جا مانده از آن ساختمان، بناي جديدي برپا شود، حكايت طور ديگري است. اول بايد بدهند به يك جناب مهندس براي آن نقشه بكشد، آن‌هم نه فقط يك نقشه ساده. پلان به پلان و نقشه‌هاي فاز يك و دو و سه و خيلي چيزهاي ديگر. بعد بدهند شهرداري و تصويب كنند و مهندس ناظر و تهيه سرمايه و خريد مصالح و همين‌طور بگير برو جلو. يكهو مي‌بيني آن ساختماني كه چند روزه خراب كرده بودند، خيلي خيلي زود كه دوباره به‌جايش يك بناي جديد سر پا شود، دو سال طول مي‌كشد. تازه  اين به شرطي است كه همه‌ چيز آماده و حي و حاضر باشد و هيچ پيچ و گير و گوري وسط كار پيش نيايد. 
يعني ابر و باد و مه و خورشيد و فلك بروند دنبال كارشان و بگذارند همه ‌چيز طبق برنامه و نقشه پيش برود و به نتيجه برسد. حالا فرض كنيد براي بناي اين ساختمان، مشكلاتي پيش بيايد. مثلا نقشه‌ها به‌موقع آماده نشود، يا شهرداري در آنچه قرار است انجام شود ايراد ببيند و مجوزها را صادر نكند، يا سرمايه لازم فراهم نشود، يا اينكه دري به تخته بخورد و قيمت مصالح بيشتر از پيش‌بيني‌ها بالا برود و خيلي موارد ديگر. آن‌وقت، آن دو سال مثلا مي‌شود 5 سال يا اصلا كار مي‌خوابد. حتما از اين ساختمان‌هاي نيمه‌تمام در گوشه گوشه شهر ديده‌ايد. تعدادشان هم كم نيست و مثل يك زخم ناسور يا مثلا زگيل، توي چشم روندگان و آمدگان جا خوش كرده. حالا اين مثال ساختمان است كه از قبل همه ‌چيزش قابل پيش‌بيني است و حتي مثلا مي‌شود افزايش بهاي مصالح را يكجورهايي از قبل برآورد كرد. حالا فرض كنيد در همين ساختمان‌سازي، وضعيت جوري باشد كه خيلي عادي و طبيعي، همان زمان كه يك عده دارند آجر روي آجر مي‌گذارند، يك عده‌اي هم تيشه و كلنگ دست گرفته باشند و دِ بكوب. يعني تصور كنيد اول صبح، خيلي عادي و معمولي، كارگران بيايند سر زمين و بعد از چاق سلامتي و حالا يك چايي هم با هم بخورند و خوش و بشي بكنند، بعد يكي آجر روي ملات بگذارد و آن ديگري با تيشه بزند به اين آجر و ظهر هم كه شد با هم بروند يك كنار و نان و پنيرشان را بخورند تا شيفت كاري بعد از ظهر. خب از اين‌جور ساختمان‌سازي، تهش چه مي‌ماند؟ يك كوت  نخاله و آجر و سنگ در هر روز دم غروب. 
بعد فكر كنيد قرار باشد براساس كار انجام شده به اين جماعت دستمزد بدهند. به آنهايي كه مي‌سازند براساس آنچه در طول روز ساختند و به آنهايي كه خراب مي‌كنند براساس آنچه در آخر روز از خراب كردن‌شان باقي مانده. خب آخر روز، از آن كوت نخاله سنگ و آجر، مي‌شود فهميد كه ويران‌كنندگان، كارشان را درست انجام داده‌اند، ولي چه شاهدي بر كار آنها كه قرار بود بسازند ديده مي‌شود؟ نه ديواري هست و نه آجري بر آجر. خب طبيعي است آنكه خراب كرده، دستمزدش را مي‌گيرد و مي‌رود و آنكه قرار بوده بسازد، سرزنش و شماتت مي‌شود كه پس در تمام روز چه كردي؟ خلاصه، آدم كه عاقل باشد، مي‌رود در گروه كارگراني كه كلنگ دست‌شان است و هر روز مي‌كوبند و ويران مي‌كنند، بلكه آخر روز ناز شست بگيرند كه به‌به چه خوب داغان كردي. يعني عقل حكم مي‌كند كه كلنگ و پتك دست  بگيري، نه كمچه و شمشه و شاقول.
يك‌جورهايي وقتي نگاه مي‌كني، وضعيت مملكت هم همين‌طور است. حالا نه اينكه كسي خراب بكند، نه. ولي هيچ‌كس هم مسوول هيچ خرابكاري نيست.  هميشه ديگري است كه خراب كرده. رييس دولتش منتقد. مخالف دولتش منتقد. اپوزيسيونش كه ديگر هيچ، پوريسيونش هم كه اصلا نگو. همه ‌چيز تقصير ديگران است و «هر عيب كه هست از خطاكاري توست» و الا ما كه از هر خطايي مبراييم. اصلا كسي را مي‌شناسيد كه بگويد من اشتباه كردم؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون