• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3250 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۲ خرداد

حاشيه‌اي بر رمان پرندگان زرد

... و دوباره جنگ

  انيسا دهقاني*/  اين عنوان را مي‌توان بر يك فيلم جنگي يا مستند پژوهشي يا رمان ضدجنگ نهاد. از طرف ديگر، در يك بستر تاريخي، اين عبارت نام كشوري را تداعي مي‌كند كه در 100 سال گذشته بيش از هر كشوري آتش جنگ برافروخته و در نقاط مختلف عالم دخالت نظامي كرده است: امريكا. و دليل آنكه رجال سياسي اين كشور در قرن اخير در حوزه سياست خارجه خود تا اين حد از اين ابزار استفاده كرده‌اند موضوع مورد بررسي ما نيست. اما به موازات اين جريان، پديده مولد فرهنگي ديگري نيز وجود داشته كه همپا يا گاهي جلوتر از اين روال سياسي با شدت و حدت زياد به پيش رفته است و اين پديده، همان محصولات فرهنگي هنرمنداني است كه گاه در مدح دلاوري‌هاي سربازان جنگ جهاني دوم شعر سروده‌اند، گاه به پيش‌بيني جنگ‌هاي كره و ويتنام پرداخته‌اند، گاه راجع به مداخله نظامي در سومالي و بالكان حماسه‌پردازي كرده‌اند و گاه راجع به اثرات مخرب رواني جنگ خليج داستان‌پردازي كرده‌اند. اين محصولات را لزوما نمي‌توان به عنوان سند پژوهشي در نظر گرفت بلكه جملگي آنها اسناد فرهنگي كشوري هستند كه بيش از هر كشوري در دنيا جنگ افروخته است و بيش از هر كشور ديگري در دنيا جنگ‌هاي برافروخته به دست خود را نقد كرده است.
پرندگان زرد كوين پاورز يكي از اين سندهاي فرهنگي است. كوين پاورز، كهنه سرباز تفنگداران ارتش امريكا در يورش اين كشور به عراق براي سرنگوني صدام حسين بوده است. نخستين رمان او، پرندگان زرد، اثري برجسته درباره جنگ در عراق، با اين تنش درگير است كه چطور مي‌شود چيزهاي غيرقابل وصف را توضيح داد و با اين كشمكش مدام، داستان به پيش مي‌رود... در زير روكش نثر بي‌نقص داستان، در واقع يك تسويه‌حساب پيچيده برقرار است؛ اينكه كلمات تا چه حد مي‌توانند اهميت داشته باشند. سرباز بارتل، در عراق دروغي گفته و قوت رمان در واكنش پريشان او نسبت به آن دروغ است؛ بارتل، حرف‌هاي خود را يكي پس از ديگري ناديده مي‌گيرد، كلمات خود را توجيه يا تفسير مي‌كند، اما شهامت اين را دارد كه بي‌پرده با همه آنها روبه‌رو شود. شايد بتوان گفت رمان پاورز، داستاني است گزنده درباره عملكرد داستان‌گويي.
پرندگان زرد به شكل معصومانه‌اي ساختاربندي شده و با نثر شاعرانه‌اي بازگو شده است. اغلب مجبور مي‌شوي آن را زمين بگذاري، چشم‌هايت را ببندي و عمق نوشته را همراه با راوي 21ساله سرباز بارتل مزه‌مزه كني: «وقتي فكر مي‌كنم به عنوان يك پسر 21 ساله در آن شرايط ناامن چه حسي داشتم و چطور رفتار مي‌كردم، فقط مي‌توانم بگويم همه‌چيز ضروري بود. من بايد ادامه مي‌دادم و براي ادامه‌دادن، بايد جهان را با چشم‌هاي باز مي‌ديدم، تا بتوانم فقط بر آنچه ضروري بود، تمركز كنم. ما فقط به چيزهاي كمياب توجه مي‌كرديم و مرگ كمياب نبود. كمياب، فقط گلوله‌اي بود كه به ‌نام تو در پرواز باشد يا يك بمب كنار جاده‌اي كه فقط مخصوص تو زير خاك پنهان شده باشد. آنچه ما مراقبش بوديم، اين چيزها بود. بعد آن روز، ديگر زياد به مالك فكر نكردم. فكر او نقشي تصادفي بود كه گويي فقط در تداوم زندگي من معنا مي‌يافت. آن‌زمان نمي‌توانستم اين موضوع را خوب بيان كنم، آخر به من ياد داده بودند فكر كنم كه جنگ يك متحدكننده بزرگ است كه مردم را بيشتر از هر فعاليت ديگري در جهان به‌هم نزديك مي‌كند. مزخرف بود. جنگ بزرگ‌ترين توليدكننده انسان‌هاي نفس‌گراست: تو چطور مي‌خواهي امروز جان من را نجات دهي؟ يك راه آن مردن است. اگر تو بميري، احتمال اينكه من زنده بمانم بيشتر مي‌شود. تو هيچ‌چيز نيستي، راز در همين است: يك يونيفرم در اقيانوس اعداد، يك عدد در اقيانوس گردوخاك و ما به‌نوعي فكر مي‌كرديم آن اعداد نشانه‌اي از ناچيزي خودمان است. فكر مي‌كرديم اگر معمولي بمانيم، نمي‌ميريم. ما ضريب رابطه را با علت اشتباه گرفته بوديم و در عكس‌هاي كشته‌شدگان اهميت ويژه‌اي مي‌ديديم؛ عكس‌هايي كه آراسته و مرتب كنار اعداد مربوط به مكان‌شان در فهرست در حال رشد تلفات جنگي كنار هم چيده شده بود و ما در روزنامه به‌ عنوان نشاني از يك جنگ فرمايشي، آنها را مي‌خوانديم. حس مشتركي داشتيم، چيزي‌ كه فقط در لحظه جرقه‌زدن يك مغز با مغز ديگر قابل درك است، درك اينكه همه اين نام‌ها مدت‌ها پيش‌تر از آنكه مرگ به عراق هجوم آورد، در فهرست قرار گرفته بود؛ اينكه نام‌ها به ‌محض گرفته‌شدن عكس صاحب‌شان وارد فهرست شده بود و يك عدد به آنها داده شده بود و يك مكان به آنها اختصاص يافته بود و اينكه آن انسان‌ها از همان‌ لحظه به ‌بعد مرده به ‌حساب مي‌آمدند. وقتي نام اس‌جي‌تي. ايزيكيل واسكوئز، بيست‌ويك‌ساله، لارِدو، تگزاس، شماره 748، كشته‌شده در شليك رسته كوچك در بغداد عراق را ديديم، مطمئن بوديم او سال‌ها شبح‌وار در تگزاس‌ جنوبي راه مي‌رفته. فكر مي‌كرديم او همان‌ زمان ‌كه در حال پرواز به ‌طرف عراق بوده، يك مرده به‌حساب مي‌آمده كه اگر هم از بالا و پايين‌افتادن و چرخش دوراني هواپيماي سي-141 حول محور عمودي‌اش، هنگامي كه او را به بغداد مي‌آورده وحشت كرده باشد، ترسش بي‌مورد بوده؛ چيزي براي ترسيدن وجود نداشته. او شكست‌ناپذير بوده، مطلقا شكست‌ناپذير، تا روزي كه ديگر نباشد. همين‌طور براي اس‌پي‌سي. ميريام جكسون، نوزده‌ساله، ترنتون، نيوجرسي، شماره 914، كشته‌شده در نتيجه تحمل جراحات در حمله خمپاره‌اندازها در سامرا، در مركز پزشكي منطقه‌اي لندستول. خوشحال بوديم. نه به اين خاطر كه آن دختر كشته‌ شده بود، بلكه به‌خاطر اينكه ما كشته نشده بوديم. اميدوار بوديم  او خوشحال بوده باشد كه از موقعيت خاص خودش پيش از اينكه به‌ناچار زير خمپاره‌باران برود استفاده كرده باشد، همان‌وقت كه براي آويزان‌كردن يونيفرمي كه تازه شسته‌ شده بود روي بند پشت كانكس بيرون رفته بود.»
به گفته منتقدان، مقايسه آن با نثر همينگوي به دليل سبك موجز و مقرون به صرفه، و با كرمك مك كارتي، به دليل استعداد نويسنده در توصيف مناظر، اجتناب‌ناپذير است. در عين حال پاورز اين بنيان ادبي را به گونه‌اي بنا كرده كه سبك و شيوه خاص خود را بيافريند. او بدون تكبر و بزرگ‌نمايي مي‌نويسد و بينشي كه نسبت به وضعيت پس ضربه‌اي جنگ دارد به ميزاني از دقت و هوشياري رسيده كه اغلب روش كلاسيك داستان گويي او را واژگون كرده و خواننده را با ضربات كوبنده قلب خود تنها مي‌گذارد. منتقدان گفته‌اند كه اين رمان ما را به ياد «چيزهايي كه به دوش مي‌كشيدند»، واكنش داستاني تيم اُبراين به جنگ ويتنام، مي‌اندازد. بي‌شك نثر «پرندگان زرد» بازتابي از تاثير رواني جنگ است... اما نوشته پاورز به طبيعت و چشم‌اندازها نيز مي‌پردازد و مي‌كوشد مفاهيم متضاد زيبايي و وحشت را در كنار يكديگر بنماياند. آن‌طور كه منتقد فايننشيال تايمز مي‌گويد: «آيا همين تعريف فيتس‌جرالد از نبوغ نيست؟»
* مترجم رمان «پرندگان زرد»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون