• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3250 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۲ خرداد

در حاشيه انتشار «پرندگان زرد» و ديدار با نويسنده‌اش

آيا جنگ، كوين پاورز را نويسنده كرد؟

 

  سارا كروان (گاردين) -ترجمه: محسن موحدي‌زاد/ كوين پاورز به عنوان يك سرباز ميدان‌ديده جبهه عراق در رمان اول خود به نسبت اكثر 31 ساله‌ها حرف‌هاي بيشتري براي گفتن داشت. وي در «پرندگان زرد» در مورد خط مقدم بين واقعيت و قصه صحبت مي‌كند؛ رماني كه توانست جايزه كتاب اول گاردين را از آن خود كند. عنوان رمان اول پاورز بر‌گرفته از يك ترانه نظامي است كه آن را در رزمايش‌هايي كه با ارتش ايالات متحده تجربه كرده بود آموخت. ترانه اين گونه آغاز مي‌شود: «پرنده‌اي زرد/ با منقاري زرد/ بر لبه پنجره من فرود آمد/ نانش دادم و/ فريفتمش/ آن‌گاه، سر لعنتي‌اش را از تن جدا كردم...» ابياتي كه در جنگ عراق در سال 2004 همراه او بود، بدون وقفه در ذهنش پرورانده مي‌شد  و زماني‌كه رمان «پرندگان زرد» را مي‌نوشت، خود را در اثر جا كرد _ و به نمادي براي «فقدان قدرت مهار حوادثي كه سربازان با آن روبه‌رو مي‌شوند، تبديل شد. جنگ به پيش مي‌رود، جنگ بدون توجه به اينكه شما چه انديشه‌اي در سر داريد يا چه كاري انجام مي‌دهيد موجوديتي في‌النفسه دارد. شما قدرتي نداريد و اين بي‌قدرتي به دشمن شما تبديل مي‌شود. اين تجربه احساسي من از جنگ است. طنين ايده پرنده با هسته آنچه تلاش مي‌كردم بدان برسم به گوش رسيد.»
پرندگان زرد كه عنوان كتاب اول گاردين را به خود اختصاص داده، در سپتامبر، به قفسه‌هاي كتابفروشي‌ها رسيد. آن هم در ميان موجي از بزرگ‌گويي‌ها كه با گزارشاتي در مورد قرارداد پر‌‌سود پاورز با انتشارات ليتل بروان ايالات متحده همراه شده بود. در بخشي از اين ستايش‌ها نام نويسنده آن با نام نويسندگاني مانند تيم اُبرايان، نورمن ميلر  و ارنست همينگوي همراه شده بود. اين رمان داستان جان بارتل را روايت مي‌كند؛ سربازي كه در شهر كوچكي در ويرجينيا بزرگ مي‌شود، (در ارتش) ثبت‌نام مي‌كند و راهي استان نينوا در عراق مي‌شود تا در نمايش جنگي قرن بيست‌ويكم ايالات متحده نقش خود را ايفا كند. در تلاش براي معنابخشيدن به هرج و مرج بي‌معناي درگيري‌ها، بارتل به قولي كه ناخواسته به مادر دوست خود مورف داده است مي‌چسبد؛ دوستي كه هم جوان‌تر و هم ضعيف‌تر از او است. قول داده است كه «وي را به خانه باز مي‌گرداند» اما نمي‌تواند به قول خود وفا كند.
قصه اين رمان طي دو خط زماني متقاطع آشكار مي‌شود: يكي زماني‌كه بارتل و مورف با به‌كارگرفتن يك نوع فكر جادويي كه در آن «اگر معمولي باقي مي‌مانديم، نمي‌مرديم» خود را در مقابل وحشت حفظ مي‌كردند و ديگري بعد از تاريكي و تباه‌‌شدن كه در آن بارتل، با بازگشت به ويرجينيا، بايد هم با گناه از دست‌دادن مورف و هم با روشي كه با مرگ وي تمام آن شعارهاي كهنه و عقايد پوسيده با دقت كاشته‌شده آنها را به خاكستر تنزل داده بود، كنار مي‌آمد.
همانند تمام رمان‌هاي جنگي، «پرندگان زرد» يك پيروزي است. اين رمان با نقب‌زدن به درگيري در عراق، براي واكاوي پرسش‌هاي جهانشمولي در باب اينكه تا چه اندازه مهار زندگي‌هاي خود را در اختيار داريم و اينكه تا چه اندازه مي‌توانيم مفهوم اراده آزاد را عملي كنيم، به اين پيروزي نايل مي‌شود. همانند كتاب‌اولي‌ها، آغازي به زيبايي و جذابيت تمام آنهايي كه اخيرا خوانده‌ام دارد و جاي هيچ گونه شكي وجود ندارد كه پاورزِ 31 ساله، سرباز ارتش و به ‌تازگي جدا‌شده از برنامه‌‌ام. اِف‌.‌اي دانشگاه تگزاس، خود يك قضيه قاطع است. اگر اين موضوع واقعيت داشته باشد كه بيشتر رمان‌هاي اول شرح‌حال خودنگاري يا حديث نفس هستند، اين هم واقعيت دارد كه گاهي كارنامه كاري يك نفر با ديگران شباهت كمتري دارد و بنابراين كتاب‌نويسان در معرفي و يافتن نكاتي كه پاورز و راوي قصه‌اش با آن همپوشاني دارند، عجولانه عمل كرده‌اند.
زماني كه در گردش تبليغاتي‌اش به بريتانيا آمده بود، با يكديگر ملاقات كرديم. پاورز - كه شخصا اهل تفكر بود و كمرو و به صورت چشمگيري خالكوبي داشت- از اينكه «جزييات شرح‌حالي و جغرافيايي مشترك آنها را بپذيرد خرسند شد»، با اين‌حال، «همانند بارتل دوستي را از دست نداده بود. » وي بيشتر علاقه‌مند بود راجع به آن بخش‌هايي كه زندگي‌ خصوصي‌ او و بارتل به يكديگر مي‌رسد صحبت كند. وي مي‌گويد: «به هسته آن چيزي كه بارتل با آن روبه‌رو مي‌شود تاكيد داشته‌ام. من آن چيزها را احساس كرد‌م و همان پرسش‌ها را مطرح كردم: آيا راه نجات و رستگاري از آن وجود دارد، آيا پرسيدن في‌النفسه ارزشي دارد؟ داستان ‌زاده خيال است، اما پيوند قاطعي بين زندگي احساسي و ذهني او (بارتل) و من وجود دارد.»
زماني كه پاورز در ارتش ثبت‌نام كرد تنها 17 سال داشت. وي مي‌گويد: «در دبيرستان دانش‌آموز خوبي نبودم، مي‌خواستم به دانشگاه بروم، اما براي اينكه پذيرفته شوم قيمت‌ها را پايين نياوردند، هزينه تحصيل در ايالات‌ متحده بسيار بالاست. اگر براي مدتي به ارتش بپيونديد، ارتش هزينه‌هاي دبيرستان شما را پرداخت مي‌كند و حقوقي هم براي شما در نظر مي‌گيرد.» البته دلايل ديگري هم وجود داشت- يك سنت خانوادگي در به خدمت نظام‌درآمدن (پدر و هر دو پدربزرگ پاورز به خدمت ارتش درآمدند و عمويش در نيروي دريايي بود) و همچنين اين جبر جغرافيايي بزرگ‌شدن در جنوب امريكا، جايي‌كه بخش عظيمي از ارتش ايالات متحده از آن شكل مي‌گيرد و مهم‌تر اينكه، 17ساله‌بودن اتفاق مي‌افتاد: لذت و جذابيت ماجراجويي: كار متفاوتي‌ كردن. قبل از آن هرگز زمان مديدي از آن بخش كوچك ويرجينيا بيرون نمانده بودم.»
او از فوريه سال 2004 تا مارس سال 2005 در ارتش خدمت كرد. در بازگشت، زندگي او دستخوش حوادث بود: در يك شركت كارت‌هاي اعتباري كار كرد («زياد رضايت‌بخش نبود.»)، يك تابستان با برادر نجار خود خانه مي‌ساخت و كلاس‌هاي دانشگاهي شبانه مي‌رفت. «كارهاي زيادي انجام مي‌دادم، اما در زمان خاصي تصميم مهمي گرفتم: آنچه بايد انجام بدهم نوشتن است، من بايد بنويسم. اين فرآيند سه تا چهار سال به طول انجاميد؛ از چند استاد دانشگاه كه مرا در اين امر تشويق مي‌كردند كمك گرفتم و تصميم‌ گرفتم در دانشگاه تگزاس جايي به دست آورم.»
بيشتر كتاب در آنجا نوشته شد، چندين سال بعد از رويدادهايي كه آن را برانگيخته بودند. پاورز مي‌گويد: «گمان مي‌كنم بايد قبل از آنكه بتوانم با نوشتن آن دست و پنجه نرم كنم، با تجربه خود كنار مي‌آمدم. » پرندگان زرد  پاسخ وي به پرسشي بزرگ‌تر است؛ پرسشي كه در بازگشت به زندگي متمدن مكررا با آن روبه‌رو مي‌شد، «آنجا چگونه جايي بود؟» مي‌گويد با هدف اينكه «ببيند آيا ممكن است تصويري از جنگ و از جهاني بيرون از نگاه اين سرباز ترسيم كند»؛ در نتيجه تمركز كتاب محكم و شخصي است، كاهش و افزايش شدت دما، تشريح اشباع شده نور و گرد و خاك و وحشت صفيركشان جنگ. گاهي اوقات در ميانه جمله تغيير مسير مي‌دهد تا دو چهره كشور را همان‌گونه كه براي بارتل قابل رويت است ادغام كند، به گونه‌اي آن را مي‌آميزد كه به شما حالت تهوع و سرگيجه دست مي‌دهد، به نفس نفس مي‌افتيد.
همچنين با وجود اينكه «پرندگان زرد» رماني است كه در مورد جنگ نوشته شده، تقريبا نيمي از آن به دور از ميدان جنگ اتفاق مي‌افتد، در يك ريچموند ملال‌آور، با اتوبوس‌هاي مدرسه و كناره‌هاي گل‌آلود رودخانه‌اي كه انگار بارتل كه مبهوت جنگ شده است، آن را از پشت شيشه پنجره به تماشا نشسته است. پاورز مي‌گويد: «اخيرا داستان‌هايي در مورد اينكه تعداد خودكشي‌هاي سربازان از تعداد مرگ و مير در ميدان جنگ فراتر رفته است گفته مي‌شود، من مي‌خواستم تصويري كلي ارايه كنم. عادلانه نيست: از هواپيما پياده مي‌شويد، به خانه بازگشته‌ ايد، همه‌چيز خوب است. ممكن است خطر جسماني تمام شده باشد، اما از جهات ديگر سربازان هنوز هم به‌شدت در معرض آسيب قرار دارند. گمان مي‌كنم پذيرفتن اين واقعيت بسيار حايز اهميت است.»
 «مطمئنا لحظه‌هاي رضايتمندي وجود داشتند كه من احساس كردم: اوه، همين است؛ همان احساسي كه تجربه كرده‌ام: كلماتي كه از زبان بارتل بيان كردم، همان چيزهايي بود كه قبلا نتوانسته بودم آن را به زبان بياورم. » بنابراين، آيا جنگ او را تبديل به يك نويسنده كرد، يا تنها مطالبي براي نوشتن در اختيار وي قرار داد؟ «من هميشه مي‌نويسم، با اين حال هرگز به نوشتن به عنوان چيزي فراتر از سرگرمي نمي‌نگرم. اما گمان مي‌كنم آنچه جنگ انجام داد اين بود كه مرا از ترس از شكست خوردن نجات داد. به من اين اجازه را داد كه اجازه بدهم ادامه پيدا كند.»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون