• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3250 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۲ خرداد

عزم و همتي دور از دسترس

سيد علي ميرفتاح

اوضاع آب وخيم و نگران‌كننده است، اما كسي باور نمي‌كند. چند سال است كه اهل فن دارند انذار مي‌دهند كه ادامه اين روند كشورمان را «سوماليزه» مي‌كند، اما كو گوش شنوا. بحران آب را البته همه مي‌گويند با يك عزم و همت ملي مي‌توانيم پشت سر بگذاريم، اما انگار اين عزم و همت يك چيزي بيرون از ما و متعلق به آينده است و ان‌شاءالله اگر خدا بخواهد يك روزي به آن مي‌رسيم. جداي از آب كشاورزي و سفره‌هاي زيرزميني، آب شهري هم اوضاعش خراب است و تاخير در اصلاح الگوهاي مصرفي ما را با يك «افتضاح» جدي مواجه مي‌كند، اما توي شهر كه مي‌چرخي و با مردم شهر كه حرف مي‌زني و بي‌مبالاتي‌شان را در مصرف آب كه مي‌بيني، مي‌فهمي كه نه‌تنها انذارها را كسي جدي نگرفته بلكه خيلي‌ها باور هم نكرده‌اند. اين بحران براي هر كشور اروپايي پيش آمده بود يك نگراني بجا و كارآمد پديد مي‌آمد و همه را وادار مي‌كرد تا خود را براي مقابله با بحران تجهيز كند، اما اينجا يك ايراد اصلي در «ارتباط» دولت و ملت وجود دارد كه ملت باور نمي‌كنند، باور هم بكنند، اصل و اساس بحران را به چيزهايي پيوند مي‌زنند كه ظاهري خنده‌دار، اما باطني تاسف‌برانگيز و گريه‌دار دارد. همين آلودگي هوا را با اينكه ملت به عينه مي‌بينند كه چقدر افتضاح است و با اينكه تنفس‌شان به مشكل خورده و به سرفه افتاده‌اند، مع‌ذلك حاضر نيستند از آلوده‌تر كردن هوا دست بردارند و به سهم خود هوايشان را - بلكه زمين‌شان را -  تميز كنند. بحران آب و هوا جدي است، اما كسي جدي نمي‌گيرد، چرا؟ آيا ملت همچنان كه به چوپان دروغگو  بي‌اعتماد شده‌ به انذاردهنده‌هاي آب و هوا هم بي‌اعتماد است؟ آبدارچي دفترمان شلنگ آب را انداخته توي باغچه و بعد شستش را مي‌گذارد سر شلنگ و برگ‌ها و آت و آشغال‌هاي روي موازييك حياط را دنبال مي‌كند و به باغچه مي‌فرستدشان. با   اين تصوير آشناييد.
همين الان نصف بيشتر زنان خانه‌دار جنوب شهر، براي تميز و نظافت حياط خانه‌شان همين روش را پي مي‌گيرند. امتحان كنيد و همان حرفي را كه من به آبدارچي‌مان زدم به آنها بزنيد.
بگوييد: «آب كم است و نبايد با اين چيزها آب را هدر داد.» صدي نودش‌شان مطمئنم همان جوابي را مي‌دهند كه آبدارچي‌مان: «باور نكن آقا. معلوم نيست مي‌خواهند آب را به كدام يك از شيخ‌نشين‌ها بفروشند، به ما مي‌گويند كم است. كم كجا بود؟» ده، دوازده سال بيشتر است كه كارشناس‌هاي حسابي مي‌گويند «چمن» براي تهران سم مهلك است و پدر آب را درمي‌آورد و حتما بايد تغيير رويه داد و تهران را از اين چمن‌هاي آبخوار نجات داد، اما شما نجاتش داديد شهرداري هم نجاتش داده است. به قول راننده تاكسي مادامي كه فواره گردان، دوسوم آبش را روي آسفالت اتوبان مي‌پاشد و يك‌سومش را روي چمن‌ها، قصه كم‌آبي را باور نكن.»
راست مي‌گويد. چشم و  عقل كه نمي‌توانند از هم منتزع شوند. كدام مملكت بي‌آب را سراغ داريد كه آب به اين باارزشي را روي آسفالت خيابان‌ها بپاشد؟ يعني تنظيم كردن يك فواره اينقدر سخت است؟ يعني تغيير سبز كردن شهر از چمن به پوشش‌هاي مناسب‌تر اينقدر پيچيده و نشدني است؟ يعني واقعا سيستمي نيست كه روي كار آب‌پاش‌ها و چمن‌كارها نظارت كند؟ نه كه فقط آب و هوا با روش‌هاي زندگي ما همخواني نداشته باشند نه؛ اين همه تجمل و  تشريفات هم ربطي به ايده‌ها و آرمان‌هاي ما ندارد. گويي ما در عمل و نظر دو ملت كاملا متفاوت از هميم و هيچ ربطي به هم ندارد. كسي كه تهران را نديده باشد و فقط از روي خبرها و اظهارنظر مسوولان و صفحه‌هاي يك روزنامه شناخته باشد، قطع به يقين به تصوير ذهني عجيب و غريبي رسيده كه هيچ انطباقي با واقعيت شهر ندارد. اين عدم انطباق البته گاهي خوب است و به خصوص جالب توجه است كه شهرهاي ما بر تحريم‌ها و بيكاري‌ها و گراني‌ها و بحران‌هاي همه‌جانبه منطبق نيستند اما از آن طرف اگر اين شهرها خودشان را با واقعيت‌هاي جغرافيايي و زيست‌محيطي منطبق نكنند، آن وقت محكوم به فنا و زوالند. واقعيت جغرافيايي ما همين چيزهايي است كه كارشناسان محيط زيست مي‌گويند. ما گرفتار كم‌آبي هستيم. در جنوب گرفتار ريزگرد و غباريم. در شمال آب آلوده داريم. الگوهاي كشاورزي و دامپروري‌مان غلطند و سرمايه‌هاي زيادي را براي محصولات ناقابل هدر مي‌دهند. ما براي هر يك كيلو گوشت يا هر يك هندوانه يا هر دسته سبزي خوردن، سرمايه‌هاي هنگفتي را هزينه مي‌كنيم. در شهر هم سبك زندگي‌مان افتضاح است. هر قضاي حاجت مي‌دانيد چقدر خرج روي دست ملت مي‌گذارد. هر سيفوني كه مي‌كشيم يعني داريم مقدار معتنابهي سرمايه ملي را هدر مي‌دهيم... با اين حال كسي باور نمي‌كند و هيچ كس قدمي برنمي‌دارد. همت ملي يك امر منتزع نيست كه در دل كوير به انتظارمان ايستاده باشد تا دو سال ديگر به وصالش برسيم، بايد تغيير داد و مقدم بر همه اين مسوولان عالي‌مقام هستند كه بايد تغيير كنند. آنها كه تغيير كنند مردم نيز تغيير مي‌كنند.
خوي شاهان در رعيت جا كند/ چرخ  اخضر خاك را حضرا كند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون