• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3253 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۵ خرداد

راه‌حل عبدي براي جريان اصلاحات:

بازگشت به قدرت با راهبرد جبهه‌محور

«دوم خرداد، تلاقي مشروطيت و جمهوريت»  عنوان برنامه‌اي بود كه روز گذشته توسط انجمن اسلامي دانشجويان دانشكده فني دانشگاه تهران برگزار شد و عباس عبدي و سعيد حجاريان سخنرانان اصلي آن بودند. عبدي كه از اواسط دولت اول اصلاحات رفتارهاي اصلاح‌طلبان و راهبردهاي اتخاذ‌شده از سوي آنان را مورد نقد قرار مي‌داد ديروز در نخستين جملات خود بعد از اينكه پشت تريبون قرار گرفت گفت كه فكر مي‌كرده دانشجويان اشتباهي با او تماس گرفته‌اند. انگار خود عبدي هم باور داشت كه در پاسداشت دوم خرداد بايد كسي سخنراني كند كه شور بيافريند و به قول خودش كف و سوت از دانشجويان بگيرد. اما عبدي مي‌خواست آسيب‌شناسي كند و بگويد چه شد كه بعد از هشت سال دولت اصلاحات گرفتار هشت سال دولت احمدي‌نژاد شديم و حالا بايد چه كنيم كه به ورطه احمدي‌نژادي‌ها نيفتيم و نه اشتباهات دوران اصلاحات را تكرار كنيم. او همان عبدي تمام سال‌هاي پس از اصلاحات بود. همان عبدي‌اي كه بي‌واهمه و بدون توجه به انگيزه‌خواني‌هاي ديگران نقدش را مي‌گويد. او البته روي اين نكته تاكيد ويژه داشت: انتخابات مجلس. شرط پيروزي در آن را هم بازگشت به رفتار جبهه‌اي دانست. در واقع او ورود جبهه‌اي به موضوع انتخابات را شرط لازم پيروزي مي‌داند:
  امسال بعد از يك دهه اين مراسم به صورت آبرومندانه‌اي برگزار شده است و مي‌طلبد كه موضوع درس گرفتن از گذشته را مورد توجه قرار دهيم تا شايد چراغ راه آينده‌مان باشد.
  بايد به اين موضوع دقت كنيم كه دولت احمدي‌نژاد از تخم‌مرغ شانسي درنيامد و بايد از آن دوران درس گرفت تا در نهايت فهميد كه آينده‌مان را چگونه بسازيم تا به آن وضعيت     نيفتيم.
  ما نبايد هر نقدي را دشمن و تضعيف‌كننده حكومت بدانيم. نقد ابزاري نيست كه از آن فقط عليه دشمن استفاده شود بلكه نقد يك ابزار دروني و باعث حركت و پويايي است.
  در آن دوره هشت‌ساله احمدي‌نژاد بيشتر به انسان احساس حقارت دست مي‌داد و اين سوال پيش مي‌آمد كه چرا جامعه ما بعد از دوم خرداد بايد به سمتي برود كه اينچنين به ذلت بيفتد و فكر كردن به اين موضوع از هر نوع زندان و شكنجه براي كساني كه مي‌خواستند مسوولانه رفتار كنند بدتر بود.
  اتفاقات خوشايند و ناخوشايند زيادي در دوره دوم خرداد افتاد، قتل‌هاي زنجيره‌اي و ترور حجاريان از جمله اتفاقات ناخوشايند آن دوران بود اما بدترين اتفاقي كه شاهد آن بوديم مربوط به سال 84 بود و كسي گمان نمي‌كرد در مخيله اصلاح‌طلبي بدتر از اين اتفاق رخ دهد. با اين حال در حال حاضر ما بيشتر نياز داريم به خودمان نگاه كنيم و ببينيم آيا ما نقشي در اين فرآيندها داشته‌ايم يا خير؟ ما چهار سال بعد از 88 را هم گذرانديم. تعداد زيادي از دوستان به زندان رفتند كه خدا را شكر مدت محكوميت اكثرشان رو به اتمام است و اميدواريم آنها آزاد شوند و حصر‌ها هم به پايان برسد.
  در دوره اصلاح‌طلبي در سطح نيروهاي سياسي، دولت و در سطح مشترك بين اين دو اشتباهاتي رخ داد. نيروهاي سياسي اصلاح‌طلب از سال 80 به بعد يك اشتباه مهم مرتكب شدند و آن اين بود كه راهبرد جبهه‌اي را ناديده گرفتند؛ راهبردي كه دوم خرداد براساس آن شكل گرفت. منطقي كه در راهبرد جبهه‌اي وجود داشت اين بود كه تمايزات دروني اصلاحات براي ما اهميت ندارد.
  فعاليت حزبي براي جامعه‌اي همچون بريتانيا معنا دارد كه ثبات و قوام آن مشخص است و بعد از آن نيروهاي سياسي در آن رقابت مي‌كنند اما در جامعه‌اي كه چنين خصوصياتي ندارد هر نوع رقابت منجر به سوءاستفاده نيروهايي كه آن را نمي‌خواهند مي‌شود و وجود كانديداهاي زياد در آن دوران به اين دليل بود كه هر گروهي مي‌خواست نامزد خود را داشته باشد. درواقع وقتي فرآيند جبهه‌اي فراموش شد ركن و اصول اساسي در جبهه دوم خرداد نيز با مشكل مواجه شد.
  شكاف قدرت و مسووليت در دوره اصلاحات هم از مشكلات موجود در سطح نهاد دولت بود. اينكه قدرت دست يك نفر باشد و مسووليت دست يك نفر ديگر و حتي برعكس كار درستي نيست. مهم اين نيست كه قدرت كجاست، مهم اين است كه هرجا قدرت وجود دارد به تناسب آن مسووليت هم وجود داشته باشد تا اين‌طور نشود اگر كسي شكست خورد بگويد ما قدرتش را نداريم در حالي كه اگر شخصي قدرت ندارد الزامي ندارد كه مسووليت آن را بپذيرد. قدرت بدون مسووليت باعث مي‌شود يك نماينده مجلس بر سر وزير امورخارجه كشور عربده بكشد.
   فراموش كردن شعار حاكميت قانون در دوره اصلاحات از ديگر مشكلات موجود در اين دوره بود. قبل از سال 76 كه دولت سر كار بيايد شاخص حاكميت قانون در ايران حدود 25 درصد بود. در دوره اول آقاي خاتمي به 49 درصد رسيد اما در دوره دوم به حدود 26 درصد رسيد و بايد دانست وقتي حاكميت قانون وجود نداشته باشد مهم نيست كه چه كسي رييس‌جمهور است چون مساله ما فرد نيست بلكه محتوايي است كه فرد مي‌خواهد آن را اجرا كند.
  بي‌توجهي به موضوع نفت هم از ديگر مشكلات در اين راستا بود. بايد در جهت اصلاح جامعه براي موضوع نفت ايده و برنامه داشت. درآمدهاي نفتي دولت ايران از سال 78 افزايش پيدا كرد و وقتي درآمد نفتي دو برابر مي‌شود اين‌طور نيست كه قدرت دولت دوبرابر شود بلكه قدرت دولت 10 برابر خواهد شد. وقتي درآمد نفتي 30 ميليارد دلار است دولت نهايتا با دو سه ميليارد دلار مي‌تواند مانور دهد اما وقتي 100 ميليارد دلار مي‌شود تنها براي 30 ميليارد آن چاله كنده و به يكباره 70 ميليارد دلار وارد دولت و حكومت مي‌شود. تمام شاخص‌ها را مي‌توان با اين افزايش درآمد نفتي سنجيد.
  شاهد بوديم كه در سال 84 درآمدهاي نفتي آن قدر بود كه بگوييم هركدام از اعضاي هيات دولت روي يك بشكه نفت نشسته بودند و شعار من نفت را سر سفره مردم مي‌آورم در خلأ به وجود نيامده بود و براساس واقعيت زده شد. ما از دوره‌اي صحبت مي‌كنيم كه رييس دولت مي‌خواست با پول نفت آژانس بين‌المللي انرژي اتمي را بخرد و خرجش را بدهد تا آنها ديگر با ما دشمني نكنند.
  اتفاقات رخ‌داده در سال 92 در عرصه سياسي محصول تمام شدن درآمدهاي نفتي بود و من پيش از آن هم گفته بودم كه موج نفت و سياست خارجي به زودي مي‌آيند.
  وجود صندوق ذخيره ارزي از منظر اقتصادي يك كار صددرصد عقلاني است اما از نظر اقتصاد سياسي صندوق ذخيره ارزي بشكه باروتي است كه زير دولت اصلاحات گذاشته شد.
  وقتي ما نقد مي‌كنيم نه مي‌خواهيم كسي را محكوم كنيم و نه به دنبال اين هستيم كه كسي را حاكم كنيم. اتفاقا نقد به ما آگاهي مي‌دهد و روحيه‌اي كه مبني بر آگاهي باشد سيال و جاري است.
  دستاوردهاي اقتصادي چهار سال دوم دولت اصلاحات قابل مقايسه با هيچ دوره‌اي نيست چرا كه دستاوردهاي سياسي دولت اول را پشت سرش داشت. دستاورد اقتصادي هميشه يك فاز بعد از دستاورد سياسي است به همين نسبت نابودي‌هاي اقتصادي بعد از 84 نتيجه ركود سياسي دوره دوم اصلاحات است و اين ركود سياسي منجر به تبعاتي مي‌شود. چنانچه ديديم دولت به شكل نسبي در مقايسه با انتظاراتي كه وجود داشت زمينگير شد و در نتيجه نيروها از كنارش پراكنده شدند.
   زياد شدن شكاف دروني بين اصلاح‌طلبان از اشكالات بعدي اين دوره بود. اصلاح‌طلبان بيشتر به مسائل خودشان مي‌پرداختند تا مسائلي كه جبهه با آنها درگير بود. ما مي‌توانيم به بخشي از اصول اصلاح‌طلبي برگرديم و آن را احيا كنيم البته اينكه فقط به حرف و بيان به آن ملتزم باشيم كافي نيست. راهبرد اصلاحات سر جاي خود است اما آنچه موجب نقص آن شده، نبود تشخيص مصاديق و تعيين تاكتيك است.
  ‌به لحاظ شخصي اميدوارم امسال سالي باشد كه ما بتوانيم به فضاي گذشته برگرديم و بهترين زمينه در اين راستا هم انتخابات مجلس است. در اين راستا نبايد براي ما مهم باشد كه طرف مقابل مي‌خواهد چه كاري انجام دهد. ما نمي‌توانيم براي آن تعيين تكليف كنيم اما بايد بدانيم كه بازي اصلاح‌طلبان مي‌تواند بازي ديگران را هم شكل دهد. چرا كه اصلاح‌طلبان مهم‌ترين نيروي سياسي كشور هم براي حال و هم براي آينده است.
   اين دولت هر كاري مي‌خواهد بكند بكند اما نبايد زير بار شكاف قدرت و مسووليت برود و قطعا بايد قدرت لازم براي سياست خارجي وجود داشته باشد چرا كه اين فاجعه است كه قدرت جايي باشد و مسووليت جاي ديگري قرار بگيرد. اگر مسووليت وجود نداشته باشد يك نفر مي‌تواند جلوي وزير خارجه بايستد و عربده بكشد. در اين راستا ديديم همان كساني كه مي‌خواستند مديريت جهاني را برپا كنند آخرش گفتند نمي‌گذارند ما پرونده هسته‌اي را حل كنيم و كنار كشيدند.
  اگر از حاكميت قانون پايين بياييم بايد از هر جاي ديگري نيز عقب‌نشيني كنيم. بگذاريم كليشه‌ها شكسته شود و گذشته را بازنگري كنيم ما نه مي‌خواهيم مدالي را از سينه كسي ‌برداريم يا اينكه به سينه كسي مدال بزنيم. مساله امروز ما اين است كه نسبت به آينده چه نگاهي داشته باشيم و با اين رويكرد است كه مي‌توانيم بدون اشتباهات گذشته دوم خرداد جديد را بازسازي كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون