• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5146 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۰ بهمن

دانشگاه امروز، فردای ایران

علي ربيعي

 مدتی قبل با جمعی از دوستان اهل قلم،  به دیدار چند تن از ناشران موفق و قدیمی کشور رفتم، به تعبیر سعدی علیه الرحمه: «گر خون تازه می ‌رود از ریش اهل دل/ دیدار دوستان که ببینند مرهمست»بحث از نیاز امروز جامعه ایران به نظریه‌پردازی و ضرورت گسترده شدن ساحت اندیشه‌ورزی درگرفت. کاستی نظریه به روشنی در حوزه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و به خصوص حوزه اقتصادی قابل مشاهده است.  در این میان، موضوع هشدارگونه و قابل توجهی از سوی دوستان ناشر مطرح شد که هرچه جلوتر می‌رویم،  پیوندهای بین دانشگاه و ناشران کم‌رنگ‌تر می‌شود. یکی از دوستان ناشر، به این نکته اشاره  می‌کرد که مدتهاست مانند گذشته، کتابی قابل توجه و حاوی نظریه های عمیق از فضای دانشگاهی کشور به دست ناشران برای چاپ نمی رسد. اظهارات این ناشران در خصوص کاهش ارتباط محیط های دانشگاهی با حوزه نشر، ذهن مرا به گذشته و سالهای دور برد.  روزگاری نه چندان دور، دفاتر ناشران، معمولا پاتوق چند نویسنده نام آور و نام آشنا بود. در آن برهه، دانشجویان، پژوهشگران و علاقه‌مندانی که قصد دیدار و گفتگو با نویسندگان، شاعران، متفکران و...را داشتند، می‌دانستند که در یکی از این انتشاراتی‌ها، فرصت ملاقات و گپ و گفت با نویسندگان و متفکران پیدا می‌شود. اما امروزه به نظر می‌رسد که رابطه بین نویسندگان و نظریه‌پردازان از داخل دانشگاه با انتشاراتی‌ها ، بنا بر شواهد متعدد و مستند روبه افول است. به نظرم این نشانه‌ها، هشداری جدی برای کاسته شدن از ساحت اندیشه‌ورزی، چالش‌های نظری و ساخته شدن ذهن‌ها برای حل مسائل کشور است که نباید نسبت به آن بی‌تفاوت بود. در یک علت‌یابی، چند عامل را می‌توان در رخ‌دادن چنین پدیده‌ای برشمرد:
۱_ خروج اجباری از دانشگاه  و در مواردی خروج ناگزیز و مهاجرت تعدادی از افراد شناخته شده صاحب‌نظر و علمی از کشور؛
۲_  عدم‌حمایت از ساحت اندیشه و دستکاری در نتایج و دستاوردهای علمی در حوزه علوم انسانی؛
۳ _   سومین و به نوعی مهمترین عامل، روندهای محدود کننده در جذب هیات‌های علمی، اساتید و دانشجویان دکتری در دانشگاه های کشور است. استعدادهای فراوانی را می‌شناسم که برای ادامه تحصیل در مقاطع دکتری دچار چالش شده‌اند.
در یک چنین فضایی، فکر مهاجرت و پر کشیدن از وطن در ذهن نخبگان، دانشجویان و اساتید کشور شکل گرفته است. 
در یک نگاه تاریخی، به نظر می‌رسد  منشا شدت یافتن چنین مشکلاتی به میانه‌های دهه ۸۰ خورشیدی برمی‌گردد. در این دوران، روندی در دانشگاه‌های کشور شکل گرفت که ارتقای اساتید در هر مرحله منوط به تاییدیه‌های جدید شد. در آن زمان، کانون‌های جذب اساتید و دانشجویان در دانشگاه‌ها به نحوی سازمان یافتند که جذب نیروها در مسیر خاصی انجام شود. به این مشکلات، ماجرای بورسیه‌های غیرقانونی را نیز اضافه کنید که دکتر فرجی دانا، قربانی آنها شد. (ظاهرا هنوز هم شمشیر داموکلس پیگیری قضایی موضوع بورسیه های غیر قانونی بر سر دکتر فرجی دانا و همکارانش باقی است) در همین دهه بود که برخوردهای سیاسی و جناحی باعث حذف اساتید برجسته‌ای در دانشگاه‌های کشور شد که هنوز هم آثار ضربات سنگین فقدان این اندیشمندان بر اندیشه‌ورزی حوزه علوم انسانی در کشور باقی است. طی ماه های اخیر ، باز هم موضوع آیین‌نامه‌های ابلاغی و  ترکیب کمیته‌های جذب،  روند تازه‌ای به ابن فرآیند بخشیده است. با گسترش این برخوردهای سلبی ، پدیده جدیدی در فضای عمومی کشور شکل خواهد گرفت که باید به آثار آن توجه کرد. نباید فراموش شود، در تاریخ معاصر ایران، همواره دانشگاه‌ها کانون اصلی پردازش نظریه در کشور محسوب می‌شدند. با این وصف، در کنار ‌کاهش نقش دانشگاه و همچنین گسترش فرایند ارتباطات و ظهور شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی، ساحت انتشار فکر و اندیشه‌ورزی کم‌کم از دانشگاه های ایران به فضای مجازی نقل مکان می‌کند. آرام آرام غلبه جَوَلان اندیشه در فضای مجازی بر ساحت رسمی  گسترش فکر(دانشگاه) و انتشار علم به خصوص در حوزه علوم‌ انسانی پیشی خواهد گرفت. 
به رغم اینکه پدیده حضور نظریه‌پردازان علوم انسانی در شبکه‌های اجتماعی از نظر من، مبارک و میمون تلقی می شود، اما آثار منفی فقدان اندیشه ورزی نظام‌مند در دانشگاه‌ها، کماکان به عنوان یک مساله نگران کننده باقی خواهد ماند. در حال نوشتن این یادداشت بی‌اختیار به یاد استاد دانشکده الهیات، شهید به دست جهل و دگم‌اندیشی، استاد مرتضی مطهری می افتم که در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» می‌نویسد: «برای تدریس مارکسیست، بروید استادی كه واقعا ماركسیسم را شناخته باشد و مؤمن به ماركسیسم باشد...، به هر قیمتی شده پیدا كنید، حقوق گزاف به او بدهید تا بیاید اینها را تدریس كند.» این عبارات مهم، بهانه‌ای شد برای یادآوری این واقعیت که ای کاش با گذشت بیش از ۴۳ سال از پیروزی انقلاب به اندیشه پدران انقلاب اسلامی ایران باز گردیم. نباید فراموش کرد، در تاریخ معاصر ایران، همواره دانشگاه ها، بستری بودند تا دانشجویان ممتازی که از دانشگاه فارغ التحصیل می‌شدند و یا افرادی که آثار قابل توجه و نظریات ارزشمندی داشتند به مرور، در یک سازوکار علمی طبیعی ، در هیات علمی‌ها جذب شوند. مکانیسمی که کمک فراوانی به پویایی فکری جامعه می کرد. مداخلات غیرعلمی فراوان در جذب  اعضای هیات علمی و از طرفی دیگر  روندهای تایید صلاحیت‌ اساتید موجود، در هر مرحله از مسیر شغلی و بیرون راندن آنها با بهانه‌های مختلف (از جمله موارد اخیر در دانشگاههای شهید بهشتی و سایر دانشگاه های کشور) روندی است که نه به نفع جامعه ایران و نه به نفع نهاد علم و دانشگاه است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون