• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5146 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۰ بهمن

دفاع از انتخاب‌هاي مردم

جعفر گلابي

در چهل و سومين سال از عمر انقلاب تحليل نهضتي به آن بزرگي قطعا در يك يادداشت روزنامه‌اي نمي‌گنجد ولي گاهي در حد اشاره بازگفتن برخي واقعيت‌هاي آن حركت مردمي ضروري است. عملكردهاي بد، ناكارآمدي‌ها و خودمحوري‌ها و تنگ‌نظري‌هاي فرصت‌طلبانه و رنج‌هاي مردم كار را به جايي رسانده كه به ‌جز براندازان برخي موافقان اوليه، واقعيت‌هاي مسلم انقلاب 57 را زير سوال مي‌برند و چنان مي‌نمايانند كه گويي اكثريت قاطع مردم و نخبگان جامعه در براندازي رژيم گذشته اشتباه تاريخي مرتكب شده‌اند! اما از هر سو كه بنگريم انقلاب ناگزير شد و اگر آن همه نارضايتي بدون رهبر مي‌ماند و به انقلاب منجر نمي‌شد احتمال زياد شورش و هرج و مرج كشور را فرا مي‌گرفت و اين نكته‌اي بسيار شايان توجه است. در آن زمان بر ضرورت انقلاب چنان اجماعي شد كه حتي طرفداران سلطنت در دفاع از شاه دچار لكنت زبان شدند و در عمل با سرعتي باور نكردني عقب‌نشيني كردند، اما هر كس اشتباه كرد مردم در ابعاد مختلف بهترين انتخاب‌هاي ممكن را كردند و هيچ اشتباه عمده‌اي در كارشان ديده نمي‌شود. بارها گفته شده كه شاه هيچ امكان اصلاحي را باقي نگذاشت و هيچ اميدي به تغييرات عميق و واقعي وجود نداشت. اساسا براي همين در ميان نخبگان جامعه اعم از مذهبي و غيرمذهبي بر براندازي اجماع به وجود آمد. برخي از مخالفان كنوني كه مقدمات فوق را قبول دارند اشتباه مردم و نخبگان را در پذيرش رهبري روحانيت و در راس آنها آيت‌الله خميني برمي‌شمرند! اينان يا تجاهل مي‌فرمايند يا واقعيت‌هاي سال‌هاي انقلاب را به فراموشي سپرده‌اند. بياييم اشاره‌وار جدل كنيم كه واقعا آيا مردم براي يك انقلاب محتوم در پذيرش رهبري يك مرجع تقليد دلايل كافي نداشتند؟ يا انواع شواهد و ذهنيات تاريخي و خاطرات و خطرات آنها را به اين انتخاب هدايت كرده بود؟ اگر روحانيت و در راس آنها آيت‌الله خميني رهبر انقلاب نمي‌شدند چه گزينه‌هاي ديگري پيش روي مردم بود؟ يك گزينه رهبري انقلاب گروه‌هاي غيرمذهبي و خصوصا ماركسيست‌ها بودند. به نظر مي‌رسد اين مورد نياز به بحث چنداني ندارد. يك ملت با اعتقادات عميق مذهبي چگونه مي‌توانست به گروهاي الحادي اقتدا كند؟ گروه‌هايي كه اكثرا به شوروي سابق وابسته يا متمايل بودند، همان شوروي كه بخش‌هاي مهمي از كشورمان را جدا كرده بود و هنوز درد آن زخم در خاطره مردم ما هست و اهميتي هم ندارد كه در آن سامان چه دولت و حكومتي بر سر كار باشد.گزينه ديگر گروه‌هاي مذهبي مسلح و غيرمسلح بودند. 

گروه‌هاي مذهبي مسلح هرگز الگويي مثل حركت عظيم توده‌هاي مردم براي پيشبرد انقلاب را در مشي انقلابي خود نمي‌گنجاندند و به ‌شدت متاثر از روش‌هاي انقلابي كمونيستي و قائل به گسترش مبارزات چريكي بودند. قوي‌ترين اين گروه‌ها كه آوازه بيشتري داشت، سازمان مجاهدين خلق بود كه در جامعه در اقليت محض مي‌زيستند و رفتار و روش‌شان هم با ذهنيات قاطبه مردم هماهنگي نداشت. حتي وقتي انقلاب به ثمر رسيد كسي مثل مسعود رجوي نامي آشنا براي مردم نبود و از آن مهم‌تر واقعا مردم چگونه مي‌توانستند سرنوشت كشور را به دست چند جوان با افكار مبهم بسپارند؟ اتفاقات بعدي پيرامون اين گروه ثابت كرد كه مردم در اين زمينه تا چه حد درست و اصولي فكر كرده بودند. گروه‌هاي ملي و مذهبي مبارز و غيرمسلح كه افكاري جامعه‌پسندتر داشتند از تشكيلات گسترده برخوردار نبودند، اشتهاري انقلاب‌آفرين نداشتند و اراده‌اي براي كنترل و هدايت توده‌هاي عظيم مردم از خود نشان نمي‌دادند. گروهي مثل نهضت آزادي با همه خوشنامي در تصور رايج زمان حتي در ميان گروه‌هاي انقلابي محافظه‌كار شمرده مي‌شدند. آنها اگر رهبريت انقلاب را به دست مي‌گرفتند احتمالا در توفان حوادث دچار افت شديد اقتدار و اراده مي‌شدند كمااينكه زمينه‌اي فراخ تا سرحد تشكيل دولت را پيدا كردند ولي واقعا كم آوردند و نتوانستند بيش از چند ماه كشور را اداره كنند. قرابت آنها با توفان انقلاب بسيار كم بود. اگر فرض كنيم كه آن شور عظيم انقلابي به صلاح ملك و ملت نبود اين گروه در كنترلش هيچ موفقيتي كسب نكردند. احتمالا اگر رهبري انقلاب به دست ايشان مي‌افتاد بااينكه به براندازي رژيم معتقد بودند توان و سياست پيروز كردن مبارزات مردم را نداشتند و انقلاب شكست مي‌خورد و شاه با شدت بسيار بيشتري از گذشته به سركوب مخالفان خود مي‌پرداخت. روشنفكران با گرايش‌هاي مختلف كه اكثرا فاصله زيادي با متن و دردهاي جامعه داشتند، اساسا اهل مبارزه نبودند چه رسد به اينكه در هيات رهبري يك انقلاب بزرگ ظاهر شوند. در اين ميان كه نارضايتي‌ها جوشان و خروشان شده اشتباهات مكرر شاه انفجار را حتمي كرد كسي كه شجاعت، اشتهار، مقبوليت ميان مبارزان، ساده‌ز‌يستي و داشتن پيام‌هاي روشن و آشنا با ذهنيات مردم را داشت شخص آيت‌الله خميني بود. مرجع تقليدي كه مشي مبارزه مسلحانه را نفي مي‌كرد و از همه مهم‌تر اراده نماياني از خود بروز مي‌داد و تشكيلات سنتي روحانيون امكان رساندن پيامش به اقصي نقاط كشور را داشت و كمترين شائبه گرايش به بيگانگان در زندگي و افكارش به چشم نمي‌خورد. بعدها در مراحل مختلف مردم نشان دادند كه انتخاب‌شان فقط ناشي از هيجانات انقلاب نبوده است. نه ‌تنها مردم كه نخبگان جامعه هم سنجيده عمل كردند و حتي روي كاغذ هم مي‌شد ترسيم كرد كه گزينه‌هاي ديگر تا چه حد امكان به وجود آوردن خطرهاي بزرگ براي كشور را داشتند. مثلا فرض كنيم كه مجاهدين خلق حاكم مي‌شدند، آنها قطعا در كشور چيزي شبيه مديريت‌شان در پادگان اشرف را پياده و شايد روي خمرهاي سرخ در كامبوج را سفيد مي‌كردند. كاش كساني كه انقلاب را از دم تيغ تحليل خود مي‌گذرانند آن‌قدر انصاف داشته باشند كه حداقل مردم نيك‌خواه و صلح‌جو و عاقل براي انتخابي كه براساس سوابق و شرايط و راه‌ها و گزينه‌هاي موجود كردند را متهم به سرخوشي و ناآگاهي نكنند. تاكنون مردم با وجود فقدان نهادهاي مدني و بي‌عملي آگاهان و عيوب سياستمداران در مراحل مختلف انقلاب رفتار درست و آگاهانه و طبيعي براساس شرايط زمان از خود بروز داده‌اند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون