اروپا نميتواند احساس تحقير يونان و روسيه را ناديده بگيرد
ناتالي ناگارد/ از اخباري كه روزانه ميشنويم، آنچه برداشت ميشود سياستهاي تحقيرآميزي است كه نسبت به اروپا اعمال ميشود. خروج يونان و روسيه و شعارهاي آتشيني كه در مورد غرور لگدمال شدهشان و مقاومت در برابر حمله نيروي متخاصم خارجي وجود دارد.
الكس سيپراس، نخستوزير يونان طلبكاران را متهم به تلاش براي تحقير مردم كشورش ميكند و در حالي كه ولاديمير پوتين، رييسجمهوري روسيه از افزودن 40 موشك بين قارهاي به زرادخانه كشورش خبر ميدهد، آن را اقدامي تلافيجويانه توصيف ميكند در برابر آنچه او آن را تلاش غرب براي تحقير و ارعاب روسيه ميداند.
البته نارضايتياي كه پوتين و سيپراس از اروپا دارند متفاوت است و درجه واكنشهاي متقابلشان هم متفاوت است: روسيه به تجاوز نظامي تهديد ميكند و يونان تهديد خروج از منطقه يورو. اما آنها يك مفهوم را به اشتراك ميگذارند كه احساسات ملي آنها بهشدت آسيب ديده است و نيازمند جبران است. در نتيجه سيپراس احساس نياز ميكند به سنپترزبورگ سفر كند و آرامش را در ديدار با پوتين جستوجو كند و ميگويد از اين اتحاديه بسيار آزرده است.
البته لازم است نظرات آنها را در چارچوب موضعگيري ديپلماتيك ديد. مذاكرات يونان با طلبكاران به زمان بحران رسيده است. روسيه هم بعد از راه انداختن يك جنگ در اوكراين، به دنبال يك استراتژي با هدف بازنويسي قوانين پس از جنگ سرد به نفع خود است. اما با اين وجود، احساس تحقير آنها واقعي است. چرا كه به نظر ميرسد مردم يونان و روسيه آن را با رهبران خود به اشتراك ميگذارند. در نتيجه براي جلوگيري از تشديد اين وضعيت پاسخ به دو سوال ميتواند مفيد باشد؛ اول: واقعا قصد تحقير وجود دارد؟ دوم، اگر يك ژست آشتيجويانه لازم باشد، آن مستلزم اين است كه تحقيرشوندگان بهشدت احساس گناه كنند؟ پاسخ من به هر دو سوال منفي است. گفته ميشود وقتي شما احساس تحقير ميكنيد يعني كساني هستند كه ميخواهند به عمد شما تحقير شويد. در هر دو مورد، اين دور از واقعيت است. واضح است مشكلات اقتصادي كه مردم در يونان و روسيه در حال تجربه آن هستند از رياضت اقتصادي، كاهش درآمد يا تاثير تحريم است. اما استدلال من اين است كه قصد غربي يا اروپايي براي درهم شكستن غرور ملي در اين كشورها نبوده است. اگر واقعا يك كمپين طولانيمدت در برابر روسيه وجود داشت، به عنوان مثال، جورج بوش اول رييسجمهور سابق امريكا ميتوانست از استقلال اوكراين در سال 1991حمايت كند. اما در عوض، او به شكلي عمومي در سخنراني مشهور خود به نام
«جوجه كي يف» در آن تابستان، با آن مخالفت كرد و هشدار داد رشد جنبش استقلال اوكراين خودكشي ناسيوناليستي است. در واقع، در دهه 1990 هم هيچچيز براي تحقير روسيه نبود. دهها ميليارد دلار توسط غرب براي جلوگيري از فروپاشي كامل دولت كمك شد (براي كمك به حفاظت از ذخاير هستهاي روسيه). روسيه به بسياري از باشگاهها، مانند شوراي اروپا، سازمان تجارت جهاني و G7 (كه سال گذشته از آن اخراج شد) دعوت شد. روابط با احتياط ناتو و روسيه تاسيس شد: ناتو از انجام تمرينات نظامي در كشورهاي جديد عضو آن و حتي از راهاندازي برنامههاي دفاع لهستان و كشورهاي بالتيك خودداري كرد، چيزي كه تنها پس از جنگ در گرجستان و اقدامات روسيه در اوكراين تغيير كرد. ناتو در سال 1997 اعلام كرد پايگاه و يا تجهيزات نظامي خود را در شرق اروپا مستقر نميكند. بعد هم اروپا تنها به نظاره جنگ در چچن نشست و اتحاديه اروپا همكاري استراتژيك با روسيه را راهاندازي كرد. درست است كه در اين ميان برخي بي نزاكتهاي غربي هم وجود دارد. اما دليل اصلي آن سوءتفاهم آغاز شده در غرب و تعبير بد در روسيه است. اعتقاد بر اين است كه روسيه مهار شده، كمتر يا بيشتر دموكراتيك، حداقل آماده رعايت مجموعهاي از قوانين پس از جنگ سرد است. اما غرب ظاهرا در ارزيابي طرز فكر طبقه حاكم روسيه شكست خورده است. در دهه اول قرن 21، سياست غرب نسبت به روسيه بيتوجهي بود. اما با گذشت زمان، و هنگامي كه روسيه موفق به نوسازي شد، پوتين به سرزنش غرب درباره ناتوانيهايش پرداخت. يونان در سال 1981 به منطقه يورو پيوست (آن وقت والري ژيسكاردستن رييسجمهور فرانسه استدلال ميكرد كه نميتوان در را به روي افلاطون بست) اما اكنون زمان آن فرارسيده كه رهبران اروپا درباره عواقب ناشي از وارد كردن يونان با آمار اقتصادي آن قضاوت جدي كنند.
تقريبا همه موافق هستند كه بحران منطقه يورو به دليل سوءمديريت است و هيچكس منكر تلفات زياد رياضت اقتصادي براي يونان نيست اما اين به معناي لغو آن نيست. وضعيت كنوني در يونان در نتيجه تصميمگيريهاي مستقل دولتهاي منتخب اين كشور است كه پيدرپي عوض شدهاند. همانطور كه در مورد روسيه فقط صحبت از تاثير عوامل خارجي است. سيپراس اكنون از مقابله با فرار مالياتي سازههاي بزرگ اليگارشي و كليساي ارتدوكس ميگويد. با اين حال از لحاظ سياسي راحتتر است كه همه تقصيرها را گردن نيروي خارجي قرار داد. اما پيشنهاد من اين است كه روسها و يونانيها به دنبال پيدا كردن راهي براي از بين بردن گسلهاي داخلي باشند. منبع: گاردين