محرابي كه در بهشت گشود
علياصغر شعردوست
محراب، مانند هر پگاه، پاسدار هميشهاش را به سوي خويش ميخواند و علي(ع) بر سجده آخرين پيشاني ميسايد. تيغه شمشير در تاريكي ميدرخشد و عرش مي لرزد و محراب دري ميشود از درهاي بهشت. لبه تيز كينه و حقارت بر تارك ابرمرد اسلام مينشيند و خون مولود كعبه بر دامن ابنملجم شتك ميزند كه عقدههاي دنيايياش را در شهادت بزرگمردي جستوجو ميكند كه دنيا را، دنيا را، دنيا را، سه طلاقه كرده است و نخستين شهيد محراب، ضربت خورده از كينه حقيران دهر، رستگارترين آفريده يزدان است و ساقي كوثر است و همسر كوثر امت و گواه همواره تاريخ بر مظلوميت شيعه؛ كه پيشانياش همواره از خونش سرخ است و فرياد حق جويي و عدالتخواهياش، فرياد برائت از استكبارش بر فراز تاريخ آونگ است و خواب مستكبران را برميآشوبد. علي(ع) مرد محبت و آباداني، كه با هر ضربهاي بر خاك، چشمهاي جوشان پديد ميآورد كه نيم شبان، روزي يتيمان و بيوگان را در حرير حُبش ميپيچد و به در خانه مستمندان ميرساند. علي(ع) كه ذوالفقارش برترين شمشير اسلام است، با همان دستاني كه خيبر را به بازيچهاي بدل ميكند، براي يتيمان بيوهزني لقمه ميگيرد. دستان علي(ع) سرپناه است، همه يتيمان به زير دستان علي(ع) پناه ميآورند. قلب علي(ع) مامن خداست. همه راه گمكردگان از او نشان ميجويند و
همان كه محاسن به خون خويش خضاب ميبندد و از وراي محراب به لقاي جاناني ميرود كه عمري رنج و درد را براي او برتابيده بود.
در شميم ليالي قدر، ليالي جان، تازه ميكنند، نفوس واخورده در اين ليالي اطمينان ميجويند و راضيه مرضيه ميشوند. ليالي قدر، عزت فراموششده انسان را فرا ياد او ميآورند. ليالي قدر عظمت قرآن را يادآوري ميكنند. آن عظمتي كه چون دم دست ما است، عادت شده ماست و به ما - بشر هبوط كرده از جنت المأوي- فرصتي دست ميدهد كه رخت عادت از قامت بينشمان بركنيم و تورقي ديگرسان از قرآن داشته باشيم كه قرآن، اعجاز خاتمالانبيا يادگاري از روزان گمشده بهشتي است كه روزگاري آدمي ميهمان آن بود؛ ليالي قدر دروازههاي گشوده عرش را به مومنان خبر ميدهند: ژندههاي معصيت از تن و روح بركنيد، توبه كنيد و سهم خود از رحمت ازلي برگيريد و مطهر و شفاف شده در ليالي قدر روزي روزان خداوندي را دريافت كنيد كه علي(ع) در همين ليالي قدر، حكم رستگاري از رب كعبه گرفت و ميهمان عرش شد.
اي مومن! در اين ليالي بساط حزن و يأس از پيش روي پرچين؛ سجاده اميد و عشق بگستر؛ قامت ببند! دو ركعت نماز عشق آن فرصت نابي است كه رمضان به تو ميدهد؛ فرصت غنيمت دان. رستگاري بطلب و دل شكستهات را، قنوت گرفته، تقديم خداوند كن. التيام بخواه! خون دل از ديدگان روان كن. جراحت دل عيان كن تا دم نوازش خداوندي بر آن بدمد؛ به سوي دوست راهي از توبه بگشا تا جانت قرآن را دريافت كند.