• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5466 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۴ ارديبهشت

گفت‌وگو با حسين كشفي اصل كارگردان نمايش «لئوناردو داوودنژاد»

هيچ كدام از ما آدم‌هاي هفت ماه پيش نيستيم

احمدرضا حجارزاده

درست هفت ماه پيش نمايش كمدي «لئوناردو داوودنژاد» در سالن انتظامي خانه هنرمندان روي صحنه رفت تا براي علاقه‌مندان به هنر تئاتر، لحظاتي شاد و مفرح رقم بزند اما آن نمايش فقط سه شب مجال اجرا يافت و پس از آن به دليل وقوع بحران‌هاي اجتماعي و سياسي كشور، خانه‌ هنرمندان ايران اجراهاي نمايشي خود را متوقف كرد. گرچه هنوز شرايط جامعه تغيير چنداني نكرده اما اكنون فعاليت سالن‌هاي نمايشي آغاز شده و در اين ميان كمدي «لئوناردو داوودنژاد» به نويسندگي محسن ميرزاخاني و كارگرداني حسين كشفي اصل، دوباره از روز يكشنبه 27 فروردين ‌ماه ميزبان تماشاگران تئاتر است؛ منتها اين‌بار با تغييراتي اساسي در تركيب بازيگران، طراحي صحنه و نمايشنامه. كشفي سال گذشته تراژدي «تجربه‌هاي اخير» نوشته‌ اميررضا كوهستاني را در تئاتر شهر اجرا كرد و حالا با يك تئاتر كمدي به صحنه برگشته است. «لئوناردو داوودنژاد» در يك ساعت، مخاطبش را از احوال و اخبار ناخوش اين روزهاي جهان دور مي‌كند. اين نمايش كه هر شب ساعت 20:30 در خانه‌ هنرمندان اجرا مي‌شود، براساس نمايشنامه‌ «هنر» نوشته‌ ياسمينا رضا توليد شده و تاكنون بازخوردهاي خوبي از مخاطبانش گرفته است. با حسين كشفي اصل درباره‌ توليد و اجراي نمايش «لئوناردو داوودنژاد» و تغييرات جديد آن گفت‌وگو كرديم.

   شما نمايش «لئوناردو داوودنژاد» را شهريور سال گذشته در همين سالن روي صحنه برديد كه پس از سه شب اجرا، متوقف شد. هفت ماه فاصله تا اجراي دوباره، شما را از ادامه كار نااميد نكرد؟
خير، چون اصولا در زندگي آدم پراميدي هستم. طبيعتا من هم آدم هستم، ربات نيستم. احساسات خودم را دارم و ممكن است خيلي جاها از يك‌سري چيزها ناراحت بشوم و انرژي منفي به سمتم بيايد اما سعي دارم آينده را هميشه خوب ببينم. فاصله‌ هفت‌ماهه براي ادامه‌ اجراها من را نااميد نكرد؛ اتفاقا خيلي مصمم‌ترم شدم كه اين كار را بهتر از قبل 
به سرانجام برسانم.
   در هفت ماه گذشته كه خبري از اجراي «لئوناردو...» نبود، مشغول چه كاري بوديد؟ نمايش ديگري در مقام بازيگر يا كارگردان روي صحنه داشتيد؟
 قرار بود من در نيمه‌ دوم سال گذشته يك روز بي‌كاري بابت اجرا نداشته باشم. قرار بود به ‌طور مداوم به عنوان كارگردان يا بازيگر روي صحنه باشم. به عنوان بازيگر قرار بود در نمايش «اقامتگاه» بازي كنم. نمايش «تجربه‌هاي اخير» قرار بود براي دومين‌بار در سال گذشته روي صحنه بيايد و در مقام كارگردان حضور داشته باشم. نمايش «زوج ناجور» قرار بود در تئاتر شهر به صحنه برود و بازيگر، دراماتورژ و مشاور پروژه‌اش باشم. در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته هم بازيگر نمايش «سراط» بودم كه گروه اجرايي تصميم گرفت در جشنواره اجرا نرود! بعد از جشنواره، نمايش «استنطاق همفري بوگارت» قرار بود در خانه‌ هنرمندان روي صحنه بيايد. تمام اين نمايش‌ها كنسل شدند! كسي كه كار هنري انجام مي‌دهد، سعي مي‌كند با نگاه مردمي همراه باشد. به همين دليل مشغول هيچ كاري نبودم. فقط يكي‌، دو بار مشغول تمرين بودم؛ تمرين‌هايي كه دست‌ و پا شكسته اتفاق مي‌افتاد و اجتناب‌ناپذير بود. هفت ماه هيچ كار ديگري نتوانستم بكنم. نه اينكه نخواهم، بلكه نتوانستم! بسياري از همكاران من هم همين شرايط را داشتند. اميدوارم اتفاق‌هاي بهتري بيفتد و اين تلخي‌ها را از بين ببرد.
   سري جديد اجراهاي نمايش، با تغييرات چشمگيري در تركيب بازيگران، طراحي صحنه و بعضي لحظه‌هاي نمايشنامه روبه‌رو است. اين تغييرات ناشي از كجاست؟ آيا هنگام توقف اجراها به آنها فكر كرده بوديد؟
بخشي از تغييرات اجتناب‌ناپذير است. يك زمان مي‌بينيد بازيگر يك كار در مقطع زماني خاصي براي كار شما برنامه‌ريزي كرده. وقتي كار شما به تعويق مي‌افتد، ممكن است آن بازيگر هم برنامه‌ريزي‌هاي ديگري داشته باشد. به عنوان كارگردان اصول حرفه‌اي اين است كه به او احترام بگذاريد و اجازه بدهيد انتخاب ‌كند. در مورد عوامل پشت صحنه هم اين اتفاق وجود داشت و آنها هم مثل بازيگران برنامه‌ريزي ديگري در ذهن‌شان داشتند. بنابراين بايد به آنها احترام گذاشت چون به زور نمي‌شود كسي را آورد سرِ پروژه‌اي تا همكاري بكند. درخصوص طراحي صحنه كه مهم‌ترين بخشِ دور جديد اجراي من است، بايد بگويم هيچ‌وقت عادت به تكرار كردن خودم ندارم. حتي در شرايطي كه به ناچار در آن قرار گرفتم. مثل همين شرايط. هفت ماه پيش شرايطم 
به گونه‌اي بود كه مجبور شدم اجرا نروم. به‌علاوه اينكه مجموعه محل اجرا به مدت هفت ماه تعطيل شد و در آن شرايط، كاري نمي‌توانستم بكنم. اگر همان چيزي را كه هفت ماه پيش ارايه داده بودم الان انجام مي‌دادم، در نگاه خودم اين ذهنيت را داشتم كه به نوعي دارم خودم را تكرار مي‌كنم. انگار خودم را قرقره مي‌كنم. هميشه سعي داشتم از اين مساله فاصله بگيرم. طبيعتا در اين هفت ماه همه‌ ما تغييراتي كرده‌ايم و قطعا اين تغييرات بايد در كارمان نمود پيدا بكند؛ ولي آن موقع كه اولين‌بار اجرا مي‌رفتيم به اين تغييرات فكر نكردم، چون اصلا فكرش را نمي‌كردم اين توقف هفت ماه طول بكشد اما ديدم اين‌طور نيست و بيش از نيمي از يك سال همه‌چيز متوقف شد؛ ولي به مرور اين اتفاق افتاد. يعني سه ماه پس از توقف اجرا، مدام به تغييرات اجراي نمايشم فكر مي‌كردم.
   اگر در مقام كارگردان بخواهيد اجراي جديد نمايش را با اجراي قبلي مقايسه كنيد، از كدام‌ يك بيشتر راضي هستيد؟
قطعا و بدون هيچ لحظه‌اي مكث مي‌گويم از اجراي جديد. چون كسي كه كار هنري مي‌كند، براي آن كاري كه جديدتر است، ايده‌هاي بيشتري دارد و با فكر و ذهنيت بازتر و تجربه‌ بيشتر سراغ آن آمده. بنابراين با اطمينان مي‌گويم سطح اين اجرا را از اجراي قبلي كه سه شب بيشتر روي صحنه نبود، بالاتر مي‌دانم؛ چراكه دچار تغييرات بسيار اساسي شده و من از اين تغييرات اساسي بسيار زياد راضي‌تر و خشنودترم. به نظرم باعث شد ما مسير درست‌تري در پيش بگيريم و هنر هم چيزي غير از اين نيست. شما هر چه رو به جلو مي‌رويد، طبيعتا تصميم مي‌گيريد اتفاق‌هاي بهتري را رقم بزنيد. ما هم از اين قاعده مستثنا نبوديم.


   با توجه به اينكه فضاي جامعه هنوز از شرايط بحراني خارج نشده، به نظرتان اجراي نمايش كمدي اين شانس را دارد كه با استقبال تماشاگران مواجه شود؟ نگران نبوديد مخاطبان تئاتر حوصله تماشاي كار كمدي نداشته باشند؟
من هميشه اين را گفته‌ام كه ما در سرزميني زندگي مي‌كنيم كه به هيچ عنوان نمي‌توانيم تخمين بزنيم وقتي شب مي‌خوابيم و صبح بيدار مي‌شويم، اوضاع و احوال چگونه است! چه از نظر اقتصادي، چه به لحاظ ابعاد هنري، چه از نظر ديگر شاخه‌هاي مختلف جامعه. اين سرزمين اصولا سرزمينِ خيلي پيش‌بيني‌نشده‌اي است. ما حتي نمي‌دانيم دو ساعت ديگر چه اتفاقي مي‌افتد. در سرزميني هستيم كه ساعت 11 امروز دلار يك قيمت است و يك ساعت بعد، دلار يك قيمت ديگر! خيلي چيزها تغيير مي‌كند و باعث تغييرهاي عمده‌تر و بزرگ‌تري در فضاهاي مختلف زندگي و كاري آدم‌ها مي‌شود. بله، جامعه ما هنوز از شرايط بحراني خارج نشده، همه مي‌دانيم. در چنين شرايطي ترجيح شخصي من اين است كه به كارم ادامه بدهم. من براي كارم سال‌ها زحمت كشيدم. مثل بسياري از همكاران ديگرم. سال گذشته نيز ما آدم‌هايي همراه با نگاه مردمي بوديم. خودمان هم جزو اين مردم هستيم و جدا از اين مردم نيستيم؛ اما نگاه من اين است كه بايد اثرمان را توليد كنيم. فكر مي‌كنم ما در اين نمايش كمدي هر كاري نمي‌كنيم كه مخاطب بخندد. اتفاقا يك موضوع نمايشي را مطرح مي‌كنيم كه در كمال ادب و احترام اتفاق مي‌افتد. خيلي از نمايش‌هاي كمدي‌، بي‌تعارف كمدي‌هاي سخيفي هستند اما «لئوناردو داوودنژاد» اين‌طور نيست، بلكه نمايشي است كه وقتي از سالن بيرون مي‌آييد، طبيعتا به اتفاق‌هاي آن فكر مي‌كنيد. شايد خودتان را جاي آدم‌هاي نمايش قرار بدهيد. به نظرم اگر قرار است كسي كار بكند، نمايش كمدي مي‌تواند حال جامعه و آدم‌هايش را عوض بكند. ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه روح و روان آدم‌ها شايد اوضاع خيلي خوبي نداشته باشد. حداقل كاري كه مي‌توانيد به عنوان هنرمند بكنيد، اين است كه كاري انجام بدهيد تا اگر آدم‌ها يك ساعت وقت مي‌گذارند براي ديدنِ نمايش شما و هزينه مي‌كنند، دست‌كم خنده روي لب‌هاي‌شان بياوريد، كمي شادشان بكنيد و روحيه‌شان را تغيير بدهيد. تمام تلاشم اين است چنين اتفاقي بيفتد. اينكه من و گروهم چقدر بتوانيم موفق عمل بكنيم، نمي‌دانم. آن به نگاه تماشاگر برمي‌گردد كه بي‌شك سرمايه‌ اصلي هنر است. سال گذشته نمايشي كار كردم به نام «تجربه‌هاي اخير» كه رويكرد من به آن نمايش كاملا با اين نمايش متفاوت بود. در «تجربه‌هاي اخير» خيلي از تماشاگران شايد با چشم اشك‌آلود از سالن بيرون مي‌آمدند. نمايش خيلي غم‌انگيزي بود. بعد از آن تصميم گرفتم نمايشي را كارگرداني بكنم كه وقتي آدم‌ها از سالن بيرون مي‌آيند، خنده روي لب‌شان باشد و كمي خوشحال‌شان كرده باشم. بازخوردهايي هم كه تاكنون از مخاطب‌مان گرفته‌ايم اين است كه تماشاگر با حال خوب از سالن بيرون مي‌رود. براي كسي كه كار هنري مي‌كند هيچ‌چيز مهم‌تر از اين نيست كه حال تماشاگرش با اثري كه توليد كرده، خوب باشد.


   با توجه به اينكه متن براساس نمايشنامه «هنر» ياسمينا رضا نوشته شده، چرا متن اصلي را اجرا نكرديد و سراغ اين برداشت آزاد آمديد؟
نمايشنامه‌ خانم ياسمينا رضا نمايشنامه‌ بسيار جذاب و خوبي است اما دو نكته وجود دارد؛ اول اينكه آن نمايشنامه بارها در شهر و كشورمان اجرا شده. اولين‌‎بار اواخر دهه 70 اين متن توسط زنده‌ياد داوود رشيدي در سالن چهارسوي تئاترشهر به صحنه رفت كه خود آقاي رشيدي بازي مي‌كردند همراه با سعيد پورصميمي و فرهاد آييش. من آن اجرا را ديدم. در همان مقطع، پارسا پيروزفر هم اين نمايشنامه را كار كرد كه خودش بازي مي‌كرد و امير جعفري و سياوش چراغي‌پور. آخرين‌بار هم از ميان گروه‌هاي حرفه‌اي، وحيد رهباني اين متن را در تماشاخانه پاليز و با بازي داريوش فرهنگ، محسن حسيني و اميد روحاني به صحنه برد. هميشه نگاهم اين است كه يك‌سري نمايشنامه‌ها توسط آدم‌ها و گروه‌هاي مختلف با نگاه‌هاي متفاوت، بارها كار شده‌اند. به همين دليل سعي مي‌كنم فاصله بگيرم از اجراي نمايشنامه‌اي كه بارها تكرار شده! اين‌جور وقت‌ها بيشتر فكر مي‌كنم چه كار جديدي مي‌توانم با متني بكنم كه چند بار اجرا شده و همه ديده‌اند! يكي از چالش‌هاي من و محسن ميرزاخاني اين بود كه فضا را تغيير بدهيم. اگر بخواهيم همان فضاي روشنفكري را كه در متن خانم ياسمينا رضا وجود دارد اجرا بكنيم، خب بارها اجرا شده و همه از قصه باخبرند. جذابيت اين متن، آن مي‌شود كه ما موقعيت و جغرافيا و جنس آدم‌ها و ادبيات‌شان را تغيير بدهيم. شرايط محيط زندگي‌شان را تغيير بدهيم. اين‌طور مواقع چي بهتر از اينكه به جغرافياي خودت بيايي؟! وقتي بيايي در كشور خودت، طبيعتا آدم‌ها ملموس‌تر مي‌شوند، با آدم‌ها مي‌توانيد هم‌ذات‌پنداري بيشتر و بهتري بكنيد و جواب بهتري هم از مخاطبت بگيريد. احساس بدي هم از انجام اين كار ندارم. اتفاقا خيلي حس خوبي دارم از اينكه فضاي نمايش در زمان حالِ تهران مي‌گذرد.


   مخاطب «لئوناردو ...» مي‌پرسد كه هدف اين نمايش آيا نقد فضاهاي هنري و روشنفكري است يا اينكه فقط مي‌خواستيد يك داستان كمدي را به نمايش بگذاريد و تماشاگر بي‌حوصله اين روزها را بخندانيد؟
يكي از مهم‌ترين چيزهايي كه تماشاگر مي‌تواند به عنوان پيام از نمايشنامه اين كار دريافت بكند، آن ا‌ست كه اگر شناخت كاملي از كسي نداريم، او را خيلي زود قضاوت نكنيم. شايد آدمي كه قضاوتش مي‌كنيم، اگر اسم و فاميلي يا تيپ و ظاهر عجيب و غريبي دارد، اگر داراي حركات و سكنات عجيب و غريب است، قرار نيست آدم پس‌رفته‌اي باشد يا چيزي حالي‌اش نباشد. آدم‌ها شايد همان چيزي باشند كه درباره‌شان گفته مي‌شود و ما به خاطر قضاوت زودهنگام، ممكن است همه‌ چيز را از بين ببريم. البته هدفم قطعا نقد فضاي هنري و روشنفكري هم بوده. اگر صادقانه بگويم، در همه فضاهاي هنري موجود، اعم از تئاتر، سينما، نقاشي، مجسمه‌سازي و... اغلب آدم‌ها خيلي زود فكر مي‌كنند با توليد يك اثر هنري صاحب جايگاهي هستند. در صورتي كه اين‌طور نيست. هنر مبحثي است كه با رنج و زحمت و تلاش اتفاق مي‌افتد. هنر واقعا رهِ صدساله را يك‌شبه ‌رفتن نيست، ولي خيلي‌ها با توليد يك يا دو اثر هنري فكر مي‌كنند جزو آدم‌هايي‌اند كه مي‌توانند درباره ‌مسائل هنري هم صحبت بكنند و ادعاهاي روشنفكري هم داشته باشند. در جامعه خودمان و فضاي تئاتري هم كم نيست. قطعا يكي از اتفاق‌ها برايم اين بوده كه نقد بكنم. زود قضاوت‌ كردن اين سه آدم و در ديالوگ‌ها نقد آدم‌هاي هنرمند و فضاي روشنفكري هنري باعث مي‌شود سرانجام آن فاجعه اتفاق بيفتد! همچنين قصد داشتم تماشاگر افسرده و بي‌حوصله را بخندانم.


   نمايش «لئوناردو...» اثري ساده، كوتاه و مفرح با كارگرداني حرفه‌اي و تميز است. آيا نمايشنامه شما را به سمت كارگرداني رئاليستي هدايت كرد يا خودتان اصرار به اين شيوه‌ اجرايي داشتيد؟
ببينيد، شايد اگر متن «هنر» خانم ياسمينا رضا را اجرا مي‌كردم، يك‌سري تغيير و تحول در نور كار اعمال مي‌كردم، چون آن متن مي‌طلبد، ولي وقتي به اين نمايش نگاه مي‌كنيد، مي‌بينيد «لئوناردو داوودنژاد» يك نمايشنامه كاملا رئاليستي با ميزانسن‌ها، نوع گويش و فضاي رئاليستي است، يعني همان چيزي كه امروز در خانه همه‌ ما اتفاق مي‌افتد؛ چه‌جوري روي مبل مي‌نشينيم، چه‌جوري لم مي‌دهيم يا راه مي‌رويم، جر و بحث‌مان يا استايل ايستادن‌مان چگونه است؟! همان چيزي كه به شكل عادي براي همه وجود دارد. اگر تغيير نور در اين كار ايجاد مي‌كردم، از فضاي رئاليستي و زندگي كه دنبالش بودم، دور مي‌شدم. نمايشنامه‌ «لئوناردو...» را بايد خوب شنيد تا تماشاگر چيزي را از دست ندهد. اين اجرا با نوع ميزانسن‌هاي «تجربه‌هاي اخير» متفاوت بود. در «تجربه‌ها...» ميزانسن‌هاي ايستا زياد داشتيم و نمايش بر پايه و اساس سكون و سكوت اتفاق مي‌افتاد اما حركت‌هاي «لئوناردو...» تند و سريع و ديالوگ‌هاي آن خيلي پرتابي اتفاق مي‌افتد. بنابراين كاملا اصرار داشتم به اين شيوه اجرا بشود، چون ماجرا و متن است كه بايد تماشاگر را تا انتها با خود بكشاند. نيازي حس نكردم كه با نور بازي بكنم، غير از يك نور، يعني زماني كه بوم نقاشي وارد صحنه مي‌شود، يك نور اضافه مي‌شود و تاكيد مي‌كند روي تابلو. در پايان هم تمام نورها گرفته مي‌شود و فقط يك نور روي تابلو مي‌ماند.


   اجراي نمايش به كوئنتين تارانتينو تقديم شده! نشانه‌هايي هم از طنز و خشونت رايج در آثار اين كارگردان امريكايي در نمايش ديده مي‌شود اما به ‌نظرم كافي نيست و با توجه به تنش و درگيري ميان شخصيت‌ها، مي‌شد از فرم كارهاي تارانتينو بيشتر بهره برد. نمي‌خواستيد فضاي نمايش خشن‌تر يا اتفاق‌هاي بين آن سه دوست، مضحك‌تر باشد تا اداي دِين كاملي به تارانتينو كرده باشيد؟

من هر كدام از كارهايم را به يك عزيزي تقديم يا از او ياد مي‌كنم. اين يك مساله‌ دلي است. تارانتينو از فيلمسازان محبوب من است. فيلمساز عجيب ‌و غريبي است كه خشونت در كارهايش ديده مي‌شود اما همراه با طنزي بسيار عجيب. اين كار در وهله‌ اول بيشتر يك اداي دين است از عشق و علاقه‌ام به او. البته جاهايي از كار، رگه‌هايي از نگاه اين فيلمساز را مي‌بينيم. اگر مي‌خواستم از اين پيش‌تر بروم، بايد بيشتر در متن دست مي‌بردم و شايد زياده‌گويي مي‌كردم. اگر مي‌خواستم نگاهم معطوف به تارانتينو باشد، كمي از اصل و اساس متن و فضاي رئالي كه در تهران اتفاق مي‌افتد، دور مي‌شدم. همين اندازه برايم كافي بود. هر چند شايد بعضي مخاطبان مثل شما، از اين نظر احساس كمبود كنند و بگويند مي‌تواند بيشتر هم باشد.


   قرار بود من در نيمه‌ دوم سال گذشته يك روز بي‌كاري نداشته باشم و به ‌طور مداوم كار كنم. قرار بود به عنوان كارگردان، بازيگر، دراماتورژ يا مشاور پروژه‌اش در نمايش‌هاي «اقامتگاه»، «تجربه‌هاي اخير»، «زوج ناجور»، «سراط» و «استنطاق همفري بوگارت» حضور داشته باشم. تمام اين نمايش‌ها كنسل شدند!
   ما در اين نمايش كمدي هر كاري نمي‌كنيم كه مخاطب بخندد. اتفاقا يك موضوع نمايشي را مطرح مي‌كنيم كه در كمال ادب و احترام اتفاق مي‌افتد. خيلي از نمايش‌هاي كمدي‌، بي‌تعارف كمدي‌هاي سخيفي هستند اما «لئوناردو داوودنژاد» اين‌طور نيست، بلكه نمايشي است كه وقتي از سالن بيرون مي‌آييد، طبيعتا به اتفاق‌هاي آن فكر مي‌كنيد. شايد خودتان را جاي آدم‌هاي نمايش قرار بدهيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون