• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5470 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۹ ارديبهشت

زبان و ادبيات شيخ حسين انصاريان؛ داوري درباره ديگران (۲)

مهم‌ترينش همان باور خود مركزبيني و خويش را معيار و ميزان سنجش اشخاص دانستن است. چنين داوري‌هايي، نسبت مستقيم با جواني، تجربه محدود و مهم‌تر از آن نينديشيدن درباره خويشتن است! و البته گاه مي‌تواند لايه‌هاي پنهان سياسي نيز براي تخريب وجهه اشخاص داشته باشد. خوبي‌هاي خود و افراد هم گروه و هم قبيله را ديدن، و كوچك‌ترين نارسايي و عيب و ايراد ديگري را بزرگ كردن و جار زدن! به تعبير بسيار درخشان مسيح عليه‌السلام: «و چون است كه خس را در چشم برادر خود مي‌بيني و چوبي كه در چشم خود داري نمي‌يابي؟! ... ‌اي رياكار! اول چوب را از چشم خود برون كن، آنگاه نيك خواهي ديد تا خس را از چشم برادر بيرون كني.» (۲)  خود را بهتر از ديگري ديدن و سنجيدن، موجب مي‌شود كه مدام در ذهنش به داوري درباره ديگران بپردازد. يكي از شاگردان و ياران محبوب امام محمد باقر و امام صادق و نيز در زمان كوتاهي از عمر امام كاظم، عليهم‌السلام، زُراره است. از ايشان در كتب رجالي به عنوان افقه فقيهان شيعه در عصر امامت نام برده شده است. روزي با امام محمد باقر(ع) سخن مي‌گفت. سخن بر سر داوري درباره ديگران پيش آمد. زُراره گفت: ما «مطمار» داريم كه افراد را با مطمار خودمان مي‌سنجيم. از واژه «مطمار» به معني شاقول استفاده كرد. امام باقر از او توضيح خواست كه يعني چه؟ زراره گفت: «يعني با شاقول كه همان «تُرّ» است، ديگري را علوي يا غيرعلوي محسوب مي‌كنيم.» امام باقر به او اعتراض كرد كه نمي‌شود بندگان خداوند را كه در شرايط گوناگونند، اين‌گونه درباره‌شان سخن گفت و داوري كرد.(۳)  واقعيت اين است كه ما تقريبا همگي، شاقولي در ذهن خود داريم و ديگران را با آن مي‌سنجيم و گاه بر زبان مي‌آوريم يا حتي جار مي‌زنيم. انسان هم جايزالخطاست! اما از داشتن شرايط و لوازم داوري بسيار به دوريم. جواناني كه نسبت به سخنان استاد انصاريان واكنش تند نشان دادند، اظهارنظر‌هاي‌شان را در فضاي مجازي و كل‌كل‌شان را دنبال كردم! بي‌خبر از مباني ديني، قرآن‌شناسي، حديث‌شناسي، شناخت سيره نبوي و علوي بودند. نخوانده ملا و بي‌تجربه! اين روزها نمونه عبرت‌آموزي از همين سنخ اشخاص را تجربه مي‌كنيم. جوان محترمي در دهه بيست عمر خود، سردبير و بعد مديرمسوول روزنامه‌اي شد. بر عالم و آدم مي‌تازيد و بر سر خانم ماري كوري مي‌گفت بايست لچك بپوشانيم! اكنون سي سال از همان آتش‌افروزي‌ها گذشته و ايشان ماجراي تازه‌اي آغاز كرده، به كلي متفاوت و متضاد با حال و هواي همان سال‌ها. تجربه گرانقيمتي است كه به بهاي سنگيني براي فرد و جامعه حاصل مي‌شود. آن جوانان نيز كه به دليل ناآشنايي سخنان شيخ حسين انصاريان را نفهميده و تامل نكرده‌اند، حتما در آينده، متوجه خواهند شد كه بيراهه يا كژراهه مي‌رفته‌اند. اگر چنين است، چرا در داوري تامل نكنيم؟! چرا به قول فردوسي، به شيوه «سخن گفتن خوب و آواي نرم» سخن نگوييم؟
پي‌نوشت: 
 (۱) بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۳۶. شيخ طوسي، امال، ج ۱، ص ۳۱۸
 (۲) انجيل متي، باب ۷، آيات ۳ و ۴
 (۳) اصول كافي، ج ۲ ، ص ۲۸۲ و ۲۸۳

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها