«عصر جديد»
عباس عبدي
رسيدن به توافق هستهاي ميان ايران و قدرتهاي جهاني، چه اهميتي دارد؟ و آيا بايد از آن خوشحال بود؟ ابتدا درباره خوشحالي بگويم كه قطعا بايد از رسيدن به اين توافق خشنود و شاد بود، هرچند احتياط را نبايد از نظر دور داشت. علت خشنودي چند چيز است؛ در درجه اول همين كه مردم ايران شاد شوند و اميدشان به آينده پررنگتر از گذشته شود براي اين خشنود بودن همه ما كفايت ميكند. اينكه تحريمها برداشته شود و مبادلات اقتصادي ارزانتر و سادهتر و به نحو مناسب و مطلوبتري انجام شود و در نتيجه اثرات مثبت بر كاهش تورم بگذارد يا دسترسي كشور به منابع ارزي خود و نيز افزايش صادرات در كنار امكان جذب سرمايهگذاريهاي جديد، بهبود در روابط خارجي و بيرون آمدن از زير قطعنامههاي شوراي امنيت، گام برداشتن به سوي ثبات نسبي در منطقه، در كنار كاهش فساد به دليل شفاف شدن ارتباطات پولي و مبادلاتي، رشد اشتغال و... همه ميتوانند دلايل موجهي براي خوشحالي هر ايراني از جمله ما باشد.
در اين راه بايد از همه كساني كه در اين برنامه نقش موثري داشتهاند تشكر كرد، در درجه اول مقام رهبري، سپس رياستجمهوري، وزير امور خارجه و همكارانش به ترتيب از اين جملهاند. حتي مخالفان توافق نيز اگر مخالفت خود را در همين مرحله متوقف كنند، نقش مثبتي در تحقق آن داشتهاند، زيرا فشارها را براي چانهزني متوازن كردهاند، حتي اگر قصد آنان چيز ديگري بوده باشد. با وجود تمامي اينها ميتوان به مساله هستهاي از زاويه ديگري هم نگاه كرد. سوال مهمي كه وجود دارد اين است كه آيا اين چالش ميان ايران و نظام بينالمللي ضروري بود يا نه؟ آيا ميتوانستيم از آن اجتناب كنيم يا بايد آن را اجتنابناپذير ميدانستيم؟ به نظرم به وجود آمدن اين چالش ميان جمهوي اسلامي ايران و نظام بينالمللي اجتنابناپذير بود. اين نظر بدان معنا نيست كه رفع مسووليتي كند از كساني كه با ندانمكاري و سخنان بيهوده خود كشور را به اين ورطه ناخوشايند دچار كردند. مسووليتهاي آنان بهجاي خود است.
كساني كه قطعنامهها را كاغذپاره ميدانستند، و خواهان پاره شدن قطعنامهدان شوراي امنيت شدند...
ادامه در صفحه 10