نفي هيجان، تقويت اميد
محمدرضا تابش
شكي نيست كه سنگ بزرگي از پيش پاي توسعه ايران برداشته شده است. چوب تحريمهاي ظالمانه هستهاي و غير هستهاي سالها بود كه در چرخ توسعه كشور گير و حركت آن را كند كرده بود. ديروز با توافقي كه در وين حاصل شد، عملا امكاناتي جديد براي ادامه حركت كشورمان در مسير توسعه فراهم شد. ايران هماكنون براي برداشته شدن تحريمهاي ظالمانهاي كه قسمتهاي مهمي از اقتصاد ما را زمينگير كرده بود لحظهشماري ميكند. به شكلي مشهود و واضح خوشنودي عمومي از توافق حاصل شده در جامعه موج ميزند. اما موضوعي در اين ميان وجود دارد كه بايد از همين نخستين ساعات بعد از توافق هستهاي مركز توجه قرار بگيرد. اينكه آيا توافق حاصل شده و در پي آن برداشته شدن تحريمهاي ظالمانه كار توسعه كشور را تمام خواهد كرد؟ به عبارتي آيا تمام مشكل ما همين مساله بود؟ شكي نيست كه طي كردن مسير توسعه بعد از حل مشكل تحريمها به مراتب آسانتر از قبل ميشود اما توسعه همهجانبه مانند اتومبيلي است كه تحريمها تنها راه او را سد كرده بود. حركت اين اتومبيل هر چند از منظري در گرو برداشته شدن اين سد است اما واقعيت ديگري نيز وجود دارد و آن اينكه اين اتومبيل براي حركت نيازمند نيروي محرك و البته كيفيتي فني است كه در داخل آن نهفته، نه در راه پيش رو. با اين مقدمه موضوع اصلي مد نظر خود را مطرح ميكنم؛ جامعه ايران اكنون از رسيدن به توافقي بينالمللي هيجانزده است. آنقدر كه از روزهاي قبل به شكلي روشن به دنبال روزنهاي براي برگزاري جشن هستهاي ميگشت. اين جشن از يك منظر مفهوم خاصي دارد و آن اينكه جامعه حل قسمت عمدهاي از بحرانها و گرفتاريهاي خود را در گرو حل موضوع هستهاي ميدانسته است. اين همان نقطهاي است كه ميتواند به ضد ماهيت مذاكرات كه در واقع حصول نتيجهاي براي هموار كردن راه توسعه بود بينجامد. جامعه هيجانزده در قدم بعد از جشن خود بلافاصله در پي گشايشي عظيم در فضاي اقتصادي و عمومي كشور ميگردد. حال آنكه بر همه ناظران و كارشناسان سياسي واضح است رسيدن به چنين گشايشي از يك سو نيازمند گذر زمان و از سوي ديگر برنامهريزيهاي دقيق داخلي است. تقويت هيجان جامعه در كوتاهمدت هيچ نتيجهاي جز رسيدن به سرخوردگي در گام بعدي خود ندارد. در همينجاست كه بايد خوشنودي و خوشحالي جامعه از گرهگشايي اخير در پرونده هستهاي كشورمان نه به سمت هيجانهاي عمومي بلكه به سوي تقويت اميد اجتماعي سوق داده شود. اميدي كه در بطن خود با طرد هيجانهاي زودگذر نوعي از تعقل و تلاش توامان را با هم گره زده و مطالبات عمومي را در سطحي واقعبينانه كنترل ميكند. به نوعي كه نه جامعه از حقوق اساسي خود عقبنشيني كند و نه خواستهاي فراتر از حد توان عمومي كشور داشته باشد.