سرخابيها واگذار نميشوند حتي به شما!
حمدرضا درخشان/
1-چارلي چاپلين تعريف جالبي از واژه خوشبختي دارد. چاپلين خوشبختي را فاصله بين دو بدبختي ميداند. اين نقل قول به طرز عجيبي به شرايط سالهاي اخير تيمهاي پرسپوليس و استقلال پهلو ميزند.
دو باشگاه بزرگ پايتخت سالهاي بسياري است كه مالكيت دولتي را تجربه ميكنند. اهالي سياست نيز در تمامي اين سالها از دخالت و نگاه ابزاري خود به اين دو تيم فروگذار نكردهاند. تلاش در جهت جدايي از دولت نيز تاكنون از سوي اين دو باشگاه ثمري به همراه نداشته است. ضمن آنكه ايجاد باشگاهي با ساز و كار مدرن و منطبق بر قواعد امروزي، به آرزويي براي اين دو تيم و خيل هوادارانشان بدل شده است. بر همين اساس است كه همواره اين تيمها رفتن يك دولت و آمدن دولت بعدي را شماره ميكنند و خوشبختي قابل معنا براي آنان فاصله ميان همين آمد و شدهاست. اما زهي خيال باطل كه اين آمال و آرزو تنها فرياد درختي است، خسته از ميوههاي تكراري...
2-در غبار افق تيمهاي پرسپوليس و استقلال برق آفتابي ديده نميشود. راهكار واگذاري از طريق مزايده به عنوان آخرين نسخه خصوصي كردن اين دو باشگاه نيز راهگشا نبود. تضاد ميان نظر و عمل مسوولان باعث شد، از جلسات پرماجرا و دراماتيك مزايده نه تنها نتيجهاي به دست نيايد بلكه بر ابهامات ماجرا افزوده شود. برگزاري جلسات مزايده در واقع شكست تئوري واگذاري بود و حامل اين پيام مشخص كه: «اين دو تيم واگذار نميشوند، حتي به شما!»
3-هر شعاري ميتواند حامل حدي از واقعيت باشد، اما هرگز نميتواند جايگزين واقعيت قرارگيرد. به نظر ميرسد در موضوع خصوصيسازي دو باشگاه پرطرفدار پايتخت، «واگذاري» ترجيعبندي بود كه بر زبان مسوولان جاري ميگشت و «ادامه تملك» واقعيتي كه بر دل آنان ميرفت. اين ميان مسوولان ذيربط در وزارت ورزش و سازمان خصوصيسازي و بعضا نمايندگان مجلس در برابر انتقادات موجه و معقول اهالي ورزش به خصوص دوستداران فوتبال در خصوص روند كند تصميمگيري و بلاتكليفي دو تيم، بازگوكننده اين توجيه خاص بودند كه: آري! ماجراي واگذاري باشگاههاي پرسپوليس و استقلال پاياني خوش خواهد داشت. اگر ديديد كه مطلوب نيست، دليلش آن است كه هنوز تمام نشده؟!
4-پرسپوليس و استقلال از نظر مالكيتي شرايط بيبديلي را طي ميكنند. نحوه اداره اين دو تيم طي چند سال اخير را نه ميتوان دولتي ناميد و نه نشاني از خصوصي بودن در آن مشاهده ميشود. آنان نه از پشتيباني مستقيم دولت به مانند آنچه در طول دهه 70 و اوايل دهه 80 اتفاق افتاد بهرهمند هستند و نه نشاني براي سپردن مالكيت اين باشگاهها به بخش غيردولتي مشاهده ميشود. توصيفي از يك شرايط ويژه و حيرتآور كه جزو آشفتگي و شلختگي از منظر مديريتي، نزول و سقوط از لحاظ فني و همچنين سرخوردگي و نااميدي ميان هواداران ارمغاني به همراه نداشته است.
5- فوتبال به عنوان يكي از شيرينترين دستاوردهاي بشري داراي ظرفيتهاي ويژهاي است كه ميتواند هر جامعه خشك و منجمدي را از سكون و سكوت به حركت و هيجان درآورد؛ جماعتي كه فوتبال را به خوشيهاي محدود زندگي خود پيوند زدهاند و با هر اتفاق تلخ و شيرين در زندگي، از عشق و علاقه به فوتبال دست نميكشند. حال عملكرد نامطلوب مديريت دولتي بيش از هر زمان ديگري بر تيمهاي پايتخت نشين سايه انداخته است. هواداران هم با نارضايتي عميق از اين موضوع پيگير اخبار و تحولات معمولا تاثرآور باشگاه هستند و گاهي نيز براي التيام خود به فتوحات و موفقيتهاي گذشته باشگاه نقبي ميزنند. آري! شايد براي اين هواداران آينده در گذشته جا مانده است؟!
6- فوتبال يكي از دلبستگيهاي طبقه فرودست و متوسط جامعه است؛ طبقهاي كه با متن و حاشيه اين ورزش پيوند خورده است و اين دلبستگي آنان را لختي از واقعيتهاي تلخ جدا ميسازد و براي اندك زماني در رويايي شيرين غرق ميكند. حال اين روياي مختصر چند صباحي است به مخاطره افتاده و مديريت ناكارآمد و فرصتسوز دولتي، اين شيفتگي جماعت فوتبال دوست را تبديل به كابوسي كرده است. اهالي و هواداران فوتبال نيز ظاهراً ارادهاي براي تغيير اين شرايط ندارند. اما اين جماعت حق دارند به بررسي عملكرد جريان مديريتي حاكم يا به طور شفافتر «دولت» از منظر دلبستگي قابل فهم خود يعني همان ورزش «فوتبال» بنشينند.
7- از عمر دولت تدبير و اميد كمتر از دو سال باقي است. قطعاً يكي از حوزههاي قضاوت عمومي در خصوص عملكرد دولت، ورزش به خصوص رشته فوتبال است. قرائن و شواهد حاكي از نارضايتي خيل هواداران و دوستداران فوتبال از عملكرد فدراسيون فوتبال و وزارت ورزش دارد. مجموعههايي كه تاكنون صورتحسابهاي سنگيني را نزد افكار عمومي به زيان دولت صادر كردهاند. همچنان كه به نظر ميرسد دولت در شرايط كنوني دغدغهاي براي حل مسائل برشمرده در اين حوزه نداشته و تمام ظرفيتهاي خود را منحصر به مباحث كلان سياسي و اقنصادي كرده است. اما بايد يادآور شد كه غفلت از اين موضوع مهم و ناديده انگاشتن مطالبات بخش قابل توجهي از جامعه، قطعا هزينههايي را متوجه دولت خواهد كرد كه جبران آن حداقل در يك فصل محدود انتخاباتي قابل اعاده و جبران نيست.