اشكالات توافق وين چيست؟
به نظر ميرسد برخي منتقدان داخلي و خارجي توافق وين، همچنان پاهاي خود را در يك كفش كردهاند و آن را به كلي مردود ميدانند. ولي پرسشي كه مطرح ميشود اين است كه اشكالات اين توافق در چيست؟ پاسخ در يك كلمه است؛ «توافق». در حقيقت مهمترين اشكال نفس رسيدن به «توافق» است، زيرا اين توافق، يك متن يك سويه نيست كه يك نفر يا يك گروه همفكر آن را تدوين كرده باشند. براي مثال يك لايحه يا طرح قانوني در مورد آيين دادرسي نيست كه در ذيل چارچوبهاي منطقي و حقوقي تنظيم شده باشد. اين متن يك توافقنامه است كه متناسب قدرت طرفين مذاكرهكننده و اهدافي كه از حضور در آن دارند به دست آمده است، بنابراين روشن است كه در برابر هر چيزي كه به دست آوردهاند، مابهازايي بايد بپردازند. اين توافق، متن تسليم ژاپن يا آلمان در جنگ دوم جهاني نيست كه قدرت برتر آن را تنظيم و ديكته كند و قدرت شكست خورده به ناچار آن را امضا كند.
اين توافق چيزي مثل كنفرانس صلح پاريس بعد از جنگ اول جهاني است كه كشورهاي پيروز برحسب نقش و سهم و قدرت خود در آن جنگ جهاني، مفاد آن را تعيين كردهاند. بنابراين هر بخش آن ميتواند از طرف يك كشور نقطه ضعف يا نقطه قوت تلقي شود و صرفا براساس يك بند يا ماده آن نميتوان درباره كليت آن قضاوت كرد. يك نفر ميتواند به لغو تحريمها استناد كند و آن را پيروزي ايران بداند، يك نفر هم ميتواند به پذيرش محدوديتها و بازگشتپذيري تحريمها اشاره و آن را نشانه شكست بداند. قضاوت واقعي و پذيرفتني از يك سو از خلال لحاظ كردن كليت امتيازات گرفته و داده شده، بايد انجام شود و از سوي ديگر با لحاظ و مقايسه كردن شيوهها و راههاي جايگزين. هرگونه ارزيابي بدون رعايت اين دو معيار، ناقص و غيرقابل قبول است. اعتراضاتي هم كه در ايالات متحده به اوباما شده با توجه به همين دو معيار پاسخ داده ميشود. يكي از افراد اصلي هيات مذاكرهكننده ايراني نيز در پاسخ به برخي نقدها و بيان ايرادات به روشني گفت كه اگر از خودم بپرسيد، ايرادهاي بهتري ميتوانم طرح كنم. اين امر به آن معناست كه هيات ايراني همچون هيات امريكايي يا اروپايي هركدام نسبت به امتيازاتي كه دادهاند واقف هستند، ولي اينكه پرسش شوند كه چرا اين امتيازات را دادهاند، آنها خواهند گفت در برابر امتيازات گرفته شده سبك و سنگين كردهاند و ارزش داشته است. هنگامي كه از مغازه خريد ميكنيم و پول ميدهيم كالايي را ميگيريم، كسي اعتراض نميكند كه چرا پول خود را به ديگران دادهايم؟ چون ميدانند اين امر طبيعي است، در برابر گرفتن هر كالا بايد قيمت آن را پرداخت. اعتراض وقتي انجام ميشود كه يا كالايي بخريم كه نياز نداريم يا كالا را گرانتر از قيمت بخريم. لذا معترضين داخلي نيز بايد در اين دو مورد اظهارنظر كنند كه آيا ما نيازمند به اين توافق بوديم يا خير؟ سپس آيا قيمت مناسبي را براي گرفتن امتيازات دادهايم يا خير؟ در مورد اول قطعا پاسخ مثبت است، زيرا اگر چنين نيازي نبود، هيچگاه در سطح اول سياسي كشور اجازه چنين مذاكراتي داده نميشد. هرچند مخالفان داخلي در اصل با همين گزاره مخالف هستند و اصل توافق كردن را قبول ندارند. اين درباره مخالفان خارجي نيز صادق است. درباره پرسش دوم نيز جزييات را نميتوانند مجزا از يكديگر نقد كنند. بايد امتيازات ردوبدل شده را در دو كفه ترازو بگذارند و نقد كنند. در هر حال بايد حالتهاي جايگزين، يعني عدم توافق را نيز طرح نمايند. در هر حال فراموش نشود كه ارزيابي عمومي جهان از اين توافق، نه تنها عليه ايران نيست بلكه آن را به نفع ايران دانسته و يك پيروزي براي ما تلقي كرده كند، اين ارزيابي مستقل از برداشتهاي ما است.
البته يك نقد ديگري كه طرح ميشود، بحث آينده اين توافق است و اينكه به عنوان ابزار فشار عليه ايران به كار گرفته خواهد شد و احتمال بازگرداندن تحريمها وجود خواهد داشت. در اين باره دو نكته مهم است. اول اينكه اين توافق مبتني بر قدرت طرفين شكل گرفته است. اگر معتقديم كه اجراي توافق ايران را قدرتمندتر ميكند به ويژه از منظر اقتصادي و سياسي، در اين صورت بيمعنا خواهد بود كه اين توافق در آينده عليه ايراني تفسير و عمل شود كه قدرتمندتر از حال است. نكته ديگر اينكه ايران قصدي براي تخلف از توافق ندارد، و چون چنين قصدي ندارد، طبيعي است كه اجماع جهاني عليه آن شكل نخواهد گرفت و اين نيز به تضعيف طرفي كه بخواهد توافق را به ابزار فشار تبديل كند، منجر خواهد شد. بنابراين تكرار ميشود كه تنها نقطه ضعف اين «توافق»، اصل «توافقي» بودن آن است و اينكه عدهاي به دلايل منافع يا از روي صداقت كه در نهايت به لحاظ نتايجش براي ايران چندان فرقي با هم ندارند، چنين اصلي را نميپذيرند و آن را مترادف با پايان دوره خود ميدانند.