• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5614 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۷ آبان

ساحت وحشت كلاسيك

رضا بهكام

اين مقاله در تلاش است تا با مرور چهار اقتباس سينمايي مهم جهان به نام‌هاي: «نوسفراتو» 1922به كارگرداني «فردريش ويلهم مورنائو» آلماني، «نوسفراتو، خون‌آشام» 1979 به‌ كارگرداني «وِرنر هِرتسوگ» آلماني، «دراكولاي‌ برام استوكر» 1992 به كارگرداني «فرانسيس ‌فوردكاپولا»ي ‌امريكايي ايتاليايي‌تبار و «آخرين سفر دِمِتر» 2023 به كارگرداني «آندره اُوردال» نروژي، به نقد و بررسي تطبيقي رُمان «دراكولا» به ‌نويسندگي «برام اِستُوكر» ايرلندي بپردازد. اثري كه به ‌يكي از مهم‌ترين منابع اقتباسي جهان در حوزه خون‌آشامانِ ادبي با تنوعي از نمايشنامه‌ها و فيلم‌نامه‌هاي سينمايي درآمده و اعتبار آن به گواه بزرگاني چون «آلبر كامو»، «مارسل پانيول»، «مورنائو» و «فورد كاپولا» قوام بخشيده است. سينماي صامت كه در ژانر وحشت با پرچمداري و بي‌پروايي مورنائوي آلماني همراه است ساحت ژانر وحشت كلاسيك پي‌ريزي شد كه بعدها با استقبال سينماگران و تئاترسازان به توسعه قابل توجهي دست يافت.

شيوع بيماري طاعون به‌ سبب هجوم موش‌ها به شهرهاي بزرگ اروپا در ادوار مختلف تاريخ به موازات شكل‌گيري شخصيت «كنت دراكولا» با عامليت ديدگاه‌هاي ديني در حوزه مسيحيت با توجه به تقبيح امور شهواني و گناهان كبيره و تيره‌روزي و ظلمت برگرفته از آن در زندگي زناشويي چون واژه خيانت مسائلي است كه «برام استوكر» نويسنده فقيد ايرلندي را بر آن داشت تا به خلق رُمان نامبرده نائل‌ آيد. او كه خودش سال‌ها در بستر بيماري بوده و از عدم توانايي در راه رفتن رنج مي‌برده، شخصيت «كنت دراكولا» را از بستر خاك درون تابوتش با وجه التزام خواب ابدي و رستاخيز مردگان چنين درخشان خلق مي‌كند تا منشا بسياري از آثار ادبي و هنري ديگر در سراسر دنيا گردد. خاستگاه افسانه‌هاي رومانيايي درباره شاهزاده آن كشور به نام «ولاد سوم دراكولاي به‌ ميخ ‌كشنده» او را از زمان حال خود در انتهاي قرن نوزدهم به ارجاعات تاريخي در سده پانزدهم ميلادي مي‌كشاند تا شخصيت «كنت دراكولا» با مرجعيت تاريخي كه ريشه در احساسات و عواطف مردمان زمانش را دارد به زيست زميني منجر كند.

فيلم جديد «آندره اُوردال» را مي‌توان برشي مينيمال از وقايع كشتي تجاري «دِمِتر» ناميد كه در اقتباس سينمايي اوليه «مورنائو» آلماني، «اِمپوسا» نام گرفت.

1. وجه تسميه دو واژه «اِمپوسا» و «دِمِتر»:

«اِمپوسا» به موجودي افسانه‌اي در قامت هيولاي زني خون‌آشام در اساطير يونان باستان اطلاق مي‌شود كه امروزه آن را اولين نمونه از موجودات خون‌آشام در اساطير غربي دانسته‌اند. نيم تنه بالايي او انسان و نيم تنه پاييني‌اش در صُور مختلف حيواني ظاهر شده كه با فريبِ انسان‌ها به دنبال استفاده از خون و گوشت آنهاست. زيستگاه آن در افسانه‌هاي كهن درياها و زمين و بيشتر در امتداد ساحل در نظر گرفته شده است.

وجه انشقاق «دِمِتِر» كه به‌نوعي نقطه مقابل «امپوسا» قرار مي‌گيرد نيز به يكي از دوازده خداي اصلي اُلمپ در يونان باستان اشاره دارد. الهه‌اي كه مظهر حاصلخيزي زمين است.

هر يك از آنها در چهار فيلم نامبرده با يكي از دو اسم مذكور، مورد استفاده كارگردانان براساس ميزان وفاداري به متن رمان استوكر قرار گرفته است.

2.شخصيت كليدي يا «Pivotal»

در چهار اثر اقتباسي:

در چهار اثر اقتباسي، «Knock» يا «رينفلد» شخصيت كليدي روايت است كه نقطه شروع بحران در درام دراكولا را رقم مي‌زند، فردي كه صاحب معاملات املاك در خاك ويسمار يا لندن است، او همسرِ «لوسي» در نوسفراتو، خون‌آشام هرتسوگ (مينا در دراكولاي برام استوكر- اِلين در نوسفراتو مورنائو) را وادار مي‌كند تا به سرزمين ناشناخته شرقي در اروپا و قصر دراكولا سفر كند تا بلكه معامله‌اي بزرگ را براي‌شان رقم بزند. شخصيتي كه غايب بزرگ در فيلم جديد «آندره اُوردال» است. به‌واقع فيلمساز با جان‌بخشي به‌ سه شخصيت «دكتر كلمنس» با بازي «كوري هاوكينز» و «وُويچك» با بازي «ديويد دستمالچيان» و «اُلگارن» با بازي «استفان كاپيچيچ» صربستاني تمركز خود را به عرشه كشتي و زيستگاه موقت دراكولا در طول سفر دريايي كشانده است تا با اين كار طيف خرده روايات گسترده در دراكولا را به حداقل تقليل دهد.

3.بررسي ماهوي فيلم «آخرين سفر دِمتر»:

تهيه فيلمنامه مذكور كه به‌ همان سال‌هاي ابتدايي دهه نود ميلادي باز مي‌گردد به موازات فيلم‌نامه دراكولاي كاپولا قدمت دارد. اما بارها پروژه ساخت با بهانه‌هاي مختلف به تعويق افتاده تا در نهايت «براگي شوت.جي.آر» نويسنده اصلي را بر آن كند تا با عزم راسخ «اُوردال» نروژي فيلم را توسط كمپاني يونيورسال به‌ مرحله توليد برساند. اساس كار فيلم‌نامه مينيمال «براگي» متمركز بر دفتر وقايع‌نگاري ناخداي كشتي دِمتر است كه آن را به نفرين‌نامه‌اي در اثرش تشبيه كرده است. كابين ناخدا با نقش «كاپيتان اليوت» محل دخل و تصرف وقايع اصلي فيلم است. فيلمسازي باتجربه در ساخت فيلم‌هاي فراطبيعي ترسناك كه مي‌توان از بين ساخته‌هايش به «شكارچي ترول»2010 اشاره كرد. او كه استاد مسلم دكوپاژ صحنه‌هاي هولناك و هيجان‌انگيز است لنز دوربينش را به عرشه كشتي و كابين‌هاي زيرِ كشتي محدود مي‌كند تا با كمك جلوه‌هاي ويژه مشهود بصري و ميداني و موسيقي برجسته «بِر مك‌كرِري» كه او را با شاهكارش در سريال «مردگان متحرك» و موسيقي متن مجموعه فيلم‌هاي «ارباب حلقه‌ها» به ياد مي‌آوريم همراه كند تا در اوج‌گاه‌هاي فيلم به بيشترين كاركرد تريلري و وحشت مورد نظرش دست يابد. استفاده از ظرفيت بازي كودك فيلم و دراماتيك كردن مرگ او از نقاط شاخص و ريسكي فيلم است كه «اُوردال» به‌خوبي از عهده سكانس‌هاي مربوط به او برآمده است. مي‌توان «آخرين سفر دمتر» را لنز تِله‌اي شخصي شده از روايت رُمان دراكولاي برام استوكر در نظر گرفت كه به كيفيت جنايات دراكولا و خلق لحظات خون‌آشامي او مي‌پردازد. فيلمساز با بهره‌گيري از نماهاي نزديك (كلوزاپ) و متوسط (مديوم) در مكان‌هاي بسته تلاش كرده تا بُعد روانشناسانه شخصيت هيولا (دراكولا) و قربانيان او را به وضوح براي تماشاگرانش به تصوير بكشد.

شاخص‌ترين ديالوگ را در پرده اول فيلم «دكتر كلمنس» به‌ زبان مي‌آورد كه مي‌گويد: «دنيا را هر چه بيشتر مي‌بينم بيشتر غيرمنطقي جلوه مي‌كند، مي‌خواهم تا دنيا را درك كنم.» كه در ادامه «ناخدا اليوت» به او پاسخ مي‌دهد: «دنيا با منطق كاري نداره آقاي كلمنس، شايد اصلا قرار نبوده كه دركش كنيم... پس بايد آن را تجربه كرد و همين‌گونه كه هست قبولش كرد.» اين باكس ديالوگي به تقابل علم و طبيعت مي‌پردازد تا نظريه امر واقع لكاني فيلسوف فرانسوي را بيش از پيش در اين آوردگاه باز كند. لحظات رعب‌آور و ملتهب درون عرشه كه به‌ هيچ عنوان قابليت توصيف زباني پيدا نمي‌كند و علم در قبال نافرماني طبيعت به عجز در مي‌آيد.

نماينده قرباني زن در فيلم «اُوردال»، شخصيتي به نام «آنا» است كه زيستي معكوس به ‌خود مي‌گيرد و روند زوال به سلامت را در طول فيلم پيش مي‌گيرد، مسيري كه در آثار پيشين اقتباسي از گذار سلامت به زوال عقل و جسمِ زنِ قرباني صورت مي‌گرفت، به‌طور مثال شخصيت «اِلين» در «نوسفراتو»ي مورنائو چنين قوسي را طي مي‌كند. فيلم با راوي‌گري «كاپيتان اليوت» به قوامي مكانمند شده متصل مي‌شود تا توضيحات كاپيتان، وجوهات تكميلي وضعيت آشوب‌زده اين سفر دريايي كه براي حمل پنجاه جعبه چوبي اژدها نشان و جهنمي صورت گرفته را به تفسير بنشيند.

«The Last Voyage of the Demeter» را مي‌توان روايتي بدون آغاز و پايان از رُمان دراكولاي برام استوكر برشمرد كه خود را از منطق روايي و قصه‌محور خون‌آشامي خالي مي‌كند و به كيفيت جنايات شخصيت دراكولا و قربانيانش در برش زماني و مكاني مشخص، مي‌پردازد.

4.بررسي سه اثر اقتباسي ديگر:

قدر مسلم «نوسفراتو»ي مورنائو در سال 1922 ميلادي پيشتاز كلاسيك ژانر وحشت از زمان سينماي صامت تاكنون بوده است. فيلمي كه با ميزانسن‌هاي نسبتا پيچيده سينمايي‌اش از همان آغاز بارقه‌هاي دكوپاژ سينمايي با امكانات محدود در آن دوره را يادآور مي‌شود. دو روايت موازي سفر زميني و با اسب شخصيت «هوتر» براي نجات همسرش با قصه شيوع طاعون با ورود دراكولا به شهر درهم مي‌آميزد تا در زمان خودش به يك شاهكار كلاسيك صامت و تمام‌عيار بدل شود.

اما 57 سال بعد و در سال 1979 ميلادي اين «ورنر هرتسوگ» آلماني بود كه ورق‌هاي كاهي رُمان «برام استوكر» را با نيم‌نگاهي به فيلم نوسفراتوي مورنائو در منطق روايي به اقتباسي جديد با مثلث عشقي شخصيت‌هاي «لوسي و جاناتان هاركر» و «كنت دراكولا» با بازي «كلاوس كينسكي» در مي‌آورد.

ايماژ مربوط به سكانس‌هاي درخشان شهر طاعون‌زده «ويسمار» به مستندي هولناك از شهري موش‌زده و بحراني در نيمه پاياني فيلم تبديل مي‌شود كه امر واقع لكاني را به‌ بهترين شكل ممكن بازتاب مي‌دهد. عيار ديالوگ‌هاي زير متن‌دار به نسبتي درست در بافت ديالوگي فيلم دست يافته است. جنون شخصيت «رنفيلد» و نسبت حضور او در منطق روايي فيلم به خوبي شكل گرفته و باورپذيرتر از شخصيت «رنفيلد» كاپولا در دراكولاي برم استوكر و شخصيت «ناك» نوسفراتوي مورنائو از آب درآمده است. استفاده بيشتر از نماهاي كلوزاپ براي شخصيت‌هاي لوسي و جاناتان به نزديك بودن مخاطب به شخصيت‌هاي پروتاگونيست و توازن آن با يكه آنتاگونيست روايت تبديل شده است. منطق روايي «هرتسوگ» آلماني در اثر اقتباسي‌اش به نسبت تطبيقي قوي‌تري با سه اثر همسنگش دست يافته است. در اين روايت، زن قرباني مي‌شود تا شهر از شّر بيماري طاعون پاك شود و سايه تمثيلي و سياه هيولايي خون‌آشام از شهر كنار برود.

در سال 1992 ميلادي «فرانسيس فورد كاپولا»ي بزرگ نيز رُمان نامبرده را به اقتباس فيلم‌نامه‌اي در مي‌آورد. اقتباسي كه بيشترين كاركرد اتمسفري سوررئال را با خلق صحنه‌هاي ناب از مسخ شخصيت‌هاي اصلي در خود جاي مي‌دهد تا همواره «دراكولاي برام استوكر» كاپولا از خوش اقبال‌ترين اقتباس‌هاي سينمايي در يك‌صد سال اخير لقب بگيرد.

ميزان خلق صحنه‌هاي مازوخيسمي و رمانتيك اثر به بيشترين كاركرد و حصول تصويري در فُرم دست يافته است. تغيير فاز پروتاگونيستي به آنتاگونيستي شخصيت «مينا هاركر» از وجه قرباني به خون‌آشامِ منتقم، پاياني متفاوت را به دراكولاي برام استوكر اعطا كرده است كه در نقطه مقابل دو اثر قبلي اقتباسي يعني كارهاي مورنائو و هرتسوگ آلماني قرار گرفته است.

«كاپولا» با بهره‌مندي از ارجاعات مناسب تاريخي به دوره «ولاد سوم» والاچيايي و آوردن روحيه خون‌آشامي او به زمان حال قصه‌اش، شخصيت‌هاي اصلي‌اش از جمله «كنت دراكولا» با بازي درخشان «گري اُولدمن»، «مينا هاركر» با بازي «وينونا رايدر» و پروفسور «آبراهام ون هلسينگ» با بازي «آنتوني هاپكينز» را به لايه‌هايي عميقي مجهز كرده است تا همواره پس از سه دهه ديدنش به لذّتي ناب براي تماشاگران منجر شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
کارتون
کارتون