• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3299 -
  • ۱۳۹۴ شنبه ۳ مرداد

در حاشيه اشك شوق آن دختر رنجور اما اميدوار

وقتي اميد موج بزند...

دختر مي‌گويد: «آقاي ظريف، آقاي صالحي، آقاي روحاني به خاطر اميد به زندگي كه به من و همه بيماران صعب‌العلاج داديد از شما متشكرم....»

جواد دليري

مرز ميان «اميد» و «نااميدي» باريك است، گاه حتي باريك‌تر از يك تار مو. براي اميدوار بودن لازم نيست حتما چهار ستون بدنت سالم باشد و روزگارت بر وفق مراد. نااميدي هم نياز به سياهي روز چو شب تار ندارد. مي‌توان «درد» داشت اما «اميدوار» بود؛ اميدوار به روزهايي بهتر. مي‌توان درد داشت اما «بوي اميد ز اوضاع جهان» شنيد، همچون دختركي كه با كيسه اكسيژن روي سن مراسمي رسمي رفت. با چشماني اشك‌آلود و نفسي گرم اما سخت و گرفته از يك اميد گفت و سفيد ديد: او اميدوارانه سخن گفت. حال و هواي سالن با حضور اين دختر بيمار سنگين و حزن‌آلود شده و اشك در چشمان بسياري حلقه زده است. چهره ظريف و صالحي نيز كه روي سن ايستاده‌اند، گرفته است. دختر مي‌گويد: فقط چند لحظه مي‌خواهم اكسيژن را بردارم. سپس اكسيژن را از صورت خود برمي‌دارد و مي‌گويد: «طرح تحول سلامت براي من و همه بيماران يعني اكسيژن؛ يعني درمان؛ يعني زندگي». وي در همين حال كه اشك‌هايش جاري است، اضافه مي‌كند: «آقاي ظريف؛ آقاي صالحي؛ آقاي روحاني به خاطر اميد به زندگي كه به من و همه بيماران صعب‌العلاج داديد از شما متشكرم....» چشم‌ها ‌تر از اشك حزن شد اما قلب‌ها يقينا مملو از شوق افتخار به استواري يك تن رنجور كه با اميد به روزهاي بهتر زندگي را ارج مي‌نهد.

كمي آن سوتر اما، چنگال سياهي گلوي مقاومت و صبوري را دريد تا جواني از سر نااميدي و يأس جاني بستاند. او خودش تن رنجور نداشت كه بخواهد اسير نااميدي شود، بلكه بي‌اعتمادي به روزهايي روشن‌تر تيزي چاقو را در دستانش سراند. آن پسر متفاوت از دختر رنجور همه‌چيز را سياه ديد و دست به قتل يك پزشك زد. اين دو رويداد، دو رويداد متفاوت است، نه به نيت برگزار‌كنندگان مراسم نخست كاري دارم كه بخواهم آن را به خاطر كابوس‌هاي گذشته پوپوليستي بخوانم، نه مي‌خواهم آن را با روش برنامه ماه عسل كه انتقاد‌هاي برخي اقشار جامعه را به‌دنبال داشت مقايسه كنم يا آن را انعكاس خواسته مردم بدانم و به آنچه هم در فضاي مجازي درباره رويداد دوم گفته مي‌شود كه قصد قاتل پزشك اردبيلي انتقام از پزشك بوده است نيز كار ندارم. آنچه اين دو رويداد همزمان را قابل تامل مي‌كند، سياه و سفيد ديدن جامعه و زندگي است.

پيام اين دو رويداد متفاوت، اميد داشتن به زندگي با تمام مشكلات و سختي‌ها و جست‌وجوي نشانه‌اي براي طلوع اميد است. كافي است به اين عكس و ده‌ها عكس منتشرنشده نگاه كنيد. رنج و عذاب بيماران سرطاني و بيماران صعب‌العلاج را خواهيد ديد و در مقابل آن نداشتن اميد و رفتن آخرين و بدترين راه. يعني سياهي. خشونت و پايان زندگي. نااميدي كه عده‌اي مي‌توانند از رسانه‌هاي غيررسمي بهترين استفاده را بكنند و از آب گل‌آلود قتل يك پزشك ماهي خود را بگيرند و بهانه‌اي تازه براي حمله به يك وزير و دولت و طرحي ملي با تمام مشكلاتش داشته باشند و با جنجالي اميد مردم را نشانه روند. جامعه ما اين روزها پس از يك توافق هسته‌اي به يك چيز دل خوش است. «اميد رفع مشكلات. اينكه همه مشكلات به تحريم و رفع تحريم بازمي‌گردد، اميدي واهي است كه گذشت اين سال‌ها نشان مي‌دهد از تحريم هم ملت با همه سختي‌ها گذر كرد. آنچه درپي اين توافق براي ما ارزش دارد افزايش اميد است. به گفته مجري محبوب و محصور صدا وسيما توقع همه از شكستن تحريم رويش «مك دونالد» و تولد «بنز» در سرزمين مادري نيست. رويدادهاي روز پنجشنبه يك چيز را به همه نشان داد؛ دارايي‌هاي ايراني فقط پول‌هاي بلوكه‌شده نيست، دارايي بلوكه‌شده ملت ايران، همين مردم هستند، اميد آنان است، دارايي ملت ايران همدلي است. اين روزها بيش از هر چيز به اميد و همدلي نياز داريم. بياييد دلواپس نااميدي و سياهي‌ها باشيم. گزارش‌هاي خبرنگاران «اعتماد» از اين دو رويداد را در صفحه حادثه و جامعه بخوانيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون