نفي صورتهاي تقليدي تئاتر!
به بهانه اجراي نمايش «تخلف ميزانسنيك سهراب» در تماشاخانه انتظامي- خانه هنرمندان
ناصر حبيبيان/ بار سنگين كابوس و درد سهراب بودن/ شدن چنان است كه هيچ ساختار دراماتيكي تاب تحملش را ندارد! درست مثل وزن سنگين فجايع روزگار ما! كدام تراژدي كدام اثر كميك، ميتواند تراژيكتر از تصاوير سلاخي صفوف آدمهاي زندهاي باشد كه در عراق و افغانستان و كوباني و سوريه در يوتيوپ، روز بهروز با پيكسلهاي نابتري بارگزاري ميشود؟ مگر ميشود پس از ديدن اين تصاوير، نمايشي رئاليستي و تراژيكتر به صحنه برد؟! ابدا! جعل است! پس بايد صورتهاي مُضحك و ملالآور آناتومي ساختار درام در قالبهاي ارسطويي- كه نه ارسطويي، بلكه قرون وسطايي و منتسب به ارسطو- را به زبالهدان تاريخ سپرد؛ صورتهاي تقليدي «دوصد لعنت» شدهاي كه بر كششهاي بلاهتوار، بحرانهايي خرفت و تعليقهاي دروغين و مبتذل استوارند. هامارتيا و روانشناسي شخصيت، با گوشه چشمي به فجايع انساني معاصر و در حال رخداد، تعاريفي كوتهنظرانه و آبكي مييابند! حتي بايد از خطوط امن ميزانسنهاي خطكشي شده و چارچوبدار هم عبور كرد! تخلف ميزانسنيك!پشت ترافيك اتوبان همت بايد به تابلوي روگذر «به روياهايت بينديش!» خيره شد و تراژدي پدر خوششانسي را در تصوير سلفي خانواده برندگان خوشبخت بانكي نظاره كرد كه دستهجمعي به ما پوزخند ميزنند! در ترافيكي كه همزمان پدر خوششانس ديگري با خانوادهاش در گرماي 40 درجه، با صورتي نمايشي شده از كمدي و لبخند، تو را با فال حافظ و بادكنك محاصره ميكنند! در چنين شرايطي بايد از روشنكردن كولر و بالاكشيدن شيشهها خودداري كرد! تخلف ميزانسنيك!بايد از تصويرهاي غيرمنطقي و نمايشي شده رسانه، كانالهاي تلويزيوني مختلف، سخنرانيهاي نمايشي سازمان ملل، فوتبال، اُسكار و هاليوود كه ما را به صورتهاي نمايشي شده از منطق، احاطه كردهاند عبور كرد! بايد موقعيت منطقي و دقيق خود را از وراي واقعيتهاي نمايشي شده حاضر و آماده، فهم كرد!بايد پرسش بيمصرف و مريض «آيا ما تئاتر داريم يا نه؟!» جاي خود را به «ما براي چه تئاتر كار ميكنيم؟!» بدهد. اثبات و يا نفي اينكه «آيا ما تئاتر داريم؟!» هيچ كمكي به وضع موجود و غيرموجود نميكند اما فهم وضع موجود تنها ممكن است از جايگزيني پرسش نسبت ما با تئاتر چيست، حاصل شود. تخلف ميزانسنيك، يك روش براي طرح اين پرسش است!