• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5742 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت

يكپارچگي وتوان سياست سازي

محمد ملاكي

ارزيابي سنتي و تحليل مديريت امنيت ملي ايران در حمله مستقيم ايران عليه اسراييل حول دو دسته عوامل مهم سخت‌افزاري و نرم‌افزاري امنيت ملي شكل مي‌گيرد. اول مهيا بودن سخت‌افزار محيط امنيتي كه زمينه ورود پهپادها و موشك‌هاي ايراني به عمق سرزمين‌هاي اشغالي را به دنبال داشت و با برملا كردن افسانه شكست‌ناپذيري گنبد آهنين تل‌آويو، تنبيهي آشكار براي تل‌آويو بود. هر چند ظاهر گسترده حمله‌اش، به شكلي انجام شد كه سنجيده باشد، اهداف غيرنظامي را در بر نداشته باشد و محدود به مناطق نظامي اسراييل باشد با هدف انتقام‌گيري در ابعاد كنترل شده انجام شده است و تنها نشان دهد كه ايران توانايي هدايت يك عمليات پيچيده موشكي و پهپادي را دارد و جمهوري اسلامي كماكان علاقه‌اي به جنگ ندارد. اين سخت‌افزار جنگي به نظر مي‌رسد كه الگو‌برداري ايران از روسيه (كه در جنگ با اوكراين با آزمايش موشك‌هاي بالستيك و كروز و پهپادهاي ايراني تلاش كرد بهترين تركيب را براي عبور از پدافند هوايي و موشكي غرب سازمان بدهد) آموخته است كه تركيبات حملات خطرناك و موثري را عليه اسراييل ايجاد كند. در واقع ايران به شكلي حمله را سازماندهي كرده كه هم انتقام گرفته باشد و هم از حملات بعدي پيشگيري كند. در صورتي كه به اقدامات رژيم صهيونيستي پاسخ داده نمي‌شد، اين رژيم به‌ طور تدريجي عرصه را بر ايران چه از حيث سياسي و چه از حيث مديريت افكار عمومي جهاني تنگ مي‌كرد تا جايي كه ديگر فرصتي براي بازدارندگي نگذارد. اما ايران به اهدافي مشخص حمله كرد و چه بسا مقام‌هاي امريكا و سران كشورهاي منطقه نيز از اين تصميم ايران با واسطه، با خبر شده بودند. اما با همه اين تمهيدات، علاوه بر نگراني افزايش تنش در منطقه، بازارهاي مالي جهاني را دچار تلاطم كرد و رگ‌هاي عصبي بازارهاي جهاني همچنان در انتظار واكنش احتمالي اسراييل هستند. 

از آنجا كه اسراييلي‌ها تا اين لحظه مدعي خسارت محدود شده و از آن طرف بايدن نيز خواستار عدم پاسخ از سوي اسراييل شده، منطقي است كه انتظار كاهش تنش‌ها يا پاسخي حداقلي از سوي اسراييل را داشته باشيم. اما اگر حمله 1 آوريل با اهداف راهبردي و اساسا براي به جنگ كشاندن ايران (و به تبع آن امريكا) انجام گرفته است، قاعدتا اسراييل اكنون بهانه لازم براي پاسخ و تشديد تنش را در اختيار دارد. لذا بايد اذعان كرد كه اكنون توپ در زمين اسراييل است.

عامل دوم وجه نرم‌افزاري امنيت ملي است كه تحت شعاع سياست داخلي است. برتري پارادايم (= سرمشق) «واقع گرا» در امور سياسي بين‌المللي باعث شده كه موارد مذكور در بالا، در مجموع محور مهمي را جهت درك ملاحضات امنيت ملي تشكيل مي‌دهند.

به نظر مي‌رسد يكپارچگي و توان سياست‌سازي، اجزاي مفيد‌تر تشكيل‌دهنده نرم‌افزار مديريت امنيتي هستند. اين متغيرها به‌ طور خاص براي چارچوب امنيت ملي ايران متغيرهاي ذي‌ربطي هستند كه اراده، روحيه و شخصيت ملي را تعيين مي‌كند و تمامی سطوح مديريت امنيتي را از محيط تهديد گرفته تا توان سياست‌سازي شكل مي‌دهد.

حلقه اتصال در اينجا نقش نخبگان است. قدرت و رهبري كارآمد و تصور مردم از مناسب بودن استراتژي ملي و يكپارچگي اجتماعي و فرهنگي، از ميزان اقتداري ناشي مي‌شود كه نيروهاي نظامي و سپاه به خوبي از آن بهره‌مند است. حركت هوشمندانه و مدبرانه پاسخ تنبیهي جمهوري اسلامي باعث شد تا اروپاييان دريابند كه منافع‌شان در اين است كه از مجادله مستقيم در اين نوع درگيري‌ها تا حد امكان بپرهيزند و همچنين كشور‌هاي رو به توسعه منطقه از جمله عربستان، امارات، بحرين و حتي عراق را راضي نگه داشته و موقعيت خود را در اين كشور‌ها تثبيت كنند. طبيعي است كه اروپايي‌ها مايلند در رقابت با ايالات متحده، پروژه‌هاي اقتصادي بيشتري را در خاورميانه كسب كنند.

قابل پيش‌بيني است كه بعد از حادثه اخير، غرب و اسراييل سعي خواهند كرد اهميت نظامي اقدام ايران را كم‌اهميت جلوه بدهند و برخي در ايران نيز در مورد آن بزرگنمايي کنند. اما حقيقت اين است كه ايران نمي‌خواست اين پاسخ، منجر به فاجعه بزرگ و يك جنگ فراگير شود. به نظر مي‌رسد ايران با اين عمليات، خواست يك پيام به واشنگتن و تل‌آويو بدهد كه «حمله به ايران را متوقف كنيد در غير اين ‌صورت عمليات بعدي را وسيع‌تر و جدي‌تر انجام و از قبل اطلاع هم نخواهيم داد.»

نكته آخر هم اينكه سياست‌هاي «تحريم و فشار و تخريب» غرب عليه ايران به رهبري امريكا در چند دهه گذشته موجب ايجاد «يك جبهه مقاومت» در كشور‌هايي همچون يمن، عراق، سوريه، لبنان در خاورميانه شده كه جملگي مسلح به هزاران موشك و پهپاد هستند. از طرف ديگر موجب نوعي از اتحاد ايران با قدرت‌هاي بلوك شرق به‌ويژه چين و روسيه شده كه منافع مشترك آنها از پاي درآوردن امريكا در منطقه خاورميانه است.

آرام كردن اوضاع بحراني خاورميانه نيازمند 4 گام اساسي زير است كه از طريق روش‌هاي خلاقانه‌تر و ابتكار‌هاي بيشتر قدرت‌هاي منطقه‌اي و جهاني به‌ويژه امريكا ثبات فراگير را در كوتاه‌مدت رقم خواهد زد.

نخست: اسراييل آتش‌بس باثبات در غزه را هرچه زودتر پذيرفته، راه كمك‌هاي انساني بين‌المللي به غزه را باز كند و به قطعنامه‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل درمورد تشكيل دو دولت فلسطيني - اسراييلي، احترام بگذارد.

دوم: ابتكار قدرت‌هاي جهاني براي برقراري يك آتش‌بس پايدار بين اسراييل و ايران.

سوم: گفت‌وگوي ايران و امريكا براي احيای برجام و رفع خصومت‌‌ هاي منطقه‌ای.

چهارم: تشكيل سيستم امنيت و همكاري جمعي در حوزه خليج‌فارس جهت پايان دادن به تنش‌هاي ديرينه عربي - فارسی.

نتيجه اينكه راه مقابله با رفتارهاي جنون‌آميز رژيم كودك‌كش صهيونيستي، ايجاد همبستگي ملي در داخل، و استفاده حداكثري از ظرفيت‌هاي ديپلماتيك و چانه‌زني مضاعف در مجامع بين‌المللي و بسيج افكار عمومي است كه اين امر نيازمند ديپلماسي فعال و استفاده از تمامي ظرفيت‌هاي حقوقي و بين‌المللي است تا از اقدامات احتمالي اسراييل پيشگيري به‌ عمل آوريم.

دكتراي تخصصي علوم سياسي و تحليلگر مسائل سياسي خاورميانه

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون