• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5742 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت

جايي براي نينديشيدن!

مهرداد حجتي

هنگامي كه فيلم «پايان‌نامه» ساخته يك جوانك جوياي نام، با كلي هياهو در جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمد، معاون سينمايي وقت وزارت ارشاد مدعي شد كه فيلم نخستين فيلم سياسي تاريخ سينماي ايران بوده است! ادعايي براي در دست گرفتن يك ركورد در سينماي ايران . ركورد «اولين» اما نبود، پيش از آن بارها فيلم‌هايي با مضمون سياسي ساخته شده بود. حتي فيلم‌هايي كه ادعاي سياسي نداشتند! چندي بعد هنگامي كه «قلاده‌هاي طلا» در همان جشنواره به نمايش درآمد بار ديگر اين ادعا تكرار شد و هياهوي پيرامونش هم مطابق انتظار فراتر از فيلم قبل رفت. فيلم را با تمهيدات امنيتي در سالن اصلي برج ميلاد با چراغ‌ها و دوربين‌هاي مدار بسته روشن به نمايش گذاشتند و رفتار تماشاگران - كه همگي از منتقدان و خبرنگاران رسانه بودند - را در طول نمايش زير نظر گرفتند تا مبادا با واكنشي از سوي آنها روبه‌رو شوند. فيلم از سوي دولت «احمدي‌نژاد» مورد ستايش قرار گرفت و جايزه گرفت. در اكراني ويژه براي بسياري از مقامات به نمايش گذاشته شد و از سوي برخي مقامات هم پاداش گرفت. فيلم به‌زعم دولت وقت، دستاورد بزرگي بود. خوانشي «خاص» از يك رخداد مهم تاريخ كه هنوز يكي، دوسالي از آن نگذشته بود و شاهدان عيني آن، همه همان كساني بودند كه فيلم در جشنواره براي آنها به نمايش در آمده بود. گروه سازندگان فيلم با پشتوانه دولت و با حمايت مالي و اعتباري نامحدود فيلم را ساخته بودند. همه امكانات براي ساخت آن فيلم فراهم شده بود و سازنده، در مقام مجري پروژه عمل كرده بود. فيلم اما از سوي كارشناسان و صاحب‌نظران، با استقبال روبه‌رو نشده بود؛ حتي مضحكه هم شده بود. داستانی ساختگي با روايتي سطحي، فيلم را به يك فيلم تبليغاتي درجه چندم بدل كرده بود كه جاي دفاعي براي آن باقي نگذاشته بود. با اين حال همه عوامل فيلم پاداش‌هاي وعده داده شده را گرفتند و حتي در مواردي بيش از حد انتظار.
سينماي سياسي اما نه با «پايان نامه» آغاز شده بود و نه با «قلاده‌هاي طلا». سينماي سياسي سال‌ها پيش‌تر از آن با آثاري قابل اعتنا، پيش از انقلاب آغاز شده بود. در آن روزگاري كه شاه هم در كاخ خود به ‌طور اختصاصي فيلم مي‌ديد و گاه در خصوص برخي فيلم‌ها نظر مي‌داد. نظير آنچه براي چند فيلم مهم تاريخ سينما رخ داد. دكترعباس ميلاني در كتاب «نگاهي به شاه»  ص ۴۳5 - ۴۳4  آورده است: «بين بخش بيروني كاخ كه مهمانان در آن پذيرايي مي‌شدند و بخش دروني كاخ كه اتاق‌هاي خواب شاه و‌ ملكه در آن قرار داشت، سينمايي ساخته شده بود. قالي ماشيني سبز رنگي بر كف زمين آن بود و مجسمه‌اي از پرويز تناولي در گوشه‌اي به چشم مي‌خورد. بر يكي از ديوارها تابلويي از سعيدي بود. تماشاي فيلم بعد از شام يكي از تفريحات مورد علاقه شاه و بخشي دايمي از برنامه‌هاي شبانه مهماني با خواهران و برادرانش بود. به كمدي سبك فرانسوي علاقه‌ داشت. به علاوه فيلم‌هاي هاليوودي و تفريحي را معمولا بر فيلم‌هاي جدي هنري ترجيح مي‌داد. گهگاه فيلمي جنجالي كه محل نزاع سانسورچيان و دستگاه‌هاي مختلف قرار گرفته بود براي تصميم‌گيري نهايي به نياوران آورده مي‌شد و شاه و ملكه درباره پخش يا عدم پخش آن تصميم مي‌گرفتند. در همين راستا ملكه مي‌كوشيد شاه را به تماشاي فيلم‌هاي جدي‌تر - به‌ويژه آنان كه ساخت كارگردانان ايراني بود - وادارد. يكي از اين فيلم‌ها «دايره مينا» اثر داريوش مهرجويي بود. محور اصلي فيلم تجارت خون بود كه به‌ويژه در محلات فقيرنشين تهران و معتادان شهر رواج داشت. دكتر منوچهر اقبال كه در آن زمان رياست جامعه پزشكي ايران را بر عهده داشت از پخش فيلم جلوگيري كرده بود. مي‌گفت حرفه پزشكي در ايران را تحقير و تخفيف مي‌كند. ملكه فرح كه خواستار پخش فيلم بود، اصرار داشت كه شاه هم به تماشاي آن بنشيند و و در باب نشان دادن يا ندادن آن، نظرش را اظهار كند. بالاخره شبي نسخه‌اي از فيلم را به كاخ نياوران آوردند ‌و براي شاه به نمايش گذاشتند. وسط فيلم، شاه به خشم و اعتراض از جا برخاست و اتاق سينما را ترك گفت و به زباني بلند و ‌پراعتراض ادعا كرد كه به اين به اصطلاح روشنفكران - يا آنچه رسم مألوف شوخي‌هايش با اسدالله علم بود، اين انتلكتوئل‌ها - چرا هميشه به جنبه‌هاي تيره هستي دلبسته‌اند و‌ تنها سياهي‌هاي جامعه را نشان مي‌دهند؟ در مورد ديگري، پس از تماشاي فيلمي كه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان ساخته بود به اعتراض گفته بود: «من مي‌خواهم فيلمي را كه يك آدم بدخواه وطن به عنوان فيلم (از لحاظ فيلم) تهيه مي‌كند، هرگز نباشد. اين انتلكتوئل بازي به چه درد اين كشور مي‌خورد؟»
 «دايره مينا» آشكارا يك فيلم سياسي بود. فيلمي با نگاهي نقادانه به وضعيت دلالي خون پيش از تاسيس سازمان انتقال خون كه وضعيتي اسفبار را نشان مي‌داد. وضعيتي چرك و سياه كه طبيعتا مورد پسند شاه نبود. فيلم البته كه توقيف شد. تا چهار سال در فروردين ۵۷ كه كشور در آستانه تحولي بزرگ قرار گرفته بود. شاه «اسرار گنج دره جنّي» ابراهيم گلستان را هم نپسنديده بود. فيلمي كه بلندپروازي‌هاي او را به ريشخند گرفته بود! 
در آن روزگار، فيلمسازان موج نو، موضعي منتقدانه نسبت به وضع موجود و خصوصا به شاه داشتند. حتي فرد متمول و ثروتمندي همچون ابراهيم گلستان كه رابطه نزديكي با بزرگان داشت.  
در كشورهاي دموكراتيك، يك هنرمند روشنفكر، بدون ترس از حكومت، همه همّ و غمش معطوف به مسائلي فراتر از موضوعات بديهي است. به موضوعاتي به مراتب مهم‌تر كه به او اجازه مانور و خلاقيت هم مي‌دهند. اما در كشورهاي غيردموكراتيك، يك هنرمند روشنفكر، عمده توانش صرف مبارزه با سانسور و عبور از خطوط ممنوعه‌اي مي‌شود كه بر كار او سايه انداخته‌اند و دست و بال او را براي طرح مسائلي به مراتب مهم‌تر بسته‌اند. از همين رو، سطح هنر در كشورهاي دموكراتيك، با سقف تحمل حكومت سنجيده نمي‌شود، چون قرار نيست، حكومت مانع رشد خلاقيت هنرمندان آن ملك شود. برعكس، در حكومت‌هاي غيردموكراتيك، سطح پرواز هنرمند را سقف تحمل حكومت تعيين مي‌كند، هرچند هنرمندان خلاق با به‌كار‌گيري تدبير و هوش، غالبا از چنين سقفي با گشودن روزنه‌هايي عبور مي‌كنند و اثر خود را به همان حكومت تحميل مي‌كنند. نظير آنچه در همان دوران اتفاق افتاد. شاه نتوانسته بود مانع توليد و حتي نمايش آن آثار شود. فيلم‌ها هرچند توقيف مي‌شدند، اما پس از چند سال، در نهايت اكران مي‌شدند. چنانكه همه آن آثار شدند؛ گاو، آرامش در حضور ديگران، اسرار گنج دره جني، دايره مينا و چند فيلم ديگر. 
شاه به طرح مسائل سياسي و اساسا به طرح دغدغه‌هايي از آن جنس كه در «دايره مينا» به آن اشاره شده بود، علاقه نداشت. طرح مسائلي كه حقايقي را آشكار مي‌كرد. شاه حتي به فيلم «باد صبا» ساخته درخشان آلبرلاموريس هم ايراد گرفته بود! او گفته بود: «فيلم رسالت اصلي خود را فراموش كرده است!» مي‌گفت به اندازه كافي در آن از سدها و ساختمان‌هاي نوبنياد ايران نشاني نيست. به همين خاطر هم كارگردان كاركشته فرانسوي فيلم را واداشتند تا فيلم را از نو تدوين كند و تصاويري از ساختمان‌ها و سدهاي جديد، آنچنانكه ميل شاه بود، بر آن بيفزايد! فيلم البته به سفارش دولت ساخته شده بود و توقع شاه چندان هم بيجا نبود.
سينماي سياسي، پس از انقلاب شامل آثاري شد كه بي‌پروا به «نقد گذشته» مي‌پرداختند. نظير همه آثاري كه در چند ساله نخست ابتداي انقلاب ساخته شد. آثاري كه فساد را در ساختار آن حكومت نشان مي‌داد. وكلا، وزرا و امراي فاسد، دربار فاسد و شاه فاسد. انتقاد به حكومت گذشته كاملا مجاز بود. چند سريال هم در اين باره ساخته شد. اما فيلمي با رويكرد انتقادي به وضعيت حال، امكان‌پذير نبود تا دو دهه بعد كه دولت اصلاحات بر سر كار آمد. سينماي سياسي نيز بار ديگر احيا شد. سينمايي با رويكرد منتقدانه بر موضوعات روز. نظير آنچه در برخي از آثار نشان داده شد. اما اين دوران هم با به پايان رسيدن دوران اصلاحات به پايان رسيد. دولت احمدي‌نژاد، شرايط را به سويي برد كه ديگر هر گونه انتقاد از وضعيت سياسي ناممكن شد تا جايي كه دست به توقيف بسياري از آثار زد. نظير آنچه براي «خانه پدري» كيانوش عياري پيش آمد يا فيلم «قصه‌ها»ي رخشان بني‌اعتماد. فيلم‌هاي ديگر هم بود؛ از جعفر پناهي يا محمد رسول‌اف و محسن اميريوسفي و فيلمسازان ديگر. حالا با گذشت سال‌ها از آن دوره، شمار فيلم‌هاي توقيفي از شماره بيرون شده‌اند و ديگر قابل شمارش نيستند. سينماي سياسي هم حالا چند سالي است در انحصار سازماني دولتي به نام «اوج» در آمده است كه مي‌تواند روايت خود را از سياست و تاريخ به دست بدهد. فيلمسازان مستقل و روشنفكر هم كه خسته از كشمكش با چالش‌ها و موانع پيش رو، راهي سوا از گذشته برگزيده‌اند. سينمايي كه مي‌توانست بازتاب‌دهنده دغدغه‌هاي يك مولف انديشمند باشد، حالا سال‌هاست كه از مخاطبان دريغ شده است. سينماي بي‌دغدغه يا بي‌مساله، جاي سينماي مساله‌محور را گرفته است. سينمايي فاقد انديشه كه ابتذال را به جاي ابتكار نشانده است. شايد ترجيح دولت اين است كه به مخاطبان يادآوري كند سينما جايي براي انديشيدن نيست! خصوصا انديشه نقاد...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون