فرار به جلو به بهانه بابك زنجاني و دكل گمشده
حميد سعيديان/
برخي جريانهاي خاص با علم به فسادهاي صورت گرفته در معاملات نفتي كشور از سوي بابك زنجاني و همچنين معامله بر سر يك دكل نفتي در دولت گذشته، تلاش گستردهاي را صرف ميكنند تا با شبيهسازي اين فسادها از طريق برخي رسانهها، اذهان مردم را نسبت به جريان اصلي فساد منحرف كنند و با حاشيهسازي، از حساسيت جامعه نسبت به اين فسادها بكاهند. به نظر ميرسد اين جريان نهتنها خود را ملزم به عذرخواهي بابت حيف و ميل و دستدرازي به اموال مردم نميداند بلكه حالا با «دزد دزد» گفتنشان به دنبال رد گم كردن افتادهاند.كشورمان در شرايط تحريم و براي دور زدن تحريمها چارهاي جز استفاده از واسطهها براي فروش نفت بيشتر ندارد. اما ميان دلالي كه به خاطر ضعف يك سيستم، داراييهاي ملت را غارت ميكند و ردي از آن باقي نميگذارد، با واسطههايي كه با تضمينهاي بالا و حسابهاي مشخص به دلايل تحريم بانكي و بلوكه شدن بخشي از پول معاملات فعاليت ميكنند، فاصله بسيار است. نمونه اين پولها در كشورهاي مختلف وجود دارد كه با رفع تحريمها ميتواند به كشور بازگردد. در اولي بابك زنجاني به عنوان فردي است كه نزديك به سه ميليارد دلار اموال مردم را تصاحب كرده و حاضر نيست حساب پس بدهد و در دومي واسطههايي هستند كه همچنان نفت معامله و با تغيير رويههاي بانكي، پول محمولهها را پرداخت ميكنند.حال جريان دلواپس براي فرار از اين مسووليت به جاي عذرخواهي تلاش ميكند با يك جريانسازي رسانهاي و معرفي واسطههاي نفت ايران به عنوان بابك زنجاني دوم و سوم و احتمالا چهارم و... قبح اين فساد را در اذهان عمومي بشكند و دولت يازدهم را هم در فساد صورت گرفته سهيم كند.مشابه اين رويكرد خبرگزاريهاي خاص در مساله گم شدن دكل نفتي صورت گرفت. درست زماني كه جريان دلواپسي با رو شدن يكي ديگر از فسادهاي صورت گرفته در دولت پاكدستان! دلواپستر ميشد عدهاي شروع به سناريوسازي از دكلهاي گمشده در دوران دور و خيلي دور كردند (كه اي كاش اين رسالت را همان وقت به انجام رسانده بودند) و برخي رسانهها با پوشش گسترده و جريانسازي موضوع را از پاسخگويي مسوولان وقت به اذهان عمومي منحرف كردند.موضوع دكلهاي گمشده و هزينههايي كه به كشور تحميل شده از سوي هر شخص و گروهي و در هر دورهاي كه صورت گرفته باشد، قابل پيگيري است. اما تلاش رسانههاي خاص براي القاي بابك زنجاني دوم، بابك زنجاني سوم، دكل دوم، دكل سوم و...، تاكتيك منسوخي است تا با فرار به جلو، مردم جريان فساد را گم كنند و عدهاي فرصتطلب در فضايي كه حساسيت مردم نسبت به حيف و ميل اموالشان كمرنگ شده از دست وجدان عمومي و احكام درخور قضايي فرار كنند. البته حرص و طمع اين دسته به اندازهاي است كه نميتوانند مزه بيتالمال را از ياد ببرند و به دنبال فرصتي مناسب هستند تا دوباره با عوامفريبي راه را براي بازگشت خود هموار سازند.