شيخ نور در هفتاد و دو سالگي خود از «سياستسازي» به جاي «سياستبازي» ميگويد
ناطق جديد
ناطق نوري: هيچگاه نگفتم از عرصه سياسي كشور خارج شدهام
از عرصه سياستهاي اجرايي و شركت در انتخابات كنارگيري كردهام.
حصر و رفع آن تنها در حوزه اختيارات مقامات عالي نظام است
آنچه را بايد انجام ميدادم در حالت چراغ خاموش انجام دادم
مجتبي حسيني/ ناطق امروز، ناطق ديروز نيست. تغيير كرده و جديد شده است. اين را ميشود در لابهلاي نشست و برخاستهايش، در وعظ و خطابههايش و در سكوت و فريادش ديد. اگر روزگاري و در دوران پيشا دوم خرداد، نُطق ناطق، نقلُ و نُقلِ ساكنان كوچه و بازار سياست بود و در عصر پسا اصلاحات لنز دوربينها روي دفتر كارش زوم شده بود تا ببينند با شيخوخيت ناطق نوري كدام اصولگرا بحران جانشيني رييس دولت اصلاحات را حل ميكند، امروز سكوتش به معمايي پر رمزوراز براي سياستمداران و سياستورزان بدل شده. گويي اين خاصيت سياست است كه فرياد و سكوت سياستمداري كاربلد چون ناطق نوري را در غياب احزاب قدرتمند جذاب ميكند. همين است كه وقتي ناطق، عباي «سكوت»؛ اين پناهگاه چند ساله اخير خود را ترك كرد و قباي سخنوري را دوباره پوشيد همه حواسها را به سمت خود جلب كرد كه چه شد اين سياستمدار شناسنامهدار، روزه سكوت خود را شكست و از چه گفت؟ ناطق نوري براي بازكردن روزه سكوت خود برخلاف هميشه بر منبر نرفت و خطابه نخواند و به جايش روبهروي جواناني نشست كه اهل سياست و رسانه و پرسش هستند. برخلاف آن شبهاي مقدسي كه در اين سالها از رونق دكّان خرافهگرايي، روضهخواني كرد و عنان از كف ميداد به حرفهايشان گوش داد و به پرسشهايشان با صبر و صراحت پاسخ داد تا عيان شود ناطق خوب ميداند چه روزي نطق كند و چه روزگاري خلعت خاموشي بپوشد. هر چه باشد سياستمدار كارآزمودهاي است كه پيچ و خم بازيگري سياسي را ميشناسد و با آزمودههايش ميداند فراز و فرود در دنياي سياست چگونه رقم ميخورد. هر چه باشد داستان شيخ اكبر هاشميرفسنجاني اين رفيق دوران شباب و عصر پيري را به چشم ديده و آگاه است از اينكه حد و مرز «مغضوبيت و محبوبيت» در سياست از مويي نازكتر است. ميداند در عالم سياست اين حكايت، شكست دادني است كه «از دل برود هر آنكه از ديده برفت.» همين بوده كه او از شعاع ديدگان در دنياي سياست نه يك بار كه دوبار، رفته است. بار اول، «بخت اول» محافظهكاران در انتخابات دوم خرداد 76 بود و بار دوم، مرد اول راستكيشان سياسي ايران در انتخابات رياستجمهوري 84. ناطق اما درهر دوبار برنده نشد. دوم خرداد نه شكست ناطق كه پايان عصر محافظهكاري شد و تير84 هم پايان عصر شيخوخيت در جناح راست. چنين شد كه ناطق از همان روز فهميد تفاوت الگوي سياستورزي ذهني او با واقعيات موجود سياسي ايران از زمين تا آسمان است. بلافاصله تصميمي تاريخي گرفت؛ «خداحافظي با طبقه حاكمه و سلام به هيات حاكمه.» همين بود كه در اين گپوگفت، حاضران فقط شاهد نطق ناطق نبودند كه او سياستمدارانه و در لابهلاي جملاتش از مانيفست و مقصد سياسياش، رونمايي كرد و رويت اين هدف تنها زماني ميسر است كه زير پوست اين دو جملهاش كالبدشكافي شود؛ «عمر كار سياسي من تمام شده و هيچگاه نگفتم از عرصه سياسي كشور خارج شدهام.»«عمر كاري من تمام شده» در ادبيات سياسي چيزي نيست جز بازنشستگي اكتوريستي سياسي يا خداحافظي با طبقه حاكمه كه آن را بايد بيت اول سروده شده شعر مهندسي ناطق براي آيندهاش دانست. اين شعر زماني كامل ميشود كه بيت دوم سروده آن را در ديدار اخير او با دانشجويان ارشد و دكتراي علوم سياسي ديد و خواند؛ جايي كه او در پاسخ به پرسش يكي از حاضران در جلسه كه از او درباره حضور در عرصه سياسي كشور سوال ميپرسيد، گفت: «من هيچگاه نگفتم از عرصه سياسي كشور خارج شدهام. لكن من از عرصه سياستهاي اجرايي كشور با تحليل خودم از همان مجلس پنجم كنار رفتم. من از سال 78 اعلام كردم كه ديگر در انتخابات شركت نميكنم اما همچنان بنده در عرصه سياسي هستم.» اين جملات يعني آنكه ناطق نوري اسباب و اثاثش را جمع كرده و طبقه سياست ورزياش را تغيير داده و ديگر در ساختماني كه سياستمدارانش ميخواهند بازيگر سياسي باشند، ساكن نيست. براي آنكه به اميدواران و نگرانان بازگشتش به كارزار انتخابات بهتر بفهماند كه ديگر حناي بازيگري سياسي برايش رنگي ندارد و نميخواهد ميداندار بازي سياسي باشد مثالي از پايان عمر سياسي سياستمداران در ايالات متحده امريكا و چگونگي بهرهبرداري از تجربيات آنها ميزند: «در دنيا رجال سياسي براي كار سياسي عمري را تعريف ميكنند. بعد از اينكه عمر كار سياسي به پايان رسيد آنها به اتاقهاي فكر ميروند. در امريكا هنوز از كارتر استفاده ميشود و او در اتاق فكر حضور دارد ولي ما ميخواهيم مدام بياييم تا موتور بسوزانيم، اين غلط است، بايد با فرصتي كه فراهم ميكنيم زمينه حضور جوانان به وجود آيد.» ناطق با گفتن اين جملات و طرح اين مثالها سعي كرد تا بگويد هرچند در حوزه اجرايي بازنشسته سياسي شده اما به جاي بازيگري سياسي ميخواهد در اتاق فكر نظام سياستسازي و سياستمدارسازي كند. ورودش به دنياي جديد سياست را هم با انتخابات رياستجمهوري 92 آغاز كرد. جايي كه او بر خلاف انتخابات رياست جمهوري 84 كه «چراغ روشن» سعي كرد تا علي لاريجاني را با مديريت محافظهكاران، به رياستجمهوري برساند رو به راهبرد چراغ خاموش آورد و از حسن روحاني حمايت كرد. جداي ازاينها، ناطق نوري در همين ديدار يك ساعته با جوانان از مختصات و مشخصات مانيفست سياسي خود هم پردهبرداري كرد؛ جايي كه او تاكيد كرد بايد فرصت براي سياستمدار شدن و مديريت جوانان فراهم شود. جهانبيني سياسي ناطق جداي از بازنشستگي مديران پير و سياستمداران محك خورده اما نقطه كانوني ديگري هم دارد. ناطق نوري جناح هاي سياسي كشور چه اصولگرا و چه اصلاحطلب را حرفهاي نميداند. همين است كه اگر تا ديروز چندباري با جديت گفته بود كه؛ «جناحهاي سياسي قاعده بازي را بلد نيستند.» در اين ديدار ايرادي جديد را به بهانه انتخابات مجلس دهم «بر روي احزاب» گذاشت و گفت: «من از ابتدا در درون جريانهاي سياسي كشور حضور داشتم و كاربلد اين كار هستم. بنابراين معتقدم در شرايط فعلي نه اصلاحطلبان و نه اصولگرايان معتدل برنامه مشخصي براي انتخابات نداشته و ندارند.»يكي از ملزومات سياست ورزي حرفهاي احزاب قدرتمند با برنامه هستند. چيزي كه به اعتقاد ناطق، اصولگرايان معتدل و اصلاحطلبان به آن توجهي ندارند. ناطق نوري در كنار تغيير طبقه سياستورزي خود اما نگرانيهاي جدياي هم دارد. نگرانيهايي كه براي بيانش، بهتر از انتخابات مجلس دهم بهانهاي ندارد. از همين رو بود كه هر چند مخاطبش در اين ديدار تعدادي جوان دانشجو بودند اما روي هشدارش با اصلاحطلبان و اصولگرايان معتدل و ميانهرو بود: «زماني كه بنده مسووليت داشتم يك سال و نيم مانده به انتخابات اجاق انتخابات را روشن ميكرديم و شش ماه مانده به انتخابات كانديداها را نيز اعلام ميكرديم. من اعتقاد دارم هنوز چنين چيزي در جريانهاي سياسي شكل نگرفته است، همه گروهها براي مشورت سراغ من ميآيند و من به آنها گفتهام سلانه سلانه ميرويد، اين طور نميشود. بنابراين اين انتقاد به جريانهاي معتدل سياسي كشور وارد است كه هيچ برنامه مشخصي براي انتخابات ندارند. اين در حالي است كه من شنيدهام و از نشانههايش هم مشخص است كه برخي جريانهاي تندرو و افراطي كه من آنها را قبول ندارم در برخي گروههاي سياسي با برنامهريزي منسجمتري ميخواهند در انتخابات مجلس آتي شركت كنند.» به اعتقاد شيخ نور، اصلاحطلبان و اصولگرايان معتدل با حركت سلانهسلانه و غفلت از جديت گروههاي تندرو و افراطي براي انتخابات مجلس دهم به نتيجه مطلوبي نخواهند رسيد. شيخ علي اكبر ناطق نوري پيش از اينها حرفهاي ديگري هم زده بود. اينكه در غوغاي 21 ماه پيش اصولگرايان براي آنكه او را اصولگرا اعلام كردند، گفت كه: «من جناح راست سنتي نيستم و اين مارك اشتباهي است كه در مورد من به كار گرفته شده است.» چيزي نبود جز آب پاكياي كه او روي دست اصولگرايان ريخت تا آنها هم بدانند شيخ نور، تغيير كرده و ميخواهد فصل جديدي از حيات سياسي را تجربه كند. آيا ناطق در 72 سالگي ميتواند حيات سياسي خود را با تغيير طبقه سياستورزي خود، تجديد كند؟شايد برائت از اصولگرايي و انتقاد از گروههاي سياسي در كنار فقدان احزاب قدرتمند بتواند موقعيتي هر چه بهتر براي او فراهم كند اما به واقع با نو شدن ناطق نوري براي ساخت هيات حاكمه توسط او، چراغها سبز ميشود؟