ادراك راديكال از امر مذاكره ايران و ايالاتمتحده امريكا
پرهام پوررمضان
مذاكرات ميان ايران و ايالاتمتحده امريكا همواره يكي از موضوعات حساس و پيچيده در عرصه روابط بينالملل بوده است. اين مذاكرات، به ويژه در زمينه برنامه هستهاي ايران، با واكنشهاي متنوعي در رسانههاي داخلي و خارجي مواجه شدهاند. در اين كوتاه نوشتار مقصود از گفتمان راديكال در رسانهها به مجموعهاي از روايتها و تفاسير اطلاق ميشود كه با ديدگاههاي افراطي و غالبا تقابلي نسبت به موضوعات حساس، مانند مذاكرات ايران و امريكا، همراه هستند. اين گفتمانها معمولا با تاكيد بر تضادهاي ايدئولوژيك، تاريخي و سياسي، به بازنمايي منفي از طرف مقابل ميپردازند. رسانهها به ويژه در عصر ديجيتال، مهمترين بسترهاي شكلگيري و گسترش گفتمانهاي راديكال هستند. رسانههاي تصويري، نوشتاري و بهويژه شبكههاي اجتماعي با قابليت انتشار سريع و فراگير، امكان شكلدهي به نگرشهاي جمعي را دارند. يكي از مكانيسمهاي اصلي گفتمان راديكال، خلق احساس ترس و تهديد است. مثلا وقتي مذاكره با امريكا به عنوان «نفوذ دشمن» يا «فريب» تصويرسازي ميشود، اين پيامها در ذهن مخاطب، نسبت به هرگونه تعامل ديپلماتيك بياعتمادي ايجاد ميكنند. رسانههايي كه از زبان راديكال استفاده ميكنند، اغلب جهان را به دو قطب «ما» و «ديگران» تقسيم ميكنند. اين امر منجر به تشديد هويتگرايي و كاهش ظرفيت شنيدن صداي طرف مقابل ميشود. در نتيجه، افكار عمومي نسبت به گفتوگو و مذاكره واكنشي منفي يا خصمانه نشان ميدهد. گفتمانهاي افراطي، بهويژه در رسانههاي تصويري و ديجيتال، ميتوانند از طريق بازپخش مكرر، به صورت بلندمدت بر حافظه جمعي اثر بگذارند. اين اثرات ميتوانند حتي در شرايطي كه زمينههاي واقعي تهديد كاهش يافته، همچنان بر نگاه مردم حاكم باشند. رسانههاي داخلي ايران در مواجهه با مذاكرات با امريكا، رويكردهاي متفاوتي اتخاذ كردهاند بهطوري كه رسانههاي رسمي و دولتي؛ معمولا با رويكردي محتاطانه و هماهنگ، به بازتاب مذاكرات پرداختهاند. به عنوان مثال، در مذاكرات اخير ايران و امريكا در عمان، رسانههاي جريان اصلي در ايران با پرهيز از هيجانزدگي و بزرگنمايي، رويكردي مسوولانه اتخاذ كردند. نقش وزارت امور خارجه و سخنگوي آن در حفظ آرامش رسانهاي و كنترل انتظارات افكار عمومي نيز برجسته بوده است اما در نگاهي ديگر برخي رسانهها و تحليلگران داخلي با ديدگاههاي انتقادي، مذاكرات با امريكا را بيفايده يا حتي مضر ارزيابي كرده و تاكيد كردهاند كه تجربههاي گذشته نشاندهنده بياعتمادي به امريكا و زيانبار بودن مذاكرات است. برخي رسانههاي غربي، مانند واشنگتن پست، با ديدگاههاي انتقادي به مذاكرات نگاه كردهاند. به عنوان مثال، چارلز كراتهمر، مفسر واشنگتن پست، مذاكرات مستقيم با ايران را تلهاي براي امريكا دانسته و پيشنهاد كرده است كه امريكا بايد از اين مذاكرات پرهيز كند. برخي رسانههاي آسيايي مانند تلگراف هند و استاف نيوزيلند، مذاكرات غيرمستقيم ايران و امريكا را تلاشي براي بازگشت به برجام و بهبود روابط دو كشور ارزيابي كردهاند. اين رسانهها تاكيد كردهاند كه احياي برجام ميتواند به بهبود روابط ايران و امريكا منجر شود. رسانههاي فارسيزبان خارجنشين، مانند بيبيسي فارسي و ايران اينترنشنال نيز در بازنمايي مذاكرات ايران و امريكا نقش داشتهاند. تحليل محتواي اخبار اين رسانهها نشان ميدهد كه آنها با استفاده از مضاميني مانند «بشردوستي»، «حق/عدالت»، «اقتصادي/مالي» و «صلح/امنيت»، به بازنمايي مذاكرات پرداختهاند. اين رسانهها از استراتژيهاي گفتماني مانند «نامگذاري»، «تصويرسازي» و «ارجاعدهي» براي تاثيرگذاري بر افكار عمومي استفاده كردهاند. وقتي رسانهها از گفتمانهاي راديكال استفاده ميكنند، عملا بر شكافهاي داخلي ميافزايند. افرادي كه موافق تعامل و مذاكره هستند، به «سادهلوح» يا «غربزده» متهم ميشوند. اين موضوع ميتواند به تضعيف انسجام سياسي و اجتماعي كشور بينجامد. گفتمانهاي راديكال، نهادهاي بينالمللي مانند شوراي امنيت، آژانس انرژي اتمي يا حتي سازمان ملل را ابزارهاي «سلطهگرانه» معرفي ميكنند. اين نوع نگاه، مشاركت فعال كشور در نظام بينالمللي را دچار اخلال ميكند. با افكار عمومي متأثر از گفتمانهاي راديكال، دولتها براي ورود به روندهاي مذاكرهاي بايد هزينه اجتماعي بالايي بپردازند. اين وضعيت موجب ميشود فرصتهاي ديپلماتيك از دست بروند يا در نيمهراه متوقف شوند. در عصر ديجيتال، شبكههاي اجتماعي بستري قوي براي تقويت يا مقابله با گفتمانهاي افراطي هستند؛ الگوريتمهاي مبتني بر «تعامل بالا» اغلب محتواي هيجاني، دوگانهساز و افراطي را بيشتر برجسته ميكنند، گروهي از كاربران فعال در فضاي مجازي با اشتراكگذاري مطالب راديكال يا احساسي، به بازتوليد و تقويت اين فضا كمك ميكنند، در مقابل، اگر جريانهاي ميانهرو و نخبگان دانشگاهي فعالانه وارد اين فضا شوند، ميتوانند با زبان علمي و تحليلمحور به مقابله با گفتمان افراطي بپردازند.
براي كاهش اثرات مخرب گفتمانهاي راديكال بر افكار عمومي، راهكارهايي ميتوان ارايه داد: 1- آگاهيبخشي به مردم درباره سازوكار رسانهها، روشهاي تحليل انتقادي محتوا و شناسايي سوگيريهاي خبري ميتواند مخاطب را در برابر گفتمانهاي افراطي واكسينه كند. 2- رسانههاي ميانهرو، دانشگاهها و مراكز پژوهشي بايد با تبيين پيامدهاي مثبت تعامل ديپلماتيك، زمينهساز بازتعريف اعتماد عمومي به گفتوگو شوند.
3- رسانههاي بزرگ و تاثيرگذار دولتي بايد از دوقطبيسازي پرهيز كرده و رويكردي منصفانه در پوشش مذاكرات و مسائل سياسي بينالمللي اتخاذ كنند.
بررسي تاثير گفتمانهاي راديكال بر افكار عمومي در زمينه مذاكره ميان ايران و ايالاتمتحده امريكا نشان ميدهد كه اين گفتمانها نهتنها نگرش عمومي به مفهوم مذاكره را تحتتاثير قرار دادهاند، بلكه به صورت بنيادين ماهيت و سرنوشت خود فرآيند مذاكره را نيز تغيير دادهاند. در اين ميان، راديكاليسم سياسي و ايدئولوژيك، در هر دو سوي ماجرا، مانع از شكلگيري ادراكاتي انعطافپذير، واقعبينانه و آيندهنگر از تعامل ميان دو كشور شده است.
راديكالها، چه در بدنه قدرت و چه در سطح رسانههاي عمومي، با اتكا به سازوكارهاي رواني-اجتماعي مانند ترس، دشمنسازي، سادهسازي افراطي و تحريك احساسات جمعي موفق شدهاند دامنه نفوذ خود را در لايههاي گستردهاي از افكار عمومي بگسترانند.
نتيجه اين روند، شكلگيري نوعي فضاي عمومي است كه در آن مذاكره به جاي آنكه به عنوان ابزاري براي تامين منافع ملي تلقي شود، نوعي خيانت يا سازش ناپذيرفتني قلمداد ميشود. اين درحالي است كه در جوامع مدرن، مذاكره نه نشانه ضعف بلكه نشانه بلوغ سياسي و واقعگرايي در سطح روابط بينالملل به شمار ميرود. به اين ترتيب، گفتمانهاي راديكال با دستكاري در معاني و ارزشهاي مرتبط با تعامل و گفتوگو، مانعي جدي در مسير حل اختلافات و تنشزدايي سازنده ايجاد كردهاند.
بررسي تاثير گفتمانهاي راديكال بر افكار عمومي در بستر مذاكرات ايران و امريكا نشان ميدهد كه اين گفتمانها نه تنها بر ادراك عمومي از مذاكره و ديپلماسي سايه افكندهاند، بلكه خود به عنوان يكي از موانع اصلي بر سر راه شكلگيري راهكارهاي معقول و پايدار در سياست خارجي عمل كردهاند. گفتمانهاي راديكال، با بهرهگيري از تكنيكهاي دشمنسازي، ترسافكني و قطبيسازي شديد، موفق شدهاند نوعي چارچوب تفسيري يكجانبه و غيرمنعطف در ذهنيت جمعي ايجاد كنند كه در آن هرگونه گفتوگو و مصالحه معادل خيانت، ضعف يا سازشناپذيري قلمداد ميشود.
اين روند، ضمن تضعيف سرمايه اجتماعي، انسجام ملي و اعتماد به نهادهاي تصميمساز، سبب شده است كه هزينههاي سياسي و اجتماعي مذاكرات واقعي افزايش يافته و دامنه مانور نهادهاي رسمي كشور در سياست خارجي محدود شود. تجربههاي گذشته، از مذاكرات برجام گرفته تا تلاشهاي ديپلماتيك در دورههاي بعدي، گواه روشني بر اين حقيقتاند كه بدون بازتعريف بنيادين در گفتمان غالب پيرامون مذاكره، امكان تحقق ديپلماسي موفق و منافع پايدار ملي وجود نخواهد داشت.
بنابراين، ضروري است كه با رويكردي آگاهانه و آيندهنگر، راهبردهاي موثري براي مقابله با افراطگرايي گفتماني در پيش گرفته شود. آموزش سواد رسانهاي، ترويج عقلانيت انتقادي، ايجاد بسترهاي گفتوگو و بازسازي مفهوم وطندوستي برمبناي منافع ملي، ازجمله اقداماتي است كه ميتواند فضا را از سلطه گفتمانهاي راديكال رهايي بخشد. تنها با گذار از فضاي احساساتي و قطبي به سوي تحليلهاي خردمندانه و سياستهاي مسوولانه، ميتوان اميد داشت كه افكار عمومي، بهجاي ابزار فشار راديكاليسم، به سرمايهاي سازنده براي پيشبرد مصالح ملي تبديل شود.
پژوهشگر علم سياست