خاستگاه «انار» در آثار بختيار علي
ترجمه: مختار شكريپور
نبز گوران، رماننويس و روزنامهنگار و پژوهشگر و مترجم و شاعر كرد عراقي، اخيرا كتابي در ژانر گفتوگو با عنوان «نمادهاي دنياي رمان» منتشر كرده است. «نبز گوران» در اين كتاب با بختيار علي، نويسنده و شاعر سرشناس كرد عراق، به گفتوگويي مفصل درباره نمادها و نشانههاي رمانهاي اين نويسنده از مرگ تكفرزند دوم تا نفرت نوبهاران پرداخته است. آنچه در ذيل ميآيد، فرازي از اين كتاب است كه در آن بختيار علي از نماد و نشانه انار در آثارش، به ويژه در رمان «آخرين انار دنيا» سخن گفته است. انار، به عنوان يك عنصر نمادين در رمان «آخرين انار دنيا» و همچنين ديگر آثار اين نويسنده، بسامد و اهميت زيادي دارد و روشن است كه پرداختن به اين موضوع به نوعي رمزگشايي از اين عنصر در آثار بختيار علي است. فرازهايي از ترجمه كتاب، صفحههاي 29 و 30 را در ادامه بخوانيد.
«سال 1975، خانهاي كه حدود 46 سال در آن زندگي ميكرديم را عوض كرديم. تك درخت اناري در حياط خانهمان بود كه فكر ميكنم هنوز هم مانده باشد. آن درخت از نظر من به نوعي نماد خانهمان بود. بعد از چند سال از زماني كه يواشكي به ايران سفر كردم و بعدها كه براي مدتي برگشتم و همچنين مدتي هم كه خودم را در كوهها مخفي كرده بودم، به ياد آوردن آن انار، يادآوري خانهمان بود. ياد روزهاي خوشبختي و بيواهمگي در آغوش خانواده بود و ياد زيستن در دامن مهربان مادر و غذاي گرم ظهرها و شامها.انار در خيال من، نماد جمع كردن و دور هم زندگي كردن شده است. بيش از هر چيز، آنچه سمبل انار را در زندگي من تكثير كرده است، آن درخت انار حياط خانهمان است. اگر به رمان «آخرين انار دنيا» دقت كنيد، نخستين لحظه افتادن انار از آن شاخه افسونآلود، لحظه عميق شدن كل احساس سرگرداني و بيخانماني و ناآرامي و شيطنت در دوران كودكي است.
انار چون نمادي جمعكننده، چون چتري كه ميتواند قربانيان را زير سايه خود گرد آورد، پيش از آنكه نماد جمع باشد، نمادي خاص از آن من بود، من هرگاه به ياد خانه و عزيزانم ميافتادم، ياد آن درخت انار هم ميافتادم. اين نماد انار در ذهن و خاطر من، با تمام معاني انار در خيال جمعي انسان كرد و انسان شرقي ديرين مرتبط است.»