• 1404 سه‌شنبه 16 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6036 -
  • 1404 سه‌شنبه 16 ارديبهشت

نكاتي درباره مساله وحدت و لوازم آن در جوامع مسلمين

وحدت عقايد يا اتحاد معتقدان؟

عظيم محمودآبادي

ماجرايي كه اخيرا در يكي از برنامه‌هاي صدا و سيما واقع شد از هر نظر كاري غيرمعقول، ناپسند و خلاف سنت اهل بيت پيامبر(ص) و حتي علماي بزرگ شيعه بود. 
اساسا راز ماندگاري اماميه و دوام و قوام آن در دوره‌هاي به غايت پرآشوب و خطير در همين عقلانيت توام با ادب اسلامي و متانت علوي بوده است. از قضا اگر مي‌بينيم ساير گروه‌هاي شيعي در طول تاريخ يا از ميان رفته‌اند يا به لحاظ يك نيروي مذهبي قابل اعتنا قدرتشان را از دست داده‌اند، ترديد نكنيد كه در دوره يا دوره‌هايي از حياتشان نوعي افراط‌گرايي منفك از خرد را پيشه خويش كرده‌اند. چنانكه مي‌دانيم براي نمونه در ميان شيعيان، اسماعيليه زماني در مبارزه با حكام جور چنان عنان از كف داده بودند كه با تهور و بي‌باكي بي‌نظيرشان توانسته بودند حقيقتا خلافت عباسي را به چالشي عميق مبتلا كنند اما نهايتا، سرانجامِ آنها به كجا انجاميد؟ گذشته از سيره عملي اسماعيليه حتي در مباني نظري نيز راه افراط پيموده بود و اعقابش به غلات شيعه مي‌رسيد كه در مورد محبت و ولايت اهل بيت(ع) زياده‌روي مي‌كردند و گاه اين زياده روي‌ها با عقايد توحيدي مسلّم در تعارض قرار مي‌گرفت. براي همين بود كه ائمه حكم به تكفير سران آنها مي‌دادند ولو اينكه فردي از آنها يا نيروي اصلي‌شان زماني از شاگردان و اصحاب ائمه بوده باشد.

مورد ابوالخطاب كوفي
چنانكه در مورد ابوالخطاب از غلات كوفه دقيقا همين اتفاق افتاد. وي از شاگردان امام صادق(ع) بود اما در مورد جايگاه امامت زياده روي كرد تا جايي كه خود امام صادق(ع) وي را تكفير كرد. اين افراط در نظر و عقايد نهايتا به گروهي همچون اسماعيليه ختم شد كه از قبول امامت حضرت كاظم(ع) سر باز زدند و راهي را پيش گرفتند كه جز بيراهه و تباهي نبود. اما حتي اگر ما در نظر و عقيده جانب اعتدال را رعايت و عقايدمان را بر مدار حق تنظيم كنيم باز هم معاف از اعتدال در روش و تعامل با ساير گروه‌هاي اجتماعي- و در اينجا متدينان به مذاهب مختلف -  نيستيم. اساسا هيچ عقيده‌اي به صرف حقانيت نمي‌تواند به توفيقي عيني و بيروني نائل شود مادامي كه قواعد و التزامات آن را مورد توجه قرار ندهد. لذا در اماميه علي‌رغم باور به حقانيت علي الاطلاق مذهب جعفري، اما در عمل مسيري اعتدالي و عمل‌گرايانه پيموده شد به‌طوري كه در عين حفظ اصول، اما تشيع همچنان از قدرت تعامل و همزيستي مسالمت‌آميز با پيروان ساير مذاهب اسلامي يا حتي اديان غير اسلامي برخوردار بود.

اصل برائت
لذا علي‌رغم اينكه اصل برائت يكي از مباني عقيدتي شيعه بود و بر اساس آن مسببان ظلم و جور به خاندان پيامبر (ص) مورد برائت شيعيان قرار مي‌گرفتند، اما آنها مجاز نبودند در عمل به اين فريضه به گونه‌اي رفتار كنند كه پيروان ساير مذاهب از آن اهانت به مقدساتشان را برداشت كنند. لذا وقتي شيخ طوسي زيارت عاشورا را در كتاب خود آورد و مورد خشم اهل سنت بغداد قرار گرفت- به دليل عباراتي كه در آن چهار نفر با مرجع ضمير مبهم لعن شد‌ه‌اند- تا جايي كه به منزل شيخ طوسي ريختند و خانه‌اش را آتش زدند و ايشان مجبور به ترك بغداد و مهاجرت به نجف شد، تفسير جالبي از آن عبارات زيارت عاشورا ارايه داد.
هنگامي كه خليفه عباسي از او پرسيد: منظور از «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد(ص) ... چه كساني هستند؟» شيخ طوسي جواب داد: اولين ظالم، قابيل بود كه هابيل را به قتل رساند. دومين لعن مربوط به آن كسي است كه ناقه صالح نبي(ع) را نحر كرد و سومين آن ناظر به قاتل حضرت يحيي و چهارمين لعن هم البته به ابن‌ملجم مرادي قاتل اميرالمومنين(ع) اختصاص دارد.

هشام بن حكم و عبدالله بن يزيد فزازي
بنابراين شيعيان امامي با تاسي به بزرگان خود - چه در عصر ائمه و چه پس از آن- به نيكي اقتضائات زندگي در جامعه‌اي چند فرهنگي با عقايد بعضا متضاد را آموخته بودند و مي‌دانستند در عين پايبندي به اصول غير قابل تغيير در مذهب خويش، چطور بايد عمل كنند تا با پيروان مذاهب ديگر همزيستي مسالمت‌آميزي داشته باشند. آنها تا آنجا به اين هنر آراسته بوده‌اند كه مي‌بينيم در تاريخ نوشته‌اند شخصيتي همچون هشام بن حكم- از اصحاب و شاگردان بسيار مهم و مشهور امام صادق(ع) با عبدالله بن يزيد فزازي - كه اباضي مذهب و از بزرگان يكي از فرق خوارج- بود، كسب و تجارت مشتركي داشت و هم حجره وي بود. يعني هشام از متكلمين برجسته امامي با عبدالله بن يزيد فزازي كه او هم از علما و متكلمين برجسته اباضي بود و طبيعتا عقايد و باورهاي ديني‌شان با يكديگر تفاوت و حتي اختلافات بسيار عميقي داشت، اما از چنان وسعت مشربي برخوردار بودند كه مي‌توانستند با يكديگر فعاليت تجاري مشترك داشته باشند هرچند در عقايد البته هر يك ملتزم به اصول و مباني مذهب خود بود.
هاضمه فراخ اسلام
اساسا در فرهنگي اسلامي بر اساس آموزه‌هاي اصيل پيامبر اكرم(ص) مسلمانان از چنان هاضمه فراخي برخوردارند كه حتي با بروز اختلافات عميق- كه به هر حال از اقتضائات ادراك بشري است- فرصت زندگي توام با احترام متقابل و امنيت رواني عقيدتي از پيروان مذاهبي كه به هر حال با يكديگر اختلافاتي تاريخي و اعتقادي دارند نبايد سلب شود.  اين اصل در اسلام تنها محدود به پيروان مذاهب اسلامي و پيروان ساير اديان را نيز شامل مي‌شود تا جايي كه قرآن كريم، مسلمانان را حتي از بدگويي به مقدسات مشركان نيز برحذر مي‌دارد، چراكه در اين صورت بيم آن مي‌رود كه آنها نيز به خداي مسلمين توهين كنند و اين چرخه خشونت لساني همچنان ادامه يابد. لذا قرآن از مسلمانان مي‌خواهد كه «ولا تسُبُّوا الّذِين يدْعُون مِنْ دُونِ‌الله فيسُبُّوا‌الله عدْوًا بِغيْرِ عِلْمٍ كذلِك زيّنّا لِكُلِّ أُمّةٍ عملهُمْ؛ و آنهايي را كه جز خدا مى‏ خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روي دشمني [و] به ناداني خدا را دشنام خواهند داد اينگونه براي هر امتي كردارشان را آراستيم». (انعام/108) 
دوران محنه و حديث سلسله الذهب
لذا در آموزه‌هاي اصيل شيعي هرچند برائت از همه كساني كه در حق خاندان رسول خدا (ص) ظلم كرده‌اند، اصل است، اما التزام به اين اصل به هيچ‌وجه به معناي ناسزاگويي به مقدسات ساير مذاهب اسلامي و تشديد اختلافات مسلمين نيست.
چنانكه در متون شيعي معمولا از تعيين علني مصاديق پرهيز شده و به عباراتي نظير «إِنِّي سِلْمٌ لِمنْ سالمكُمْ و حرْبٌ لِمنْ حاربكُمْ و ولِيٌّ لِمنْ والاكُمْ و عدُوٌّ لِمنْ عاداكُمْ» بسنده شده تا حتي الامكان از بروز حساسيت پيروان ساير مذاهب جلوگيري شود. 
اين در حالي است كه ما در دوره‌هايي شاهد آن هستيم (از جمله قرن پنجم قمري) كه اعاظم هر يك از مذاهب اهل سنت پيروان مذهب ديگر- كه آنها هم در شمار اهل سنت بودند - را تكفير مي‌كردند! و فراتر از آن حتي نحله‌هاي مختلف از قبيل اشاعره و معتزله يا طرفين ماجراي محنه‌القرآن يكديگر را تكفير مي‌كردند. اما ائمه شيعه در اين ميان صراط ديگري را پيش گرفته بودند كه از جمله آن مي‌توان به دوران محنه و روايت مهم امام رضا(ع) مشهور به حديث سلسله‌الذهب درست در همان دوران اشاره كرد.
آري در زما‌نه‌اي كه هر گروه مذهبي عليه پيروان ساير مذاهب علمِ تكفير بلند كرده بود امام رضا(ع)  در روايتي كه مستند به قول پدر و اجداد طاهرشان بود و در نهايت به پيامبر(ص) مي‌رسيد كه از قول جبراييل و او از جانب خدا فرموده بود: «كلِمةُ لا‌الله اِلا‌الله حِصْني فمنْ دخل حِصْني امِن مِنْ عذابي». بر اساس اين حديث از امام رضا (ع) قائلان به كلمه «لا‌اله الا‌الله» به دژ و قلعه محكم ربوبي راه يافته‌اند و هر كس در اين قلعه مستحكم وارد شود از عذاب الهي مصون خواهد بود.

مساله نجات و مظهر توحيد محض
كساني كه با مساله «نجات» در الهيات مسيحيت آشنا هستند، مي‌دانند كه اين مفهوم چه پيچيدگي‌هايي دارد و برخورداري از نعمت نجات چه شرايط و مضايقي دارد، اما در اسلام بر اساس روايت فوق نجات صرفا در گروي قائل بودن به «لااله الا‌الله» است. هرچند اين روايت صرفا به اقرار لساني آن دلالت ندارد و احتمالا معناي بسيار عميق‌تري از آن را مراد مي‌كند. اينجا «لااله‌الا‌الله» مظهر توحيد محض است و توحيد لوازمي دارد كه التزام به آنها مي‌تواند موجب مصونيت از عذاب الهي و فلاح و رستگاري شود. 
حال در شرايطي كه اين آموزه‌هاي اصيل شيعي چنين چارچوب رفتاري را براي پيروان مذهب اهل بيت (عليهم‌السلام) ترسيم كرده است بيان برخي مسائل تفرقه برانگيز آن هم در شرايط فعلي جهان اسلام و به ويژه مساله غزه مي‌تواند محل سوال و تامل جدي باشد.
مساله وحدت از مهم‌ترين اصول اسلامي است و مسلمانان جهان امروز بيش از هر زمان ديگري به اين اصل اصيل محتاجند هرچند التزام به آن به معناي دست كشيدن از عقايد و ساير اصولي نيست كه آنها را درست و بر حق مي‌دانيم. اساسا وحدت به معناي وحدت اعتقادات نيست، بلكه به اتحاد معتقدان دلالت دارد. به تعبير مرحوم دكتر شريعتي وحدت ميان تشيع و تسنن نه اما وحدت ميان شيعه و سني آري.


     اگر مي‌بينيم ساير گروه‌هاي شيعي در طول تاريخ يا از ميان رفته‌اند يا به لحاظ يك نيروي مذهبي قابل اعتنا قدرتشان را از دست داده‌اند، ترديد نكنيد كه در دوره يا دوره‌هايي از حياتشان نوعي افراط‌گرايي منفك از خرد را پيشه خويش كرده‌اند.
    اساسا هيچ عقيده‌اي به صرف حقانيت نمي‌تواند به توفيقي عيني و بيروني نائل شود مادامي كه قواعد و التزامات آن را مورد توجه قرار ندهد.
    لذا در اماميه علي‌رغم باور به حقانيت علي‌الاطلاق مذهب جعفري، اما در عمل مسيري اعتدالي و عمل‌گرايانه پيموده شد به‌طوري كه در عين حفظ اصول، اما تشيع همچنان از قدرت تعامل و همزيستي مسالمت‌آميز با پيروان ساير مذاهب اسلامي يا حتي اديان غيراسلامي برخوردار بود.
    اساسا در فرهنگي اسلامي بر اساس آموزه‌هاي اصيل پيامبر اكرم (ص) مسلمانان از چنان هاضمه فراخي برخوردارند كه حتي با بروز اختلافات عميق - كه به هر حال از اقتضائات ادراك بشري است -فرصت زندگي توام با احترام متقابل و امنيت رواني عقيدتي از پيروان مذاهبي كه به هر حال با يكديگر اختلافاتي تاريخي و اعتقادي دارند نبايد سلب شود. 
    در آموزه‌هاي اصيل شيعي هر چند برائت از همه كساني كه در حق خاندان رسول خدا (ص) ظلم كرده‌اند، اصل است، اما التزام به اين اصل به هيچ‌وجه به معناي ناسزاگويي به مقدسات ساير مذاهب اسلامي و تشديد اختلافات مسلمين نيست.
    در متون شيعي براي ابراز برائت معمولا از تعيين مصاديق پرهيز شده و به عباراتي نظير «إِنِّي سِلْمٌ لِمنْ سالمكُمْ و حرْبٌ لِمنْ حاربكُمْ و ولِيٌّ لِمنْ والاكُمْ و عدُوٌّ لِمنْ عاداكُمْ» بسنده شده تا حتي‌الامكان از بروز حساسيت پيروان ساير مذاهب جلوگيري شود. 
    اين در حالي است كه ما در دوره‌هايي شاهد آن هستيم (از جمله قرن پنجم قمري) كه اعاظم هر يك از مذاهب اهل سنت پيروان مذهب ديگر - كه آن هم در شمار اهل سنت بود- را تكفير مي‌كردند! و فراتر از آن حتي نحله‌هاي مختلف از قبيل اشاعره و معتزله يا طرفين ماجراي محنه القرآن يكديگر را تكفير مي‌كردند. اما ائمه شيعه در اين ميان صراط ديگري را پيش گرفته بودند كه از جمله آن مي‌توان به دوران محنه و روايت مهم امام رضا (ع) مشهور به حديث سلسله‌الذهب اشاره كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون