رسوايي بصري نمايشگاه كتاب ۱۴۰۴
پوستري براي فراموشي
حسين نوروزي
در فضايي كه نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران ميتواند ويترين هويت فرهنگي، سواد بصري و انسجام ملي باشد، پوستر سال ۱۴۰۴ نهتنها از اين فرصت طلايي بهرهاي نبرده، بلكه آن را به ضدخود بدل كرده است. آنچه به عنوان پوستري رسمي رونمايي شد، نه نمايانگر شكوه كتاب و خرد، بلكه تابلويي است مملو از آشفتگي، بيمفهومي و كممايگي كه نه مخاطب را دعوت ميكند، نه ميخكوب، نه حتي كنجكاو. از نخستين نگاه، اين پوستر بيشتر شبيه يك تمرين دانشجويي در كارگاه «آشنايي با فتوشاپ» است تا يك اثر حرفهاي براي رويدادي بينالمللي. تودهاي از عناصر پراكنده و بيمنطق - از نقشه محو و بيهويت ايران گرفته تا نقشهاي گلمرغي خسته و فيگوري بيروح از زني بيهيچ انسجام فرمي يا محتوايي - مخاطب را دچار سردرگمي و دلزدگي ميكند. اين تصوير نه روايت دارد، نه بار فرهنگي، نه گرافيك. بيشتر شبيه به تصادف اتفاقي چند لايه بصري است تا يك اثر فكرشده. تايپوگرافي نيز فاجعهاي جداگانه است: شعاري كه بايد پيام نمايشگاه را بهسادگي و قدرت منتقل كند، آنچنان در ميان خطوط منحني و تزيينات زائد گم شده كه حتي از فاصله نزديك هم قابل خواندن نيست. اين بيتوجهي به اصل بنيادين «ارتباط» در طراحي گرافيك، پوستر را به بنبستي بصري ميكشاند. افزون بر همه اينها، پوستر حتي در انتخاب و چيدمان شخصيتها دچار بيهدفي است. جايگاه و فرم فيگورها نهتنها حامل پيامي نيستند، بلكه ميتوانند موجب سوءبرداشتهاي اجتماعي نيز بشوند؛ نشانهاي ديگر از فقدان هرگونه تفكر انتقادي و سواد طراحي در ساخت اين اثر. در نهايت، اين پوستر نهتنها نشاندهنده سقوط سليقه بصري نهادهاي مسوول است، بلكه نشاني است از افول مسووليت فرهنگي در عرصهاي كه بايد نماد روشني و دانايي باشد. پوستر نمايشگاه كتاب ۱۴۰۴، بيش از آنكه ما را به كتاب نزديك كند، ما را از فرهنگ تصويري و درك هنري دور ميسازد. اين اثر، يك شكست نيست؛ يك رسوايي بصري تمامعيار است.