زمان به نفع ما نيست
حال سوال اين است؛ راهكارهاي عبور از اين شرايط و بازگرداندن مذاكرات به مسيري مرضيالطرفين در چنين فضايي چگونه امكانپذير است؟
1- اولين و ضروريترين اقدام در مسير مذاكرات جاري اقدامات عملي در جهت كاهش حضور، نفوذ و تاثيرگذاري اسراييل بر ترامپ است.اين امر در بادي امر غيرممكن و سهل ممتنع مينمايد ولي نميتوان آن را كنار گذاشت و تنها با اتكا به سخنراني و تهديد آن را خنثي كرد. مهمترين حربه اسراييل براي قانع كردن ترامپ «ادعاي نابودي اسراييل» از سوي ايران است. واقعبيني حكم ميكند در وهله اول لافهايي كه اين حربه را تقويت ميكند كنار گذاشته شود.تهديد شليك هزاران موشك نتيجهاي جز به كرسي نشستن حرف نتانياهو در واشنگتن، هزينه، تخريب مذاكرات و افزايش مطالبات طرف مقابل و درنهايت مشكلتراشي براي كشور چيز ديگري نيست.به زبان عاميانه «دو صد گفته چون نيم كردار نيست». اگر ضرورتي بر تهديد و شليك بود، ميتوان و بايد آن را در زمان مقتضي اعلام و عملياتي كرد.
2- ترامپ تنها تصميمگيرنده سياستهاي امريكا درقبال ايران و مذاكرات هستهاي است.هر ابتكاري در جهت خروجي مثبت مذاكرات بايد از طريق تاثيرگذاري بر اين شخص صورت گيرد. اين به معناي ناديده گرفتن كانالهاي ديگر ارتباطي در امريكا نيست. با تاييد اين تلاشها كه احتمالا ماههاست در حال انجام است و اتفاقا تاثير مثبتي هم بر تصميمات ترامپ داشته پيشنهاد نگارنده بر ارتباط مستقيم با ترامپ است.ميپرسيد چگونه؟ و با چه تضميني؟در پاسخ به مساله تضمين بايد گفت در دنياي سياست صحبت از «تضمين» حرف عبثي است. سياست تابع شرايط و منتج از توازن قدرت است، اما در مورد «چگونگي» آن راهكارهاي متعددي را ميتوان متصور شد.اولين گام عبور از روش نامتعارف «گفتوگوي غيرمستقيم» است كه ايران بر آن اصرار دارد و همين امروز نيز عراقچي آن را در آغاز دور چهارم تكرار كرد. به فرض امكان اجرايي بودن روش فعلي مذاكرات در سطح سياسي، گفتوگوهاي كارشناسي و فني را چگونه ميتوان از طريق غيرمستقيم و با واسطه طرف عماني ادامه داد و به نتيجه رساند.
3- ترامپ بهشدت نيازمند توافق با ايران است.دلايلش را بسيار گفتهاند و نيازي به تكرار نيست.ناكامي در پايان دادن به جنگ اوكراين، استمرار فجايع انساني در غزه و ناتواني ترامپ در كنترل نتانياهو، عقبنشينيهاي مكرر در سياستهاي اعلام شده قبلي (تعرفه، خليج مكزيك، گريلند و...) در زمره شكستهاي ترامپ در برنامههاي اعلام شده سياست خارجي رييسجمهوري امريكا است. در چنين شرايطي «معامله با ايران» ميتواند به بزرگترين دستاورد سياسي ترامپ تبديل شود.حسب اطلاع نه ايران و نه امريكا- البته هريك از منظري كه موضوع اين يادداشت نيست- تمايلي به احياي توافق قبلي (برجام ندارند). در عين حال بايد توجه داشت كه نبايد برجام بهطور كلي از روند مذاكرات كنار گذاشته شود. قطعنامه ۲۲۳۱ مهمترين دستاورد ديپلماتيك براي ايران است. تكميلكننده برجام و آنچه كه ترامپ را راضي ميكند توافقي جامع با ايران است. اگر اين گمانه مقرون به صحت باشد ضروري است «مذاكرات همهجانبه» جايگزين راهبرد تمركز بر بحران هستهاي و عدم گفتوگو در زمينههاي ديگر شود.
4- ايران نيازمند ابتكاراتي است كه هم شيطنتهاي نتانياهو را خنثي كند و هم مطابق با روانشناسي ترامپ حس جاهطلبيهاي رييسجمهوري امريكا را ارضا كند. تيم سياستگذار كشور بايد ابتكاراتي جديد و خلاق در جهت آچمز كردن طرف مقابل را روي ميز بگذارد.اعلام آمادگي مذاكره با ترامپ در صورتي كه امريكا عزم جدي براي «توافق جامع و لغو كليه تحريمهاي اوليه و ثانويه در مقابل تضمين فعاليت صلحآميز هستهاي بر اساس NPT و عاديسازي روابط» داشته باشد، بمبي است كه تلآويو را به لرزه در خواهد آورد.روشن است كه تحقق اين ايده مسيري طولاني و نيازمند عزمي جدي در دو طرف است.باتوجه به عزم جدي نتانياهو براي برهم زدن مذاكرات و تخريب جو نسبتا مثبت بين تهران و واشنگتن و برخوردار بودن رژيم صهيونيستي از همه امكانات رسانهاي و لابي نيرومند و تاثيرگذار از يك سو و عجلهاي كه ترامپ دارد، مساله مديريت زمان در مذاكرات از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است. به بيان صريحتر بايد اعتراف كرد كه «زمان به نفع ايران نيست.»
5- اهداف سفر عراقچي به عربستان هر چه باشد بايد آن را به فال نيك گرفت. عربستان مخالف توافق هستهاي در ۲۰۱۵، امروز به بازيگري فعال در حمايت مذاكره و توافق احتمالي بين ايران و امريكا تبديل شده است. علاوه بر همسايگي و منافع مشترك در موضوعات انرژي و امنيت، عربستان در كنار عمان ظرفيتي مناسب براي تسهيل گفتوگوهاي جاري و تاثيرگذار بر ذهنيت ترامپ را دراختيار دارد. درباره اهداف سفر وزير دفاع پادشاهي به ايران، ملاقات با رهبري و ارتباط آن با سفر ترامپ به رياض گمانهزنيهاي قابلتوجهي مطرح شد.برنامه بلندپروازانه عربستان براي توسعه و امنيت عنصري كليدي در اين مسير است. محمد بن سلمان براي تحقق اين مهم مسير گشودن فصلي نوين در رابطه با ايران را برگزيد و عليالظاهر سياست «كوبيدن سر مار» از برنامههاي اين كشور كنار گذاشته شده است. با اينكه ممكن است بهبود كامل روابط ايران با امريكا به دليل كاهش اهميت رياض نزد واشنگتن، در چارچوب استراتژي جديد محمد بنسلمان نباشد ولي بيترديد تحقق خنثي كردن هرگونه تنش كه ممكن است به بحراني فراگير در منطقه بينجامد از برنامههاي قطعي رياض است. در صورت صحت اين فرض، نبايد از ظرفيت عربستان در مذاكرات جاري و همچنين كاهش تنش بين واشنگتن و تهران و همچنين كنترل ديوانگيهاي نتانياهو غافل شد.
سفير پيشين ايران در آفريقايجنوبي