• 1404 دوشنبه 22 ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6041 -
  • 1404 دوشنبه 22 ارديبهشت

قتل ناخواسته در خانه مسكن مهر

از لحظه ورود بهمن به راه‌پله تا زماني كه مادر همسايه نقش بر زمين شد، يك دقيقه هم طول نكشيد، همسايه‌ها هر دو را به آرامش دعوت مي‌كردند، اما بهمن مي‌خواست جواب توهين را بدهد اما چند ثانيه بعد به ‌جاي كسي كه توهين كرده بود، مادرش نقش بر زمين شد.  يك طرف دعوا مرد همسايه كه به‌خاطر خرابي پمپ و قطعي آب شاكي بود و يك طرف انباردار تعاوني مسكن مهر! به من ربطي ندارد، مگر بلوك مدير ندارد؟ كار من انبارداري است! همين جمله، مرد شاكي را بيشتر عصباني كرد. از وقتي همسايگان بلوك به ‌اميد نجات از مستاجري و صاحبخانه شدن با شادي اسباب و اثاثيه زندگي را در واحدهاي اين بلوك چيده بودند، هر روز يك مشكلي به وجود مي‌آمد؛ يك روز آب نبود، يك روز برق نبود، يك روز گاز قطع مي‌شد! اگر هم همه وصل بودند، آسانسور كار نمي‌كرد و هيچ‌كس از عهده مديريت اين بلوك‌ها برنمي‌آمد. آن روز بهمن درِ انبار را بست تا به خانه برود، دفتر مديريت مجتمع مسكوني مهر و انبار آن درست طبقه همكف همان بلوكي بود كه با همسر و سه فرزند دانش‌آموزش در آن زندگي مي‌كرد، برادرش ميثم بالاي داربست در حال سنگ‌كاري نما بود. بهمن به ‌نشانه سلام و خداقوت دستي برايش تكان داد و جوابي گرفت، راه‌پله كمي شلوغ بود و همسايه‌ها در حال صحبت بودند كه با ديدن بهمن صداها بلند شد، انگار مسبب همه اين مشكلات را ديده بودند، يكي از آنان با اعتراض به بهمن گفت كه چرا پمپ خراب و آب قطع است؟ بهمن توجهي نكرد و همين موضوع همسايه را بيشتر عصباني كرد و وقتي شنيد؛ به من ربطي ندارد، مگر بلوك مدير ندارد؟ كار من انبارداري است! آتش دعوا شعله‌ور شد. تمام اتفاقات از لحظه ورود بهمن به راه‌پله تا زماني كه مادر همسايه نقش بر زمين شد، يك دقيقه هم طول نكشيد، بقيه همسايه‌ها هر دو را به خويشتنداري و آرامش دعوت مي‌كردند، اما همسايه توهيني كرده بود و بهمن مي‌خواست با هجوم به ‌طرف او حتي در حد يقه‌ كشيدني جواب بدهد، چند ثانيه بعد همه با ناباوري به مادر ميانسال همسايه نگاه مي‌كردند، زني 56 ساله كه از قطعي آب عصباني بود، ولي نمي‌خواست دعوايي اتفاق بيفتد. خون از پشت سرش جاري بود و بهمن و ديگران با نگراني و پشيماني نگاهش مي‌كردند، حتي نفهميده بود كي براي هجوم به‌ سمت همسايه و باز كردن راه، زن بي‌گناه را هل داده است تا كنار برود و راه براي يقه به‌يقه شدن با پسرش باز شود، همان لحظه ميثم هم با لباس خاك‌آلود كار از راه رسيد، صداي دعواي برادرش را شنيده، براي كمك آمده بود ولي ديدن صحنه بيهوش شدن مادر همسايه و خون‌هاي روي راه پله او و ديگران را متعجب كرد. اورژانس و پليس به سرعت از راه رسيدند، بهمن و ميثم هر دو بازداشت شدند، دو روز بعد خبر مرگ مادر همسايه عين پتك بر سرشان كوبيده شد و دو برادر را راهي ندامتگاه دماوند كرد، او به هوش نيامد و به‌ دليل ضربه‌اي كه موقع برخورد با لبه پله به سرش وارد شده بود چشم از جهان فرو بست و خانواده بهمن بدون هيچ تقصيري در اين اتفاق تلخ مجبور به ترك خانه و بعد فروش فوري آن شدند تا بيشتر از اين مقابل چشمان همسايه داغديده نباشند. بررسي دقيق پرونده، گزارش پزشكي قانوني مبني بر علت اصلي مرگ مدتي به‌ طول انجاميد تا بالاخره بي‌گناهي ميثم ثابت شد، دوربيني در راه‌پله وجود نداشت و دوربين مداربسته در محوطه اصلي بلوك‌ها نشان مي‌داد ميثم هنگام شروع دعوا بالاي داربست بود و تا پايين آمدن و رسيدن به محل درگيري بيش از يك دقيقه زمان صرف مي‌شده است، پس ميثم زماني به محل درگيري رسيده بود كه مادر همسايه از هوش رفته بود و سروصداها به سكوتي تعجب‌انگيز تبديل گشته بود. به گزارش تسنيم، حالا از آن روز تلخ 9 سال مي‌گذرد، اتفاقي ناگوار در سال 95 كه همسر و سه فرزند نوجوانش را راهي خانه پدر كرد تا با يارانه و كمك ‌خرجي پدر بهمن، سفره‌شان ناني بخور و نمير داشته باشد و بهمن هر هفته آنان را گريان در سالن ملاقات ندامتگاه دماوند ببيند. خواهر بهمن از تلخي‌هاي اين ايام مي‌گويد و غم بر صدايش مي‌نشيند. دادگاه او را به پرداخت نصف ديه محكوم كرده است، مبلغي در حدود 740 ميليون تومان! همان روزهاي اول آپارتمان به كمترين قيمت با بو بردن دلالان از اين حادثه به فروش رفت و در اين سال‌ها به هيچ دردي نخورد و خرج‌هاي درمان مشكلات كليه‌هاي دختر كوچك بهمن هم روي دستشان ماند.  اكنون خانواده بهمن چشم به كمك‌هاي ديگران دارند. خيرين و نيكوكاراني كه قصد كمك به آزادي زندانيان جرايم غيرعمد را دارند همواره مي‌توانند از طريق شماره كارت 6037991899675916 در اين امر خير سهيم باشند.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون