حفاظت از نسل آبزيان در خليجفارس
ضرورت تعيين مناطق ممنوعه صيد در فصول تخمريزي آبزيان
مريم مطلبي
خليج فارس با سواحل و جزاير مرجانياش، بهويژه در نواحي جنوبي ايران همچون كيش، هندورابي، بوموسي، تنب كوچك و بزرگ و فارور، و بني فارور يكي از مهمترين زيستبومهاي دريايي پويا در كشور محسوب ميشوند. اين مناطق، به دليل حضور صخرههاي مرجاني زنده وفعال، زيستگاه طبيعي انواع آبزيان بوده و در فصل تخمريزي، نقش نوزادگاههاي حياتي و پناهگاه براي ماهيان ايفا ميكنند. مرجانها تنها ساختارهاي زينتي زير دريا نيستند؛ بلكه قلب تپنده زادآوري، تصفيه آب و تنوع زيستي دريايياند. در سالهاي اخير، صيد بيرويه بهويژه در فصول زادآوري، آنهم با روشهايي مانند ترال كف، تورهاي گوشگيركف و محاصرهاي و پرساين شب چراغي، آسيب جدي به جمعيت مولد ماهيان وارد كرده است. ادامه اين روند نهتنها منجر به تخريب چرخه طبيعي توليدمثل و كاهش ذخاير ميشود، بلكه مستقيما بر معيشت جوامع محلي، اشتغال در بخش صيادي و امنيت غذايي ساحلنشينان و پدافند غيرعامل در نواحي مرزآبي تأثير ميگذارد. گونههاي مهمي چون هامور (گروپر)، شانك (امپرور)، سنگسر طلايي (سيبريم)، قباد (مكرل اسپانيايي خالدار) شير (ماكرل اسپانيايي) و ساردين و موتو از جمله آبزياني هستند كه بهويژه در زمان تخمريزي به صيد غيرمسوولانه حساسند. بسياري از اين ماهيان تنها در دورههاي خاصي از سال تخمگذاري ميكنند، و برداشت آنها در اين زمان، به معناي حذف يك نسل كامل پيش ازبلوغ و توليدمثل گونههاي جوان است. خليجفارس به عنوان اكوسيستمي منحصر به فرد، همچنان پابرجاست اما جمعيت ماهيهاي آن، به ويژه گونههاي تجاري و اقتصادي، تحت فشار شديد صيد بيرويه در فصلتخمريزي قرار دارند. اين فشار نه تنها منجر به كاهش شديد ذخاير ماهي شده بلكه چرخه طبيعي توليد مثل و بازسازي جمعيت را مختل كرده است.
در مقابل، برخي كشورهاي حاشيه خليج فارس مانند امارات متحده عربي (بهويژه در منطقه دوبي و ابوظبي) و سلطنت عمان (در سواحل مسقط) و بحرين، با تعيين مناطق حفاظتشده دريايي و ممنوعيتهاي فصلي صيد در دورههاي تخمريزي، توانستهاند كاهش صيد را كنترل كرده و منابع دريايي خود را احيا كنند. در اين زمان حتي فروشماهيهاي محلي كه ازكشورهاي همسايه صيد ميشوند نيز ممنوع بوده و اين كشورها با استفاده از فناوريهاي پايش، همكاري با جوامع محلي، و سياستگذاري هوشمندانه، نمونهاي از بهرهبرداري مسوولانه و پايدار از دريا را ارائه دادهاندكه نتيجه آن فراواني ماهي در نواحي مرزي با ايران است.
اجراي سياست مشابه در آبهاي جنوبي ايران، بهويژه در مناطق مرجاني، ميتواند به احياي ذخاير آسيبديده، حفاظت از گونههاي در معرض خطر و تحت فشار صيد، و تقويت بنيانهاي اقتصاد دريامحور منجر شود. ايجاد مناطق ممنوعه صيد در فصول زادآوري و نظارت بر اجراي آن، نهتنها به حفظ تنوع زيستي كمك ميكند، بلكه اقدامي در راستاي بهرهبرداري پايدار و تضمين آينده صيادي و غذايي كشور است.
توسعه پايدار دريايي بدون صيد مسوولانه ممكن نيست. حمايت از فصل تخمريزي ماهيان، يك انتخاب محيطزيستي نيست؛ يك ضرورت اقتصادي، اجتماعي و بيننسلي است. دريابست تنها به عنوان يك روش مُسكن براي كمك به ذخاير آسيب ديده از صيد بيرويه است و براي حفظ ذخاير آبزيان توجه همزمان به زيستگاه و مكانهاي تخمريزي و فصول اصلي تخمريزي اجتنابناپذير است.
اجراي اين سياستها بايد با مشاركت جوامع محلي، آموزش ماهيگيران و پايش علمي مستمر همراه باشد.
كارشناس ارشد محيط زيست