• 1404 پنج‌شنبه 1 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6050 -
  • 1404 پنج‌شنبه 1 خرداد

امریکای سردر گم

«‌اعتماد‌» در گفت‌وگو با کارشناسان روند مذاکرات ایران و امریکا را بررسي می‌کند

نصرت‌الله تاجيك: امريكا در ارتباط با برنامه هسته‌اي ايران   بازي دوگانه‌اي را عليه تهران آغاز كرده است

 حديث  روشني

در آستانه دور پنجم رايزني‌هاي غيرمستقيم ميان ايران و امريكا، اين‌بار به واسطه چرخش موضع‌گيري‌هاي ادعايي هيات امريكايي؛ اختلاف‌نظرها درباره برنامه هسته‌اي ايران آينده رايزني‌ها را در هاله‌اي از ابهام قرار داده است، به گونه‌اي كه تا لحظه تنظيم اين گزارش همچنان زمان و مكان دقيق دور جديد گفت‌وگوها معين نشده است. ايالات‌متحده طي روزهاي اخير بر مواضعي پافشاري كرده كه پيش‌تر نيز ازسوي ايران به عنوان خطوط قرمز غيرقابل مذاكره اعلام شده بودند؛ ازجمله، ادعاي لزوم پذيرش غني‌سازي صفر درصدي ازسوي تهران. خواسته‌اي كه از نگاه مقامات ايراني، نه‌تنها ناممكن، بلكه تعرضي مستقيم به هويت ملي، غرور علمي و سرمايه‌گذاري چندين ‌ساله كشور در حوزه هسته‌اي تلقي مي‌شود. چنان‌كه در واكنش به اين قبيل ادعاها، تهران موكدا مواضع خود را صريح و بدون ابهام بيان كرده و اعلام داشته غني‌سازي در خاك ايران ادامه خواهد داشت و هرگونه تلاش براي مطرح كردن اين موضوع در مذاكرات، راه به جايي نخواهد برد. اين موضع‌گيري آشكار، در حالي رخ داده كه پيش‌تر در پايان دور چهارم گفت‌وگوها، طرفين در باب عبور از كليات و ورود به مباحث فني سخن گفته بودند؛ اما اكنون به ‌نظر مي‌رسد فضاي مذاكرات با سرعت و حدت بيشتر به سمت فشار رواني و بازي‌هاي رسانه‌اي سوق پيدا كرده است. در همين راستا تحليلگران در راستاي چرايي بروز چنين شرايطي در مقطع كنوني، روايت‌هاي متفاوتي را ارايه مي‌دهند. گروهي چرايي مواضع متناقض و سردرگمي حاكم در ميان مقامات كابينه ترامپ را ناشي از فشارهاي همزمان دو لابي قدرتمند بر دولت ترامپ مي‌دانند؛ از يك‌سو لابي اسراييل و همچنين تندروهاي داخلي كه همواره به ‌دنبال تشديد تنش با ايران و توسل به گزينه ادعايي نظامي هستند. ازسوي ديگر لابي اعراب كه به وضوح مخالف هرگونه رويارويي ادعايي نظامي در صورت شكست احتمالي مذاكرات مي‌باشند، چرا‌كه به باور پادشاهي‌ها هرگونه رويارويي ادعايي ثبات منطقه را به كلي با تهديدي بزرگ مواجه خواهد كرد، از همين رو پس از سفر ترامپ به خاورميانه و انعقاد قراردادهاي تجاري گسترده ميان واشنگتن و پادشاهي‌هاي خليج‌فارس، اعراب اكنون به‌ شدت نگران هرگونه ماجراجويي جديد از جانب تل‌آويو هستند. آنها همچنين به دليل وابستگي‌هاي اقتصادي حاصل از اين توافقات، نسبت به اقدامات مشترك تل‌آويو و واشنگتن حساسيت بالايي نشان مي‌دهند و به دنبال حفظ ثبات و امنيت منطقه‌ به واسطه توافق ميان تهران و واشنگتن مي‌باشند. گروهي ديگر اما رسانه‌اي شدن مواضع متناقض واشنگتن را به عنوان مرحله‌اي از فرآيند چانه‌زني و انتقال فشار با هدف اخذ امتيازات بيشتر از تهران پشت ميز مذاكره عنوان كرده‌اند. در اين ميان هستند گروهي كه معتقدند با ورود رايزني‌ها به جزييات و طرح مطالبات حداكثري توسط طرفين، اينكه فضاي گفت‌وگوها درگير فراز و نشيب‌هاي بيشتري شود، طبيعي است. به نظر مي‌رسد ذيل پذيرش چنين گزاره‌اي است كه اين دسته از تحليلگران مدعي‌اند تاكيد متقابل طرفين بر خواسته‌هاي حداكثري خود، هر چند خطر تشديد مناقشات در مذاكرات را به همراه دارد، اما الزاما به معناي فروپاشي كامل فرآيند رايزني‌ها نيست.

از اين‌رو، به باور اين گروه اگرچه تنش‌ها رو به افزايش است، اما احتمال بازگشت به ميز مذاكرات، اگر نگوييم آسان، اما همچنان محتمل است. به اين بهانه روزنامه اعتماد با هدف بررسي و ارزيابي سناريوهاي مختلف در باب آينده مذاكرات ايران و ايالات‌متحده با لحاظ كردن رويكرد تحريك‌آميز و بازي دوگانه اخير واشنگتن با نصرت‌الله تاجيك، ديپلمات بازنشسته گفت‌وگو كرده است. ‌تاجيك در گفت‌وگوي خود با «اعتماد» علي‌رغم افزايش تنش‌ها و مواضع متناقض ايالات‌متحده، روند ديپلماتيك ميان ايران و امريكا را همچنان پابرجا مي‌داند. ‌به باور اين كارشناس مسائل خاورميانه، ترامپ و تيم تحت رهبري‌اش تلاش دارند تا با تكيه بر استراتژي فشار حداكثري، حداكثر امتياز را از آن خود كنند، با اين همه به باور اين تحليلگر سياسي سردرگمي حاكم بر تيم مذاكره‌كننده و شكاف حاكم بر ساختار سياسي امريكا را نيز نمي‌توان انكار كرد.

مشروح اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد:

 

باتوجه به واكنش اخير مقام‌هاي ايراني نسبت به مواضع ادعايي استيو ‌ويتكاف و ساير مقام‌هاي امريكايي در باب غني‌سازي ادعايي صفر درصدي آينده رايزني‌ها را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

از قبل هم پيش‌بيني مي‌شد كه با ورود طرفين به جزييات مذاكرات، اختلافات آشكار شود؛ اتفاقي كه عملا نيز رخ داد. در حال حاضر، تمركز اصلي گفت‌وگوها بر مساله غني‌سازي اورانيوم است، جايي كه اختلافي ميان دو طرف عريان شده است. همان‌گونه كه پيش‌تر اشاره كرده‌ام، ديپلماسي در مسيري پرپيچ ‌و خم و ناهموار قرار گرفته است. با اين حال، به نظر مي‌رسد اين فرآيند همچنان ادامه دارد و نبايد تصور كرد كه طرفين از شدت و ميزان اختلافات غافلگير شده‌اند. خير! هر دوطرف اهداف و منافع مشخصي دارند و به نظر مي‌رسد ديپلماسي هنوز توان پاسخگويي به اين نيازها را دارد. در اين ميان، مواضع ايالات‌متحده شفاف نيست و نوعي تناقض در گفتار و رفتار نمايندگان اين بازيگر مشاهده مي‌شود. اين مساله تا حدي ناشي از فشارهاي داخلي ازسوي جريان‌هاي تندرو در واشنگتن و همچنين فشارهاي خارجي از سوي اسراييل، برخي كشورهاي عربي و ساير ذي‌نفعان منطقه‌اي است. از همين رو، آنچه ازسوي مقامات امريكايي در رسانه‌ها بيان مي‌شود، الزاما منطبق با مواضعي نيست كه در جلسات مذاكره مطرح مي‌شود. تيم ايراني مذاكره‌كننده كه هم در گفت‌وگوها حضور دارد و هم تحولات رسانه‌اي را رصد مي‌كند، بارها تاكيد كرده كه ميان محتواي جلسات و روايت رسانه‌ها تفاوت‌هايي وجود دارد. همين دوگانگي رفتاري و گفتاري از سوي طرف امريكايي، نوعي فضاي سردرگم و ابهام در روند رايزني‌ها ايجاد كرده است. ماحصل اين بازي دوگانه آينده مبهم دور پنجم رايزني‌ها است كه هنوز زمان و مكان برگزاري آن ازسوي ايران تاييد نشده است؛ موضوعي كه احتمالا به دليل اظهارات متفاوت و تحريك‌آميز، ازجمله سخنان اخير دونالد ترامپ در رياض يا گفت‌وگوي آقاي ويتكاف درباره غني‌سازي صفر درصدي، رخ داده است؛ موضعي كه طبيعتا براي ايران قابل پذيرش نيست. با اين حال، بعيد به نظر مي‌رسد كه اين بن‌بست براي مدت طولاني ادامه يابد. طرفين ممكن است از اين فضاي پرتنش عبور كرده و به يك فرمول مشترك براي ادامه مسير دست پيدا كنند.

به باور شما چرا در بازه زماني كنوني و در آستانه دور پنجم رايزني‌ها لحن و ادبيات مقام‌هاي امريكايي درباره برنامه هسته‌اي ايران تغيير كرد و چهره‌اي چون ويتكاف كه پيش از اين حق غني‌سازي در سطحي پايين‌تر را براي ايران درنظر داشت با چرخشي 180 درجه‌اي امروز از غني‌سازي صفر درصدي مي‌گويد؟

در آستانه دور پنجم مذاكرات، مي‌توان تحليل‌هاي متفاوتي درباره چرايي طرح برخي مواضع و اظهارنظرهاي متفاوت و متناقض از‌سوي مقام‌هاي امريكايي ارايه كرد، اما پرسش اصلي اينجاست كه چرا در اين مقطع زماني، چنين سخناني از‌سوي طرف امريكايي مطرح مي‌شود و چه دلايلي پشت آن نهفته است؟ به باور من يكي از دلايل احتمالي، سردرگمي واشنگتن در‌قبال سياست‌هاي خود نسبت به ايران است. به نظر مي‌رسد امريكا مي‌داند چه چيزي را نمي‌خواهد، اما هنوز به ‌درستي نمي‌داند كه چه چيزي را مي‌خواهد. اين بلاتكليفي در مواضع رسمي اين كشور نيز قابل مشاهده است: از يك‌سو، مقامات امريكايي بارها تاكيد كرده‌اند كه با برنامه هسته‌اي صلح‌آميز ايران مشكلي ندارند؛ چنان‌كه آقاي روبيو در آخرين سخنراني خود در سنا بر اين نكته تاكيد كرده است، اما از‌سوي ديگر، همين مقام‌ها ادعا مي‌كنند كه ايران نبايد اجازه غني‌سازي داشته باشد. اين تناقض، پرسشي بنيادين ايجاد مي‌كند: اگر ايران حق غني‌سازي ندارد، چگونه مي‌توان از برنامه هسته‌اي صلح‌آميز سخن گفت؟ اين ابهام در موضع‌گيري امريكا، مي‌تواند ريشه در چند عامل داشته باشد: آيا واقعا با سردرگمي تصميم‌گيري در سطوح بالا مواجه هستيم؟ يا اين مواضع بخشي از يك بازي رواني است كه افكار عمومي ايران يا حاكميت ايران را هدف قرار داده است؟ يا شايد هم فشار لابي‌هاي قدرتمند، به‌ويژه پس از سفر دونالد ترامپ به خاورميانه، عامل اصلي اتخاذ چنين مواضعي شده است. نبايد فراموش كرد كه اظهارات اخير مقامات امريكايي، بلافاصله پس از سفر ترامپ به رياض و همچنين بعد از سفر آقاي ويتكاف به اسراييل مطرح شده است. در واقع، بخشي از اين مواضع ممكن است در چارچوب هماهنگي‌هاي منطقه‌اي جديد امريكا با متحدانش قابل‌فهم باشد. به‌ياد داريم كه ترامپ از ابتداي ورودش به كاخ سفيد، در ارتباط با پرونده هسته‌اي ايران به اهرم تهديد و فشار متوسل شد. بسياري از تحليلگران واقع‌گرا همان زمان تاكيد كردند كه رييس‌جمهور امريكا به‌ دنبال جنگ نيست، چراكه نمي‌خواهد هزينه‌هاي ناشي از آن را بپردازد؛ در عوض، فشار حداكثري را در پيش گرفته؛ رويكردي كه به باور ادعايي واشنگتن مي‌تواند پيامدهاي سخت‌تري براي ايران نسبت به رويارويي به‌همراه داشته باشد. اكنون نيز ممكن است همين رويكرد ادامه پيدا كند؛ استفاده از چماق‌هاي مختلف، ازجمله تهديد به فعال‌سازي مكانيسم ماشه توسط اروپا يا طرح اظهاراتي تحريك‌آميز، مي‌تواند بخشي از يك استراتژي گسترده‌تر براي امتيازگيري بيشتر از ايران و تحقق اهداف واشنگتن باشد.

در شرايط كنوني باتوجه به توافقات گسترده ترامپ با كشورهاي حاشيه خليج‌فارس، اين فرضيه مطرح است كه رپيس جمهوري امريكا در ارتباط با ايران تحت فشار دو لابي اعراب و لابي يهودي قرار دارد؛ لابي يهودي خواستار تشديد تنش است؛ گزاره‌اي كه در تضاد با منافع پادشاهي‌ها قرار دارد، به باور شما در شرايط كنوني واشنگتن منافع خود را در گرو تحقق خواست كدام يك از دو بازيگر مي‌بيند؟

در حال حاضر، دو رويكرد اصلي در سياست فشار عليه ايران مشاهده مي‌شود كه دونالد ترامپ به ‌صورت همزمان از هر دو بهره‌برداري مي‌كند؛نخست رويكرد اسراييل است كه بر تشديد تنش با ايران تاكيد دارد. دوم رويكردي است مبتني بر فشار حداكثري كه در اين چارچوب ترامپ تلاش مي‌كند با بهره‌گيري از ابزارهاي رواني، اجتماعي و اقتصادي، فشارهايي دروني بر جامعه ايران وارد كند. هدف از اين فشارها، ايجاد نارضايتي عمومي و درنهايت، وارد آوردن فشار از پايين به حاكميت است؛ استراتژي‌اي كه مي‌توان آن را فشار از پايين، چانه‌زني از بالا توصيف كرد. در اين سناريو، واشنگتن از يك‌سو با مقامات رسمي ايران پاي ميز مذاكره مي‌نشيند و از‌سوي ديگر، با بازي‌هاي رواني و به‌كارگيري ادبياتي كه ظاهرا دوستانه و اميدواركننده است، نظير اينكه اميدواريم ايران به كشوري نرمال تبديل شود در تلاش است افكار عمومي ايران را به سمت تقابل با حاكميت سوق دهد. اين سياستِ دوگانه ادعايي، اساسا بر ايجاد شكاف داخلي در ايران متمركز شده است.

در مقابل، كشورهاي عرب منطقه، به ‌ويژه كشورهاي حاشيه خليج‌فارس، رويكرد محتاطانه‌تري اتخاذ كرده‌اند. اين گروه از كشورها برخلاف اسراييل، چندان علاقه‌مند به تشديد تنش‌هاي نظامي نيستند، چرا كه مي‌دانند هرگونه رويارويي با ايران تبعات گسترده‌اي براي كل منطقه به‌همراه خواهد داشت. با اين حال، اين كشورها نيز از سياست فشار حداكثري عليه ايران حمايت مي‌كنند، رويكردي كه اگرچه بدون جنگ پيش مي‌رود، اما در عمل تاثيرات اقتصادي و اجتماعي سنگيني براي ايران به‌دنبال دارد؛ به‌گونه‌اي كه مي‌توان آن را هم‌سنگ با پيامدهاي يك درگيري نظامي دانست. در‌نتيجه، گرچه ميان اسراييل و برخي كشورهاي عربي در روش‌ها تفاوت‌هايي وجود دارد، اما در عمل، هر دو مسير به افزايش فشار بر مردم ايران منتهي مي‌شود. ترامپ اما با بهره‌گيري همزمان از اين طريق دو مسير يعني فشار رواني و تهديد نظامي از جانب اسراييل و اعمال فشار اقتصادي در واقع از دو لبه يك قيچي براي پيشبرد سياست‌هاي خود استفاده مي‌كند. او هر دو اهرم را در راستاي منافع ايالات‌متحده به‌كار گرفته است. با اين حال، بايد توجه داشت كه خود ترامپ چندان تمايلي به ورود به يك درگيري نظامي مستقيم ندارد و اين مساله موجب شده تا در برخي موارد، فاصله‌گيري‌هايي ميان او و بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير اسراييل، شكل بگيرد. شواهدي وجود دارد كه نشان مي‌دهد ترامپ در موارد مختلف، آشكارا تمايل خود به پرهيز از جنگ را ابراز كرده و نسبت به بعضي از سياست‌هاي تهاجمي اسراييل نگاهي انتقادي داشته است.

اگر فرض را بر آن بگذاريم كه مواضع ادعايي امريكا در راستاي ديپلماسي رسمي اين كشور قابل تبيين باشد نه ديپلماسي عمومي، آيا امكان بازگشت طرفين به ميز مذاكره محتمل است يا خير؟

من بر اين باورم كه دو طرف درنهايت به ميز مذاكره بازخواهند گشت و احتمال تداوم گفت‌وگوها همچنان وجود دارد. ديپلماسي به مسير خود ادامه مي‌دهد و هر دو طرف، دست‌كم در سطح استراتژيك، هنوز به مذاكره و يافتن راه‌حل سياسي علاقه‌مندند. ازهمين‌رو طبيعي است كه بتوانند به فرمولي برسند كه منافع طرفين را تا حدي تامين كند. درست است كه امريكايي‌ها اصرار دارند ايران هيچ سطحي از غني‌سازي نداشته باشد و به ‌نوعي بر غني‌سازي صفر درصدي تاكيد دارند، اما اين خواسته با واقعيت‌هاي ميداني و جايگاه غني‌سازي در ايران همخوان نيست. به عنوان مثال، ماركو روبيو در جلسه اخير خود در سناي امريكا، به‌صراحت به نقش و جايگاه برنامه هسته‌اي ايران اشاره كرد؛ برنامه‌اي كه در نگاه بسياري از ايرانيان، تنها يك پروژه فني نيست، بلكه بخشي از غرور ملي و نماد توانمندي علمي، بومي‌سازي فناوري و سرمايه‌گذاري گسترده انساني و علمي كشور به شمار مي‌رود. پيش‌تر هم اشاره كردم كه متاسفانه برنامه هسته‌اي ايران براي بازيگران متخاصم به دستاويزي براي اعمال فشار و تسويه‌حساب‌هاي سياسي با جمهوري اسلامي ايران تبديل شده است. در‌حالي كه اين برنامه تنها برنامه هسته‌اي در جهان است كه با پشتوانه يك قطعنامه رسمي شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه ۲۲۳۱ كه حاصل توافق برجام است، از مشروعيت بين‌المللي برخوردار است. همين مشروعيت باعث مي‌شود كه خواسته‌هايي نظير حذف كامل غني‌سازي براي ايران، درنظر بسياري از تحليلگران، زياده‌خواهانه تلقي شود. طرف امريكايي در حال حاضر به نظر مي‌رسد كه اين سوابق تاريخي و تعهدات پيشين، ازجمله مفاد توافق برجام و مصوبات شوراي امنيت، را ناديده مي‌گيرد. اين مساله، بدون ترديد مسير مذاكرات را پيچيده‌تر كرده است، اما با وجود اين پيچيدگي‌ها، بعيد مي‌دانم كه گفت‌وگوها به بن‌بست كامل برسند. تصور من اين است كه هر چند ممكن است مذاكرات فراز و نشيب‌هايي داشته باشد و حتي به نتيجه نهايي هم برسد يا نرسد، اما ديپلماسي همچنان يك مسير زنده و فعال ميان ايران و امريكا خواهد بود. با اين همه، همه ‌چيز به ميزان انعطاف‌پذيري دو طرف در مرحله نهايي بستگي دارد. از همين رو من همچنان خوشبينم كه درنهايت راهي براي پيشرفت و دستيابي به توافق پيدا خواهد شد. ان‌شاءالله!


احمد ترك‌نژاد: اگر مذاكرات در چارچوب مشخص و مبتني بر درك متقابل  پيش برود به نتيجه مي‌رسد

مهدي بيك اوغلي| كسي نمي‌داند مسير مذاكرات دوجانبه ايران و امريكا در كدام وادي و كدام مرحله قرار است به توافق ختم شود، اما بسياري از تحليلگران دستيابي به توافق را براي هر دو كشور ناگزير ارزيابي مي‌كنند. نه ايران ميلي به تنش و ورود به تنازع دارد و نه امريكا كه هنوز مرهمي براي زخم‌هاي اشتباهاتش در حمله به عراق و افغانستان پيدا كرده، خواستار ورود به آوردگاه نظامي تازه‌اي است، به همين دليل است كه تحليلگران در هر دو سوي معادله، توافق را قريب‌الوقوع‌تر از عدم توافق مي‌دانند. با يك چنين پيش‌فرض‌هايي بايد ديد چرا امريكا بحث غني‌سازي صفر درصدي را مطرح كرده است؟ احمد ترك‌نژاد، فعال تحليلگر مسائل سياسي و از كارگزاران سابق اجرايي يكي از اين كارشناسان است كه معتقد است طرح بحث غني‌سازي صفر درصدي ازسوي امريكا تاكتيكي براي كسب دستاوردهاي بيشتر در مذاكرات است. در واقع امريكا از بطن اين خواسته به دنبال ارسال اين پالس به فضاي داخلي امريكا و لابي‌هاي اسراييلي است كه در مقابل ايران عقب‌نشيني نكرده است! ترك‌نژاد صحبت‌هاي رهبري را باعث بي‌اثر شدن اين تاكتيك ارزيابي كرده و مي‌گويد؛ رهبري علي‌رغم ارسال پالس براي طرف مقابل، هرگز باب گفت‌وگو را نبستند. اين تحليلگر يكي از عرصه‌هاي مهم مذاكرات را ديپلماسي عمومي و فضاي رسانه‌اي ارزيابي كرده و معتقد است طرف ايراني در اين زمينه بايد دقيق‌تر و خلاقه‌تر عمل كند.

مذاكرات ايران و امريكا در روزهاي ابتدايي هفته آينده قرار است در اروپا دنبال شود. وارد كردن بحث غني‌سازي صفر درصدي توسط مقامات امريكايي، برخي نگراني‌ها را درخصوص دورنماي توافق ايجاد كرده است. شما كليت گفت‌وگوهاي دوجانبه ايران و امريكا را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

به نظرم مساله فراز و فرود در مذاكراتي تا اين درجه حساسيت، امري طبيعي است. هر اندازه هم كه دوطرف جلو بروند، اين فراز و فرودها بيشتر شده و شدت بالاتري پيدا مي‌كند، چراكه طرفين در آخرين فرصت‌هاي قبل از توافق قصد دارند دستاورد بيشتري كسب كرده و امتياز كمتري به طرف مقابل بدهند. طبيعي است كه ترامپ از غني‌سازي صفر درصدي صحبت كند و در مقابل آن رهبري هم پاسخ‌هاي منطقي به طرف مقابل دادند. بايد توجه داشت كه رهبري هرگز صحبتي درباره توقف مذاكرات مطرح نكردند. رهبري تنها خطوط قرمز را ترسيم كردند تا طرف مقابل حد خود را بداند. اگر فرآيند مذاكرات در يك چارچوب مشخص و مبتني بر درك متقابل پيش برود، قطعا به نتيجه مي‌رسد، در غير اين صورت با بن‌بست مواجه مي‌شود. در اينكه ايران بايد به سمت يك توافق جدي با امريكا برود نبايد شك كرد، چون در هر حال چه به لحاظ مجموعه تهديدات داخلي كه كوچك هم نيست و چه به لحاظ تهديدهاي منطقه‌اي و چه به لحاظ شرايط جهاني، مصلحت و شرايط كشور حكم مي‌كند با درنظر گرفتن عزت، مصلحت و حكمت، مذاكرات به توافق ختم شود. انصافا مذاكره‌كنندگان ايراني تا به امروز هم به اين ملاحظات، نهايت توجه را صورت داده‌اند.

جدا از بستر اصلي مذاكرات به نظر مي‌رسد يك جنگ رسانه‌اي و نبردي مبتني بر ديپلماسي عمومي هم ميان دو اردگاه در جريان است. برخي تحليلگران ايراني اما از اطلاع‌رساني قطره‌چكاني طرف ايراني انتقاد مي‌كنند. درباره اين صف‌كشي‌هاي رسانه‌اي و نحوه اطلاع‌رساني آن چه نظري داريد؟

جنگ رسانه‌اي و گفت‌وگوي رسانه‌اي يك بخش مهم از اين نبرد ديپلماتيك و اساسا هر مذاكرات ديگري است. از نظر من هم امريكا به اين توافق نياز دارد و هم ايران. دست و پاي ايران بسته نيست و كارت‌هاي بازي بسياري در منطقه دارد. هر چند مشكلات بسياري هم براي ايران وجود دارد. در عين حال ظرفيت‌هاي خلق تهديد ايران، بسيار فرصت‌ساز است. امريكا متوجه اين ظرفيت‌هاي طرف ايراني است. لازم است در يك فضاي واقع‌بينانه، طرف مقابل را متوجه اين ظرفيت‌ها كنيم. اين كار رسانه‌ها و تحليلگران رسانه‌اي است. البته برخي تجربه‌هاي قبل، مذاكره‌كنندگان ايراني را به اين نتيجه رسانده كه شايد بهتر باشد كه مذاكرات را با نهايت احتياط و در سكوت خبري پيش ببرد.

هر چند امريكايي‌ها آشكارا مي‌گويند همه گزينه‌ها روي ميز است اما تحليلگران معتقدند امريكايي‌ها متوجه خطر ورود به تنازعات بي‌حاصل در منطقه هستند و از آن دوري مي‌كنند. اين تحليل درست است؟

بايد توجه داشت كه ايران هرگز خواستار ورود به درگيري‌هاي نظامي نبوده و نيست، از سوي ديگر امريكا هم علاقه‌اي به درگيري نظامي با ايران ندارد. امريكا مي‌داند در اثر درگير شدن در خاورميانه فرصت‌هاي بسياري را از دست مي‌دهد. نمونه آن سفر ترامپ به خاورميانه و ادعاي سرمايه‌گذاري 5 تريليون دلاري در كشورهاي عربي حاشيه خليج‌فارس است. روشن است تحقق يك چنين سرمايه‌گذاري‌هايي در گرو ثبات منطقه‌اي است. در خاورميانه متشنج، امريكا دستاوردي نخواهد داشت. لازمه حركت ايران به سمت توسعه هم آرامش منطقه و پايان دادن به تحريم‌هاست، بنابراين معتقدم مذاكرات ادامه پيدا كرده و توافق حاصل مي‌شود.

تناقضات بسياري در اعلام مواضع مقامات امريكايي مشاهده مي‌شود. ابتدا ويتكاف اعلام كرد مشكلي با غني‌سازي ايران ندارد اما پس از سفر ترامپ به منطقه، ايده غني‌سازي صفر درصدي از سوي امريكا مطرح شد. اين رويكرد پارادوكسيكال از كجا مي‌آيد؟

امريكا در نخستين گام و نخستين نامه‌ها اعلام كرد، مطالبه‌اش حركت نكردن ايران به سمت ساخت سلاح هسته‌اي است. قبل از اين حرف‌ها ايران با فتواي رهبري دكترين خود را تشريح كرده است. براساس فتواي رهبري ايران اجازه حركت به سمت سلاح هسته‌اي را ندارد. فتواي شرعي مرجعي مانند رهبري به مراتب از قانون بالاتر است، بنابراين در بدو امر مشكلي براي دو طرف وجود نداشت. در ارتباط با شرايط و سطح غني‌سازي هم بايد توجه داشت كه ايران به دانش اتمي دست پيدا كرده، دانش هم از بين رفتني نيست. حتي اگر امريكا همه مراكز هسته‌اي ايران را هم بزند، باز هم دانش هسته‌اي ايران باقي خواهد ماند و شكوفا مي‌شود. معتقدم، صحبت‌هاي اخير مقامات امريكايي بيشتر تاكتيكي و در راستاي كسب دستاوردهاي بيشتر از مذاكرات است. ايران هم بايد تك حريف را با پاتك مناسب پاسخ دهد. كسي نمي‌تواند به ايران تحميل كند كه دانش هسته‌اي خود را كنار بگذارد. دانش اتمي ايران ذيل دارايي‌هاي نامشهود ايران دسته‌بندي مي‌شود. از نظر من طرح موضوع غني‌سازي صفر درصدي، تاكتيك امريكايي‌ها است. ما نبايد اسير تاكتيك‌هاي طرف مقابل شويم. استراتژي ايران بايد براساس تاكتيك‌هاي مخرب طرف مقابل تغيير يابد. استراتژي ايران، طرفداري از صلح و امنيت منطقه‌اي و جهاني در راستاي تامين منافع ملي و گسترش آنهاست.

توافق احتمالي ميان ايران و امريكا موافقان و مخالفان يا برندگان و بازندگاني دارد. شمايل اين برندگان و بازندگان چگونه است؟

روشن است افراد و گروه‌هايي كه از تحريم‌ها سود و منفعتي مي‌برند، براساس قابليت‌ها، استعدادها، هوش و توانايي خود ثروت‌هاي انبوهي به‌هم زده‌اند. اينها درنتيجه محدود شدن يا صفر شدن رقابت به چنين جايگاهي رسيده‌اند. مثلا تحريم‌ها باعث شده، عده‌اي در ايران امكان صادرات نفت پيدا كنند. اين امتياز كه دراختيار همه به صورت برابر قرار نمي‌گيرد بلكه تنها عده‌اي هستند كه چنين امكاني را پيدا مي‌كنند. يا افراد و گروه‌هايي كه به ارز دولتي براي واردات غيررسمي دسترسي دارند هم ذيل اين دسته افرادند. اساسا تمام افرادي كه از تحريم‌ها سودهاي كلاني مي‌برند، مخالف توافق ايران و امريكا هستند. طبيعي است كه به صورت نمايان نمي‌توانند بگويند به چه دليلي با مذاكره يا توافق مخالف هستند، بنابراين ناچارند مخالفت خود را با پوشش انقلابيگري و از طريق ديدگاه‌هاي مذهبي بيان كنند تا مساله اصلي نمود نيابد. تندروها چه در داخل و چه در خارج در مسير منويات نتانياهو هستند. تنها فرد و جرياني كه به صورت بنيادين مخالف توافق است، نتانياهو است. پس از او عوامل نفوذ اسراييل در ايران و افراد و گروه‌هايي كه ناآگاهانه در زمين نتانياهو بازي مي‌كنند. ايران كه به دنبال رابطه با امريكا براي تفريح نيست، بلكه منافع ملي ايران است كه مشخص مي‌كند ايران با كدام طرف بايد روابط عادي و با كدام طرف روابط راهبردي داشته باشد. ايران با چين و روسيه منافع راهبردي دارد. با كشورهاي منطقه اجبار ژئوپليتيك براي توسعه روابط وجود دارد. رابطه احتمالي با امريكا هم در راستاي يك چنين ضرورت‌هايي معنا و مفهوم پيدا مي‌كند. اين ضرورت‌ها مي‌گويد كه ايران بايد در مسير تنش‌زدايي و آرامش گام بردارد. ايران براي توسعه نيازمند استفاده از همه ظرفيت‌هاي اقتصادي و ارتباطي است.

پس از مطرح شدن بحث غني‌سازي صفر درصدي ازسوي مقامات امريكايي، برخي طيف‌ها در ايران اعلام كردند ايران بايد دور پنجم مذاكرات را به تعويق بيندازد. آيا با اين رويكرد موافقيد؟

ايران هرگز نبايد ميز مذاكرات را ترك كند، اما تعليق مذاكرات ممكن است به صورت يك تاكتيك مطرح شود. البته مسوولان بايد همه عواقب و پيامدهاي احتمالي چنين تصميمي را كنترل كنند. ايران بايد به جهان اعلام كند كه طرفدار صلح و مذاكره و گفت‌وگوست. نبايد بهانه‌اي به دست دشمنان داده شود. در يك چنين فضايي، تعليق مذاكرات ممكن است بهانه‌اي به دست بدخواهان و جنگ‌افروزان بدهد. ايران بايد بگويد 4 دور مذاكرات پايان يافته و چارچوب‌هايي تنظيم شده است. در ادامه هم بايد در مسير اين چارچوب‌ها حركت كرد. ايران گفته سلاح هسته‌اي نخواهد داشت، هنوز هم همين را مي‌گويد و آماده اعتمادسازي است. در عين حال غني‌سازي هم مطابق NPT يك حق غير قابل سلب است. ايران هم اين دانش را دارد. اينكه غني‌سازي براي ايران منابع اقتصادي داشته يا نه؟ بحث ديگري است، اما اين حق را كسي نمي‌تواند از ايران بگيرد. اساسا دانش ذيل دارايي‌هاي نامشهود هر كشوري و ساختاري است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون