• 1404 پنج‌شنبه 1 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6050 -
  • 1404 پنج‌شنبه 1 خرداد

نقش هويت در ادراك امريكايي از امر مذاكره

پرهام پوررمضان

در سال ۲۰۲۵، روابط ايران و امريكا همچنان يكي از پيچيده‌ترين و چالش‌برانگيزترين روابط بين‌المللي در سطح خاورميانه و حتي جهان به شمار مي‌رود. اين روابط متاثر از عوامل متعددي ازجمله سياست داخلي دو كشور، تحولات منطقه‌اي، منافع ژئوپليتيكي، مسائل هسته‌اي، و نيز نگرش‌ها و هويت‌هاي ملي است. براي تحليل روابط ايران و امريكا در سال ۲۰۲۵، بايد اين عوامل را در سه سطح ساختاري، داخلي، و هويتي بررسي كرد كه در ادامه به آن پرداخت خواهم كرد: 
سطح ساختاري:  در سطح ساختار بين‌المللي، ايالات‌متحده همچنان به دنبال حفظ هژموني خود در منطقه خاورميانه است، در‌حالي كه ايران تلاش مي‌كند نقش يك قدرت منطقه‌اي مستقل را ايفا كند. تقابل اين دو ديدگاه منجر به برخورد منافع در پرونده‌هايي مانند برنامه هسته‌اي، نقش ايران در محور مقاومت (لبنان، سوريه، يمن)  و امنيت خليج فارس شده است.از سوي ديگر، تغييرات جهاني نظير جنگ اوكراين، رقابت امريكا با چين و تحولات در نظم جهاني باعث شده كه اولويت‌هاي سياست خارجي امريكا تغيير كند و همين امر فرصتي براي ايران به وجود آورده تا در چانه‌زني‌ها بتواند به عنوان يك بازيگر مهم نقش ايفا كند. با اين حال، تحريم‌هاي اقتصادي و فشارهاي بين‌المللي همچنان ابزار اصلي امريكاست.
سطح داخلي:  در داخل امريكا، سياست نسبت به ايران تحت تاثير تغييرات در كاخ سفيد، فشارهاي لابي‌هاي قدرتمند مثل لابي عبري و عربي و افكار عمومي است. دولت بايدن تا پايان دوره خود به ‌دنبال احياي برجام بود، اما پيچيدگي‌هاي سياسي داخلي امريكا، مخالفت جمهوري‌خواهان، و بي‌اعتمادي ايران نسبت به امريكا مانع تحقق كامل اين هدف شد. در سال ۲۰۲۵، بدون توجه به اينكه چه دولتي در واشنگتن سر كار باشد (جمهوري‌خواه يا دموكرات)، رويكرد امريكا مي‌تواند از ديپلماسي نرم تا فشار حداكثري تغيير كند. در ايران نيز سياست خارجي تابعي از گفتمان غالب در ساختار قدرت، وضعيت اقتصادي و فشارهاي اجتماعي است. با وجود برخي تلاش‌ها براي تعامل، بي‌اعتمادي به امريكا همچنان بخش جدايي‌ناپذير از گفتمان رسمي جمهوري اسلامي است، كه ناشي از تجربه تاريخي كودتاي ۱۳۳۲ حمايت از رژيم پهلوي، و خروج امريكا از برجام در دوران ترامپ است.

نقش هويت در ادراك امريكايي از امر مذاكره:  يكي از مهم‌ترين ابعاد تحليلي درك رويكرد امريكا نسبت به ايران، نقش هويت و برداشت فرهنگي- سياسي آن از ماهيت جمهوري اسلامي است. در اين چارچوب، امريكا ايران را نه صرفا به عنوان يك بازيگر عقلاني و منافع‌محور، بلكه به عنوان يك «دولت ايدئولوژيك»، «ضدغرب»، و «تهديدي براي نظم ليبرال بين‌الملل» تلقي مي‌كند. در نگاه بخش مهمي از نخبگان سياسي و امنيتي امريكا، مذاكره با ايران صرفا يك ابزار تاكتيكي براي مهار آن است، نه مسيري براي تعامل پايدار. آنها بر اين باورند كه جمهوري اسلامي ايران به دليل ماهيت ايدئولوژيك خود قادر به تعامل بلندمدت براساس منطق منافع مشترك نيست، بلكه هدفش تغيير توازن قدرت منطقه‌اي به ضرر امريكا و متحدانش است.

اين نگاه هويتي، كه ايران را به عنوان «ديگري خطرناك» بازنمايي مي‌كند، باعث مي‌شود كه حتي در صورت وجود زمينه‌هاي مشترك براي توافق (مثل احياي برجام)، سطح اعتماد بسيار پايين باقي بماند. همچنين باعث مي‌شود كه سياست‌گذاران امريكايي تمايلي به دادن امتيازهاي واقعي در مذاكرات نداشته باشند، چون چنين امتيازهايي را نشانه‌اي از ضعف تلقي كرده و آن را تهديدي براي اعتبار بين‌المللي خود مي‌دانند.

بررسي روند نشان مي‌دهد كه روابط ايران و امريكا در سال ۲۰۲۵ همچنان در وضعيت شكننده و ناپايدار قرار دارد. درحالي كه هر دو كشور از نظر منافع راهبردي مي‌توانند از كاهش تنش سود ببرند، اما مولفه‌هاي ساختاري، داخلي و به ‌ويژه هويتي مانعي جدي در مسير پيشرفت مذاكرات هستند. تا زماني كه امريكا از منظر يك هويت ليبرال ـ ابرقدرتي به ايران به عنوان «ديگري ايدئولوژيك» مي‌نگرد، امكان رسيدن به يك تفاهم پايدار، بلندمدت و مبتني بر احترام متقابل دشوار خواهد بود. عبور از اين وضعيت نيازمند تغيير در رويكردهاي هويتي و بازنگري در برداشت‌هاي طرفيني از يكديگر است؛ تغييري كه به‌نظر مي‌رسد در كوتاه‌مدت چندان محتمل نباشد.

درنتيجه، مي‌توان گفت كه آينده روابط ايران و امريكا در گرو تعامل پيچيده‌اي از عوامل ساختاري، سياسي و هويتي است كه هريك به تنهايي و در تركيب با يكديگر بر مسير اين رابطه تاثير مي‌گذارند. اگرچه در سطح منافع ملي، دو كشور ممكن است در برخي موارد زمينه‌هايي براي همكاري يا حداقل كاهش تنش داشته باشند، اما نبود اعتماد متقابل، نگاه بدبينانه و عميقا هويتي به يكديگر، و نيز فشارهاي داخلي و منطقه‌اي، هرگونه تلاش براي حل‌ و فصل پايدار را با چالش مواجه مي‌سازد.

امريكا تا زماني كه ايران را از دريچه امنيتي و ايدئولوژيك ببيند و برچسب‌هايي چون «دولت ياغي» يا «تهديد منطقه‌اي» را بر آن تحميل كند، نمي‌تواند زمينه‌اي براي مذاكرات برابر، پايدار و موثر فراهم كند. ازسوي ديگر، ايران نيز مادامي‌كه سياست خارجي خود را مبتني بر بي‌اعتمادي ريشه‌دار به غرب و حفظ هويت مقاومتي در برابر امريكا تعريف كند، انعطاف‌پذيري لازم براي ايجاد فضاي تنش‌زدايي واقعي را نخواهد داشت.

در اين ميان، نقش هويت به عنوان يك عنصر زيرساختي و پايدار، عاملي كليدي در شكل‌گيري درك و برداشت متقابل دو كشور است. نگاه هويتي نه‌تنها سياست‌گذاران، بلكه افكار عمومي را نيز تحت تأثير قرار مي‌دهد و مانع از شكل‌گيري يك روايت مشترك از تعامل سازنده مي‌شود. به بيان ديگر، حتي اگر در سطح تاكتيكي توافق‌هايي حاصل شود، بدون تحول در نگاه هويتي و بازنگري در روايت‌هاي مسلط از يكديگر، اين توافق‌ها شكننده و موقتي خواهند بود.

بنابراين، هرگونه اميد به بهبود روابط در سال‌هاي آينده نيازمند نگاهي فراتر از صرف محاسبات سياسي روزمره و حركت به سوي بازتعريف هويت‌ها، پذيرش تنوع در نظم بين‌المللي، و به رسميت شناختن ديگري به عنوان بازيگري مشروع و قابل تعامل است. تنها در اين صورت است كه مي‌توان افق تازه‌اي براي روابط ايران و امريكا ترسيم كرد؛ افقي كه در آن گفت‌وگو به جاي تهديد و تعامل به جاي تقابل بنشيند و امكان عبور از گذشته‌اي پرتنش فراهم شود.

پژوهشگر علم سياست 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون